Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
his palce is still open
U
جای او هنوز خالی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
There's more to come.
<idiom>
U
هنوز تموم نشده.
[هنوز ادامه داره]
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
The football players are warming up before the game ( match) .
U
هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
blank
U
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blankest
U
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
vacancies
U
محل خالی جای خالی
vacancy
U
محل خالی جای خالی
manspace
U
جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
not yet
<adv.>
U
هنوز نه
not yet
<adv.>
U
نه هنوز
nevertheless
U
هنوز
as yet
U
هنوز
however
U
هنوز
yet
U
هنوز
stills
U
هنوز
stillest
U
هنوز
still
U
هنوز
stiller
U
هنوز
unborn
U
هنوز فاهرنشده
I don't know yet.
من هنوز نمیدانم.
i am yet to learnt
U
من هنوز نمیدانم
How can you ask?
U
هنوز نمی دانی؟
callow
U
جوجهای که هنوز پردرنیاورده
is he still single?
U
ایا هنوز تک است
Nobody has come yet .
U
هیچکس هنوز نیامده
There is yet time.
U
هنوز وقت هست.
It is not known yet . It is not settled yet .
U
هنوز معلوم نیست
we are still above ground
U
هنوز زنده ایم
shoulders
U
سمت موجی که هنوز نشکسته
shouldered
U
سمت موجی که هنوز نشکسته
shoulder
U
سمت موجی که هنوز نشکسته
preadolescent
U
شخصیکه هنوز به بلوغ نرسیده
maiden
U
اسبی که هنوز برنده نشده
maidens
U
اسبی که هنوز برنده نشده
Are you still on the line?
U
هنوز پشت تلفن هستی؟
shouldering
U
سمت موجی که هنوز نشکسته
As you are not ready ...
U
چونکه هنوز آماده نیستی...
Having hardly arrived you want to. . .
U
هنوز از راه نرسیدی می خواهی ...
He cant count yet.
U
هنوز شمردن بلد نیست
The letter hasnt arrived yet.
U
نامه هنوز نرسیده است
there is little in it
U
هنوز نمتوان گفت که خواهدبرد
The ice-cream has not set yet.
U
بستنی هنوز سفت نشده
it remains to be proved
U
هنوز ثابت نشده است
the battle still rages
U
جنگ هنوز شدت دارد
wort
U
گیاه خیسانده که هنوز تخمیرنشده
novillero
U
گاوبازی که هنوز برنده نشده
Since you are not ready ...
U
چونکه هنوز آماده نیستی...
There's more to come.
<idiom>
U
باز هم هست.
[هنوز ادامه داره]
He is stI'll wet behind the ears.
U
هنوز دهانش بوی شیر می دهد
generations
U
توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
generation
U
توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
see if he is still there
U
به بیند او هنوز انجا است یانه
Presumably she hasnt arrived yet .
U
از قرار معلوم هنوز واردنشده است
landsman
U
ملوان ساده که هنوز درجهای نگرفته
My departure time is not determined yet .
U
وقت حرکت من هنوز مشخص نیست.
There has as yet been no confirmation.
U
تا حالا هنوز هیچ تأییدی نیست.
built into
U
که هنوز بخش فیزیکی سیستم است
yhis port is not yet peopled
U
این بندر هنوز اباد نشده است
fail
U
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
not out
U
توپزنی که هنوز اخراج نشده اعلام خطا
failed
U
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
There is still time before I go.
U
هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
fails
U
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
My tea is not cool enough to drink.
U
چائی ام بقدر کافی هنوز سرد نشده
The project is not fully developed yet.
U
این طرح هنوز پخته وآماده نیست
Befor I knew it , the hotel bI'll was sent .
U
هنوز هیچه نشده صورتحساب هتل را فرستادند
I have not played my trump ( winning ) card .
U
ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
The regulations are stI'll in force ( effect ) .
U
این مقررات هنوز بقوت خود با قی است
elimination
U
بخشی از داده هنوز استفاده نشده است
I'm still not quite sure how good you are.
U
من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
merge
U
ترکیب دو فایل داده که هنوز ترتیب خود را دارند
merges
U
ترکیب دو فایل داده که هنوز ترتیب خود را دارند
He has been a beggar for a hundred years; yet he d.
<proverb>
U
صد سال گدائى مى کند هنوز شب جمعه را نمى داند .
Do you still remember how poor we were?
U
آیا هنوز یادت میاد، که چقدر فقیر بودیم.
Are you still around?
U
هنوز هستی ؟
[مانند پشت تلفن یا درچت اینترنت]
accrued interest
بهره ای که عاید شده ولی هنوز پرداخت نشده است
galley proof
U
نمونه ستونی مطالب چاپی که هنوز صفحه بندی نشده
opened
U
نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
opens
U
نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
open
U
نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
soft
U
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
greasy wool
U
پشم چرب
[پشمی که هنوز شسته نشده و آماده ریسندگی نیست.]
He poked the mouse with his finger to see if it was still alive.
U
او
[مرد]
با انگشتش موش را سیخونک زد تا ببیند که آیا هنوز زنده بود یا نه.
plene administrative preter
U
دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
softest
U
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
softer
U
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
Thinking of it still gives me a pang.
[Colloquial]
U
هنوز من را آزار می دهد
[اذیت می کند]
وقتی که در باره آن فکر می کنم.
deferred expense
U
هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
sliver
U
فتیله نخ
[الیاف کشیده شده و موازی که هنوز تاب داده نشده اند.]
audit
U
بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه
auditing
U
بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه
audits
U
بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه
audited
U
بررسی موقعیت سیستم و اینکه آیا هنوز ایمن است و درست کار میکند یا نه
selectable
U
نرخ baud ارسال و دریافت مودم که توسط کاربر انتخاب میشود و هنوز مشخص نیست
devoid
U
خالی
vacuous
U
خالی
forspent
U
خالی
windy
U
خالی
underweight
U
سر خالی
vacuous
U
خالی
indigent
U
خالی
stilted
<adj.>
U
تو خالی
hollow dam
U
سد تو خالی
phantom
<adj.>
U
تو خالی
frothy
<adj.>
U
تو خالی
bare
U
خالی
tenantless
U
خالی
blank cell
U
سل خالی
barren
U
خالی
blank
U
خالی
sunken
U
خالی
arid
U
خالی
toom
U
: خالی
light-weight
U
سر خالی
devoid
U
خالی از
void
U
خالی
empties
U
خالی
emptier
U
خالی
emptied
U
خالی
emptiest
U
خالی
vacant
U
خالی
unoccupied
U
خالی
inane
U
خالی
empty
U
خالی
destitute
U
خالی
free
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
frees
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freeing
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freed
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
raw
U
1-اطلاعی که هنوز وارد سیستم کامپیوتری نشده است . 2-دادهای که در پایگاه داده ها که برای تامین اطلاعات کاربر باید پردازش شود
fourth generation computers
U
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
upward compatible
U
طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upwards compatible
U
طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
bad break
U
فضای خالی
vacancy
U
جای خالی
leer
U
خالی تهی
leered
U
خالی تهی
azoic
U
خالی ازحیات
leering
U
خالی تهی
assoil
U
خالی کردن
leers
U
خالی تهی
indiscriminate
U
خالی ازتبعیض
space
U
فضای خالی
spaces
U
فضای خالی
off risks
U
خالی از خطر
ignored
U
حرف خالی
soft carriage return
U
خط فاصله خالی
disengaged
U
فارغ خالی
ignores
U
حرف خالی
ignoring
U
حرف خالی
drain
U
خالی کردن اب
empty running
U
کارکرد خالی
drained
U
خالی کردن اب
ignore
U
حرف خالی
discharges
U
خالی کردن
discharge
U
خالی کردن
space
U
جای خالی
gap
U
جای خالی
blank
U
جای خالی
lonely
U
خالی از سکنه
empty
U
خالی از سکنه
desolate
<adj.>
U
خالی از سکنه
emptiness
U
خالی بودن
barren
<adj.>
U
خالی از سکنه
bare board
U
برد خالی
dodge
U
جا خالی دادن
knock out
U
خالی کردن
duck
U
جا خالی دادن
parry
U
جا خالی دادن
fair minded
U
خالی از اغراض
bleak
<adj.>
U
خالی از سکنه
deserted
<adj.>
U
خالی از سکنه
string
U
رشته خالی
free form defects
U
خالی از خطا
free from backlash
U
خالی از لقی
free from slip
U
خالی از لغزش
free space
U
فضای خالی
gameless
U
خالی ازشکار
give way
U
جا خالی کردن
voids
U
فضاهای خالی
vacancy
U
خالی بودن
emptily
U
بطور خالی
empty string
U
رشته خالی
barebone
U
استخوان خالی
battery discharger
U
باتری خالی کن
discharger for battery
U
باتری خالی کن
blasted
[uninhabitable]
<adj.>
U
خالی از سکنه
blank file
U
جای خالی در صف
blank space
U
جای خالی
purges
U
خالی کردن
bread alone
U
نان خالی
let out
U
خالی کردن
purged
U
خالی کردن
cofferdam
U
فضاهای خالی
let off
U
خالی کردن
purge
U
خالی کردن
void
U
فضای خالی
disembogue
U
خالی شدن
lacuna
U
فضای خالی
vacancies
U
خالی بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com