English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vivarium U جای نگاهداری جانوران زمینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
colony U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
ground liaison U گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
goldie lock U فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army commander U فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
support U نگاهداری
internment U نگاهداری
keeps U نگاهداری
keep U نگاهداری
retention U نگاهداری
maintenance U نگاهداری
subsistence U نگاهداری
term of maintenance U مهلت نگاهداری
hold U چسبیدن نگاهداری
irretentive U ناتوان در نگاهداری
maintainable U قابل نگاهداری
normal maintenance U نگاهداری بهنجار
term of maintenance U دوره نگاهداری
poise U ثبات نگاهداری
to give support to U نگاهداری کردن
retentiveness U نیروی نگاهداری
holds U چسبیدن نگاهداری
gasholder U محفظه نگاهداری گاز
gasholders U محفظه نگاهداری گاز
retainer U حکم نگاهداری و ضبط
baby sit U از بچه نگاهداری کردن
baby-sitting U از بچه نگاهداری کردن
baby-sat U از بچه نگاهداری کردن
baby-sits U از بچه نگاهداری کردن
baby-sit U از بچه نگاهداری کردن
retainers U حکم نگاهداری و ضبط
poor rate U مالیات برای نگاهداری بی نوایان
nurseries U محل نگاهداری اطفال شیرخوار
nursery U محل نگاهداری اطفال شیرخوار
warren U جای نگاهداری خرگوش وجانوران دیگر
warrens U جای نگاهداری خرگوش وجانوران دیگر
bandbox U جعبهء مقوایی مخصوص نگاهداری کلاه
sacristy U محل نگاهداری فروف مقدسه کلیسا
ossuary U فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
olericulture U سبزی فروشی فراوردن و نگاهداری سبزیجات
ground signals U سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
yam U سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
yams U سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
livery stable U اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
bookend U تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookends U تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
flying shore U تیر چوبی افقی جهت نگاهداری دو دیوار مقابل هم که بطور موقت نصب میشود
faunology U جانوران
kit U بچه جانوران
kits U بچه جانوران
herbivora U جانوران علفخوار
implacentalia U جانوران بی جفت
invertebrata U جانوران بی مهره
halobiont U جانوران اب شور
lights U ریه جانوران
zoodvnamics U فیزیولوژی جانوران
bimana U جانوران دودست
vermin U جانوران موذی
acephali U جانوران بیسر
zooplankton U جانوران شناور
arachnida U جانوران عنکبوتی
animal kingdom U جهان جانوران
faunae U مربوط به جانوران
animalist U پیکرنمای جانوران
faunis U الهه جانوران
faunistic U وابسته به جانوران
animality U زندگی جانوران
animals kingdom U جهان جانوران
menageries U نمایشگاه جانوران
menagerie U نمایشگاه جانوران
animal husband U پرورش جانوران اهلی
verminous U پر از حشرات یا جانوران موذی
articulata U جانوران حلقه دار
arthropoda U جانوران مفصل دار
biosystematic U رده بندی جانوران
instinct U هوش طبیعی جانوران
zootaxy U طبقه بندی جانوران
zooid U جانورسان شبیه جانوران
wild beasts U جانوران وحشی وحوش
underbody U پایین تنه جانوران
claws U سرپنجه جانوران ناخن
neontology U بررسی جانوران مانده
terrarium U نمایشگاه جانوران خشکی
clawed U سرپنجه جانوران ناخن
claw U سرپنجه جانوران ناخن
instincts U هوش طبیعی جانوران
clawing U سرپنجه جانوران ناخن
pachyder mata U جانوران پوست کلفت
to water [horses, cattle, etc.] U آب دادن [به جانوران بومی]
king of beasts U پادشان جانوران :شیر
oestrum U شهوت ومستی جانوران
pincer U عضو گازانبری جانوران
weasels U جانوران پستاندار شبیه راسو
zoometry U اندازه گیری اندامهای جانوران
weasel U جانوران پستاندار شبیه راسو
gamekeepers U متصدی جانوران شکاری قرقچی
gamekeeper U متصدی جانوران شکاری قرقچی
microorganisms U جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
microorganism U جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
achordata U جانوران فاقد ستون فقرات
lorica U پوسته سخت حافظ جانوران
animalcular U وابسته به جانوران ذره بینی
somite U حلقه یابند بدن جانوران
aquariums U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
seafood U غذاهای مرکب از جانوران دریایی
aquarium U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
limnologist U زیست شناس جانوران اب شیرین
To kI'll animals for food . U جانوران را برای غذا کشتن
aquaria U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
epizootic U منتشر شونده درمیان جانوران
refresh buffer U یک مکان حافظه موقت که درهنگام تازه کردن یک صفحه تصویر اصلاعات نمایش صفحه را نگاهداری میکند
polyphagous U تغذیه کننده برگیاهان یا جانوران متعدد
polyzoic U مرکب از شبه جانوران بسیار پرزیوگانی
rodenticide U دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
zootechnics U روش تربیت ورام کردن جانوران
foraminifer U جنسی از جانوران ریز ریشه پای
zootechnics U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechny U روش تربیت و رام کردن جانوران
foot and mouth U یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
zootechny U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
incestuous U وابسته به جفت گیری جانوران از یک جنس
zoography U علم توصیف جانوران وخوی انان
deadfall U دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
chitin U جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
verminate U تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
fauna U کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
humane killer U تپانچه ویژه برای بی زجرکشتن جانوران
inbreed U پرورش دادن از جانوران هم تیره تخم کشیدن
sea fire U شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره
Aborigines U سکنه اولیه یک کشور جانوران و گیاهان بومی
lethal chamber U اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
herd book U نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
pinfold U جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
Are animals able to think ? آیا جانوران قادربه فکر کردن هستند ؟
awn U الت مذکر بعضی از جانوران خزنده و کرمها
outbreed U جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
chine U مهره استخوان پشت جانوران گوشت مازه
oestrual U در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
omnivora U جانوران همه چیزخوار مانند خوک و اسب ابی
Brits U جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
drag net U توریادامی که روی زمین بکشندکه همه جانوران رایکجابگیرد
zootechnician U کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
Brit U جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
aquariums U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquarium U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquaria U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
hard roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
hard roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
heteromorphic U جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
inbreeding U تخم کشی از جانوران هم تیره تولید و تناسل در میان هم نژادها
lanugo U کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
labyrinthodon U سنگواره یکی از جانوران دوزیست بزرگ که دندانهای پیچ درپیچ دارد
zoophyte U انواع جانوران مهره داری که رشد انها شبیه گیاه میباشد
galantine U خوراک سرد گوشت گوساله وجوجه و دیگر جانوران که استخوان ان را در اورده باشند
earth-bound U زمینی
terraneous U زمینی
tumbling U زمینی
predial or prae U زمینی
agrarian U زمینی
earthly U زمینی
terrestrial U زمینی
territorial U زمینی
sublunar U زمینی
subaerial U رو زمینی
sub astral U زمینی
sublunary U زمینی
terrene U زمینی
tellurian U زمینی
landed a U زمینی
totem pole U تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
totem poles U تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
ground liaison U رابط زمینی
ground forces U نیروی زمینی
ground circuit U مدار زمینی
ground nut U بادام زمینی
ground observation U دیدبانی زمینی
graze burst U ترکش زمینی
ground forces U نیروهای زمینی
praties U سیب زمینی
ground control U کنترل زمینی
earthy U زمینی دنیوی
peanut U بادام زمینی
terrain corridor U دالان زمینی
tater U سیب زمینی
ground fire U تیر زمینی
ground force U نیروی زمینی
terrain return U اکوی زمینی
ground waves U امواج زمینی
tellurian matter U ماده زمینی
terrestrial U وضعیت زمینی
land force n U نیروی زمینی
hypogeal U زیر زمینی
hypogeous U زیر زمینی
hypogean U زیر زمینی
terrestrial radiation U تابشهای زمینی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com