English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
safe loads tables U جداول بارهای مجاز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
common table of allowance U جداول سهمیه عمومی
piggybacks U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggyback U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
tidal tables U جداول مشخصات جذر و مددریا
current tables U جداول جریانات جذر و مدی
wear tables U جداول سایش جنگ افزارها
integrated revision U بررسی نهایی جداول سازمان و تجهیزات
legit U نمایش مجاز تاتر مجاز
one shot U یک بارهای
moving loads U بارهای متحرک
door bundle U بارهای دستی
amphibious pack U بارهای اب خاکی
air cargo U بارهای محمول هوایی
unbalanced rolling masses U بارهای غلطان نامتعادل
cross loading U تقسیم بارهای هواپیما
floating rates U نرخهای بارهای دریایی
block storing U انبار کردن بارهای قوال
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
backpack U کوله پشتی مخصوص بارهای پرحجم
backpacks U کوله پشتی مخصوص بارهای پرحجم
nmos U مداری که ازجریان تولید شده بارهای منفی استفاده میکندOS
n channel mos U مداری که از جریان تولید شده بارهای منفی استفاده میکند
direct loading U مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد
electrostatics U بخشی از علم فیزیک که درباره پدیدههای قوه جاذبه و دافعه بارهای الکتریکی گفتگومینماید
transition altitude U ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
coulomb's law U نیروی بین دوبار الکتریکی یا مغناطیسی باحاصل ضرب بارهای انهانسبت مستقیم و با مربع فاصله انها از هم نسبت عکس دارد
groupage U ادغام نمودن بارهای مختلف جهت حمل ترکیب در حمل
air delivery container U جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
authorized level of organization U سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
licensed U مجاز
licensable U مجاز
tropologic U مجاز
allowable U مجاز
permissible U مجاز
commissioned U مجاز
rated U مجاز
certified U مجاز
lawful U مجاز
admissible U مجاز
toluene U حد مجاز
authorised U مجاز
authorized U مجاز
admissibll U مجاز
authorrized U مجاز
allowed U مجاز
metonymy U مجاز
legal U مجاز
permissive U مجاز
at liberty U مجاز
permitted U مجاز
admittable U مجاز
allowable cargo load U حداکثربار مجاز
admitance U روا مجاز
speed limit U سرعت مجاز
permissible load U بار مجاز
permissible deviation U تفاوت مجاز
permissible dosage U دوز مجاز
allowable cargo load U بار مجاز
allowable level U تراز مجاز
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
authorized program U برنامه مجاز
authorized strength U استعداد مجاز
bag limit U حد مجاز صید
ban item U غیر مجاز
bona fide holder U دارنده مجاز
idiographic U وابسته به مجاز
licit U روا مجاز
circuit allocated use U مدارچانلهای مجاز
delegation of authority U مجاز شمردن
authorized manpower U استعدادپرسنلی مجاز
metonym U مجاز مرسل
allowable load U بار مجاز
allowable stress U تنش مجاز
working stress U تنش مجاز
not allowed U غیر مجاز
allowed vibrations U ارتعاشهای مجاز
justifiability U مجاز بودنی
authorise U مجاز نمودن
authorised clerk U واسطه مجاز
authorized allowance U سهمیه مجاز
authorized bank U بانک مجاز
impermissible U غیر مجاز
permissible velocity U سرعت مجاز
setting U شدت مجاز
figuratively U بطور مجاز
legitimising U مجاز کردن
allowances U میزان مجاز
legitimises U مجاز کردن
legitimised U مجاز کردن
unauthorized U غیر مجاز
height clearance U ارتفاع مجاز
lawfully U به طور مجاز
fair game U شکار مجاز
legitimizes U مجاز کردن
permit U مجاز کردن
permits U مجاز کردن
legitimization U مجاز کردن
legitimize U مجاز کردن
legitimized U مجاز کردن
settings U شدت مجاز
free U مجاز منفصل
freed U مجاز منفصل
freeing U مجاز منفصل
frees U مجاز منفصل
on the house <idiom> U مجاز درکاری
licensing hours زمان مجاز
legitimizing U مجاز کردن
complement U حد مجاز مکمل
complemented U حد مجاز مکمل
complementing U حد مجاز مکمل
complements U حد مجاز مکمل
permitting U مجاز کردن
safe load U بار مجاز
revocable contract U عقد مجاز
permissible velocity U تندی مجاز
prescribed load U بار مجاز
permissibly U بطور مجاز
dose U مقدار مجاز
dosed U مقدار مجاز
doses U مقدار مجاز
dosing U مقدار مجاز
contraband U غیر مجاز
speed limits U سرعت مجاز
tolerances U خطای مجاز
tolerance U تفاوت مجاز
tolerance U خطای مجاز
allowance U میزان مجاز
tolerances U تفاوت مجاز
trope U مجاز استعاره
accredited U مجاز معتبر
tolerance limit U خطای مجاز
working load U بار مجاز
troplogy U مجاز گوئی
prescribed load U بار مهمات مجاز
illigal character U کاراکتر غیر مجاز
illigal character U دخشه غیر مجاز
permissible dosage U میزان داروی مجاز
illicit advertising U تبلیغ غیر مجاز
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
taxi stand U ماندگاه مجاز تاکسی
maximum allowable concentration U حداکثر غلظت مجاز
twenty four hour charge rate U امپر مجاز باتری
tensile stress U تنش کششی مجاز
table of allowance U جدول سهمیه مجاز
maximum permissible voltage U ولتاژ مجاز حداکثر
manpower cieling U حداکثرنیروی انسانی مجاز
personnel authorization U جدول پرسنلی مجاز
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
personnel authorization U سطح پرسنلی مجاز
tare U وزن مجاز یک فرف
licitly U بطور مجاز یا مشروع
ratings U نحوه عملکرد مجاز
ranges U مجموعه مقادیر مجاز
authorized manpower U نیروی انسانی مجاز
authorized allowance supplies U سهمیه اماد مجاز
allowed quantum state U حالت کوانتومی مجاز
allowed energy levels U ترازهای انرژی مجاز
allowable cabin load U بار مجاز هواپیما
acceptance tolerance U حد مجاز قابل قبول
ranged U مجموعه مقادیر مجاز
security U مشخصات کاربران مجاز
range U مجموعه مقادیر مجاز
rating U نحوه عملکرد مجاز
authorized parts list U سهمیه مجاز قطعات
forbidden band U نوار غیر مجاز
number U مجموعه مقادیر مجاز
numbers U مجموعه مقادیر مجاز
authorized allowance supplies U سهمیه مجاز اماد
circuit allocated use U سهمیه مدارهای مجاز
eligible traffic U عبور و مرور مجاز
authorized parts list U لیست قطعات مجاز
illicit U قاچاقی نامشروع غیر مجاز
overdraft U برداشت اب بیش از اندازه مجاز
peace time complement U استعداد مجاز زمان صلح
pass reciever U دریافت کننده مجاز پاس
frequency tolerance U میزان تغییر مجاز فرکانس
allowable cargo load U فرفیت بار مجاز هواپیما
fishable U مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
open season U فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
on the deck U پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
game fish U ماهی مجاز برای صیادی
authorized stockage list U لیست ذخیره انبار مجاز
surcharge of common U استفاده بیش از حد مجاز ازچراگاه
overdrafts U برداشت اب بیش از اندازه مجاز
maximum safe temperature U درجه حرارت مجاز حداکثر
Chartered ( certified public ) accountant . U حسابدار قسم خورده ( مجاز )
countermining distance U فاصله مجاز بین دومین
personnel ceiling U سقف استعداد مجاز پرسنلی
symmetry allowed reaction U واکنش مجاز از لحاظ تقارن
lincense or cence U مجاز کردن پروانه دادن
authorized U شخصی که مجاز است به دستیابی به یک سیستم
under the counter U داروی بدون نسخه وغیر مجاز
peace time establishment U جدول استعداد مجاز زمان صلح
clears U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clearest U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clearer U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clear U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
butt ending U ضربه غیر مجاز با انتهای چوب
ultra vires U بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
maximum U بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com