Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
disengagement
U
جدا شدن ازدشمن عقب نشینی اختیاری قطع تماس با دشمن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
evade
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evades
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evaded
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
catches
U
ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
retirement
U
عقب نشینی اختیاری
withdrawals
U
عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
withdrawal
U
عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
amplifying report
U
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
shadower
U
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
break off
U
قطع تماس با دشمن
contact report
U
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
contacting
U
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contact
U
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacted
U
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacts
U
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
interrogator responder
U
دستگاه تماس یا مکالمه سیستم شناسایی دشمن وخودی
approach march
U
راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
bogey
U
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys
U
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogies
U
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
option dealer
U
واسطه معاملات اختیاری دلال معاملات اختیاری
de bounce
U
جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touches
U
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch
U
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back.
U
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
denial
U
ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
denials
U
ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
contact point
U
وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring
U
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
galls
U
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
gall
U
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
to triumph over the enemy
U
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
radio deception
U
گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio countermeasures
U
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
hits
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejected
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
enemy alien
U
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
rejecting
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejects
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
close-up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with
U
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
penetration
U
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
roll back
U
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
breaching
U
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
backpedal
U
عقب نشینی در مقابل حریف عقب نشینی
originates
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
espionage
U
جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
close in security
U
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
evasion
U
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasions
U
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
involuntariness
U
بی اختیاری
voluntary
U
اختیاری
optional
U
اختیاری
free will
U
اختیاری
discretional
U
اختیاری
facultative
U
اختیاری
arbitrary
U
اختیاری
arbitary
U
اختیاری
freewill
U
اختیاری
enuresis
U
بی اختیاری ادرار
voluntary savings
U
پس اندازهای اختیاری
voluntary partnership
U
شرکت اختیاری
optional conciliation
U
مصالحه اختیاری
option dealing
U
معاملات اختیاری
freed
U
اختیاری مختار
optional
U
حرکات اختیاری
optional consumption
U
مصرف اختیاری
optional feature
U
خصیصه اختیاری
voluntary exercise
U
حرکات اختیاری
freeing
U
اختیاری مختار
frees
U
اختیاری مختار
encopresis
U
بی اختیاری دفع
soft hyphen
U
خط تیره اختیاری
options
U
خصیصه اختیاری
option
U
خصیصه اختیاری
perseveation
U
تکرارغیر اختیاری
incontinency
U
ناپرهیزکاری بی اختیاری
voluntary assignment
U
واگذاری اختیاری
free
U
اختیاری مختار
incontinence
U
ناپرهیزکاری بی اختیاری
urinary incontinence
U
بی اختیاری ادرار
discretionary fiscal policy
U
سیاست مالی اختیاری
ultimate factor of safety
U
ضریب اطمینان اختیاری
voluntary conveyance
U
انتقال اختیاری بلاعوض
recoilless
U
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
variable recoil
U
سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
breached
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
identification friendly or foe
U
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
disorganizing
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track
U
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganised
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
proctorize
U
زیر انضیاط در اوردن اختیاری داری کردن بر
rigging position
U
وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
end on
U
سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
out flank
U
دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
repelling
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repels
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repel
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
full power
U
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
waked
U
شب نشینی
deposits
U
ته نشینی
wakes
U
شب نشینی
soirees
U
شب نشینی
illuviation
U
ته نشینی
adsorption
U
رو نشینی
wake
U
شب نشینی
an eveing party
U
شب نشینی
retrocedence
U
پس نشینی
soiree
U
شب نشینی
evening party
U
شب نشینی
deposit
U
ته نشینی
recoils
U
پی نشینی
subsidence
U
ته نشینی
precipitation
U
ته نشینی
sedimentation
U
ته نشینی
sedinentation
U
ته نشینی
settling
U
ته نشینی
recoiled
U
پی نشینی
recoil
U
پی نشینی
soirTes
U
شب نشینی
recoiling
U
پی نشینی
sedimentation
U
ته نشینی
sedimentary
U
ته نشینی
nightlife
U
شب نشینی
shelling report
U
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
recess
U
عقب نشینی
eremitic life
U
گوشه نشینی
to burn the midnight oil
شب نشینی کردن
line of retreat
U
خط عقب نشینی
recoil
U
عقب نشینی
urbanism
U
شهر نشینی
recoiled
U
عقب نشینی
silting
U
رسوب ته نشینی
seclusion
U
گوشه نشینی
eremitism
U
گوشه نشینی
recoiling
U
عقب نشینی
cotenancy
U
هم اجاره نشینی
break ground
U
عقب نشینی
fallback
U
عقب نشینی
retreat
U
عقب نشینی
urbanization
U
شهر نشینی
retreated
U
عقب نشینی
to burn the midnighoil
U
شب نشینی کردن
retreating
U
عقب نشینی
retreats
U
عقب نشینی
sanctuaries
U
حق بست نشینی
sanctuary
U
حق بست نشینی
suburbia
U
حومه نشینی
tenantry
U
اجاره نشینی
recesses
U
عقب نشینی
electrostatic procipitation
U
ته نشینی الکترواستاتیک
solitariness
U
گوشه نشینی
recoils
U
عقب نشینی
katabasis
U
عقب نشینی
sedimentation pond
U
حوضچه ته نشینی
ruralize
U
ده نشینی کردن
settlement
U
ته نشینی مسکن
settlements
U
ته نشینی مسکن
nomadism
U
کوچ نشینی
hutment
U
کلبه نشینی
hypostatic
U
ناشی از ته نشینی
reclvsion
U
گوشه نشینی
sequestered life
U
گوشه نشینی
retrocession
U
عقب نشینی
retrocedence
U
عقب نشینی
to beat a retreat
U
کوس عقب نشینی
retreat
U
عقب نشینی کردن
companionship
U
مصاحبت پهلو نشینی
sink
U
ته نشینی حفره یاگودال
retreats
U
عقب نشینی کردن
retreated
U
عقب نشینی کردن
retreating
U
عقب نشینی کردن
setbacks
U
فشار عقب نشینی
setback
U
فشار عقب نشینی
urbanistic
U
وابسته بشهر نشینی
backblast
U
موج عقب نشینی
scuttling
U
عقب نشینی روزنه
scuttles
U
عقب نشینی روزنه
to lose ground
U
عقب نشینی کردن
scuttle
U
عقب نشینی روزنه
blowback
U
ضربه عقب نشینی
backblast
U
شعله عقب نشینی
long recoil
U
عقب نشینی طولانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com