English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
detach U جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
detaches U جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
detaching U جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parent U یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
master menu U برنامه غذایی اصلی یکان
cellular unit U هسته اصلی تشکیل دهنده یکان
force augmentation U تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
analyzed U موشکافی کردن جداکردن
analysing U موشکافی کردن جداکردن
analyses U موشکافی کردن جداکردن
analysed U موشکافی کردن جداکردن
analyse U موشکافی کردن جداکردن
divide U پخش کردن جداکردن
abstract U جداکردن تجزیه کردن
divides U پخش کردن جداکردن
analyzes U موشکافی کردن جداکردن
analyzing U موشکافی کردن جداکردن
abstracts U جداکردن تجزیه کردن
abstracting U جداکردن تجزیه کردن
disassemble U پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
zeroed out U ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
visit of courtesy U بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
tenant U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenants U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
subactivity U یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
line replacement U یکان تعویض کننده یکان جبهه
combat arms U یکان رزمی یکان درگیر در رزم
detail U شرح مفصل یکان بقیه یکان
detailing U شرح مفصل یکان بقیه یکان
designation U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designations U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element U یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill U سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
source U 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
inactivate U غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
DIMM U سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
shadower U یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
osteotomy U برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
VL local bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
regroup U دور هم جمع کردن یکان
regrouped U دور هم جمع کردن یکان
dismiss U منفصل کردن یکان مرخص
dismisses U منفصل کردن یکان مرخص
dismissing U منفصل کردن یکان مرخص
regroups U دور هم جمع کردن یکان
regrouping U دور هم جمع کردن یکان
command information program U برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
suppresses U سرکوب کردن اتش یافعالیت یک یکان
suppressing U سرکوب کردن اتش یافعالیت یک یکان
passage of lines U عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
reinforcing U در حال تقویت کردن یک یکان دیگر
suppress U سرکوب کردن اتش یافعالیت یک یکان
flanking U پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
commanded U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
flanked U پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
commands U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
flank U پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
readiness condition U وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
exsind U جداکردن
disassociating U جداکردن
disassociates U جداکردن
disject U جداکردن
disassociated U جداکردن
disassociate U جداکردن
lixiviate U جداکردن
dispart U جداکردن
to break apart U جداکردن
exscind U جداکردن
disunites U جداکردن
analyze U جداکردن
dismembering U جداکردن
dissever U جداکردن
unzips U جداکردن
dissevere U جداکردن
disunited U جداکردن
isolating U جداکردن
part U جداکردن
sunder U جداکردن
isolate U جداکردن
disuniting U جداکردن
disunite U جداکردن
unzipping U جداکردن
dismembered U جداکردن
dismember U جداکردن
dissociate U جداکردن
dissociates U جداکردن
to break off U جداکردن
dissociating U جداکردن
to pull to pieces U از هم جداکردن
unzip U جداکردن
touse U جداکردن
dismembers U جداکردن
chopped U جداکردن
isolates U جداکردن
unzipped U جداکردن
chop U جداکردن
declass U جداکردن از طبقه
excerpts U برگزیدن و جداکردن
to unravel woven [knitted] fabric U از هم جداکردن [الیاف]
excerpt U برگزیدن و جداکردن
excide U مجزاکردن جداکردن
to hew asunder U ازهم جداکردن
ravel U از هم جداکردن الیاف
unpick U کندن - جداکردن
leading U جداکردن سطرها
to draw out U بیرون کشیدن جداکردن
masters U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file U پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
master U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
enisle U بصورت جزیره دراوردن جداکردن
ravel U شانه مخصوص جداکردن تارهای نخ
divide U بریدن یا جداکردن به چند قیمت
separate the good ones from the bad ones. U خوبها رااز بدها جداکردن
divides U بریدن یا جداکردن به چند قیمت
acciaccatura U نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board U که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
casualty staging unit U یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
aeromedical unit U یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
decomposing U تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
benday U جداکردن دومنطقه بوسیله ایجادشیار بین انها
staging unit U یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
cellular unit U یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
division slice U یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
guiden U پرچم یکان پرچم نماینده یکان
initial reserves U ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
generations U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
first generation computer U کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
main guard U نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
stapled U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generation U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
staple U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
stapling U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypal U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
unit loading U بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
suppression U خنثی کردن یک یکان از نظر اتش یا فعالیت سرکوبی اتش
duty with troops U در یکان رزمی خدمت کردن شغل رزمی گرفتن
break U جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
marlinespike U وسیله نوک تیزی برای جداکردن رشتههای طناب قایق
breaks U جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
burster U ماشینی که برای جداکردن انبوهی زا صفحات کاغذ به کار می رود
keynote U نطق اصلی کردن
keynotes U نطق اصلی کردن
mainstay U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis U [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
fundamental unit U یکای اصلی واحد اصلی
master file U فایل اصلی پرونده اصلی
base camp U پایگاه اصلی کمپ اصلی
base unit U یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
hit the high spots <idiom> U روی نکته اصلی تمرکز کردن
to act through primary agents U به وسیله پاسخگویان اصلی عمل کردن
matter U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
stapled U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
repristinate U بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
staple U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapling U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
externals U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
internal sort U مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
refan U جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
FEP U پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
recompile U کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
backout U ذخیره کردن فایل در محل اصلی پیش از اعمال هر گونه تغییر
vortex separation U جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
formation U یکان
units U یکان
singly U یکان یکان
unit U یکان
self compiling compiler U کامپایلری که به زبان اصلی خودش نوشته شده و قابلیت کامپایل کردن خود را نیز دارد
pilot tunnel U تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
support command U یکان پشتیبانی
organizations U یکان قسمت
base unit U یکان مبنا
designations U اسم یکان
separates U یکان مستقل
joint command U یکان مشترک
organization U یکان قسمت
trains U بنه یکان
organizational U یکان سازمانی
parent U یکان لاحق
administrative command U یکان اداری
train U بنه یکان
service U قسمت یکان
parent U یکان اولیه
serviced U قسمت یکان
mechanized U یکان مکانیزه
frontalier U یکان مرزی
separated U یکان مستقل
trains U عقبه یکان
trained U عقبه یکان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com