Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
head pole
U
تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ionosphere
U
قسمتی از فضای جوزمین که از ارتفاع 52 میل شروع میشود و تا00022میل ادامه دارد
The main road bears to the right.
U
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
os/
U
سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
hold over
U
به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
sagittary
U
تیری
shot in the dark
<idiom>
U
تیری درتاریکی
piling
U
پایههای تیری
A shot in the dark
U
تیری درتاریکی
i girder
U
تیری که بشکل ) باشد
i beam or i beam
U
تیری که به شکل ) باشد
cantilever beam
U
تیری که یک طرف ان گیردار باشد
spinnaker pole
U
تیری که بادبان 3 گوشه به ان وصل میشود
whipping post
U
تیری که محکومین بتازیانه رابدان میبندند
beam anchor
U
تیری که دیوار را محکم نگاه میدارد
kago
U
تخت روان سبدی که از تیری اویزان کنند
bull's-eyes
U
قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
winning post
U
تیری که پایان مسافت دور را نشان میدهد
bull's eye
U
قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bolsters
U
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
newel
U
تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
poppet head
U
طناب و قرقره که در بالای تیری نصب شده باشد
newels
U
تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
starting post
U
تیری که در مسابقه دوجای اغاز و حرکت را نشان میدهد
quick fire
U
تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
giants stride
U
تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
bolster
U
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolstered
U
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
course line shot
U
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
king pile
U
تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
pot shot
U
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shots
U
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shot
U
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
wind beam
U
تیری که در برابر مقاومت فشار باد طرح ریزی میشود
grasshopper beam
U
تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندملخ
raker
U
تیری که پشت دیوار بطور مایل می بندند تادیوار سقوط نکند
girt
U
تیری که بین دو ستون بطورافقی قرارگرفته و روی ان دیوار تیغهای بنا میگردد
maypole
U
تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
turnstiles
U
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstile
U
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
counter fert
U
دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
continuance
U
ادامه
continuation line
U
خط ادامه
continuation
U
ادامه
going on
U
ادامه
resumption
U
ادامه
furthered
U
ادامه دادن
extends
U
ادامه دادن
further
U
ادامه دادن
hang on
<idiom>
U
ادامه دادن
keep on
U
ادامه دادن
extending
U
ادامه دادن
go along
<idiom>
U
ادامه دادن
hold good
<idiom>
U
ادامه دادن
keep up
<idiom>
U
ادامه دادن
over run
U
ادامه به کاردادن
furthering
U
ادامه دادن
discontinues
U
ادامه ندادن
discontinuing
U
ادامه ندادن
discontinued
U
ادامه ندادن
carry on
U
ادامه دادن
carry-on
U
ادامه دادن
hold on
U
ادامه دادن
go on
<idiom>
U
ادامه دادن
furthers
U
ادامه دادن
discontinue
U
ادامه ندادن
reopens
U
ادامه دادن
reopening
U
ادامه دادن
extend
U
ادامه دادن
reopened
U
ادامه دادن
reopen
U
ادامه دادن
keeps
U
ادامه دادن
to keep on
U
ادامه دادن
to drag on or out
U
ادامه دادن
to carry on
U
ادامه دادن
take up
U
ادامه دادن
continue statement
U
حکم ادامه
continues
U
ادامه دادن
continuation card
U
کارت ادامه
continue
U
ادامه دادن
bring on
U
ادامه دادن
to run on
U
ادامه داشتن
to continue
U
ادامه دادن
duration
U
مدت ادامه
for a continuance
U
برای ادامه
run on
U
ادامه دادن
continuant
U
ادامه دهنده
continuable
U
قابل ادامه
keep
U
ادامه دادن
to take up
U
ادامه دادن
discontinuance
U
عدم ادامه
to follow
U
ادامه دادن
continuative
U
ادامه دهنده
discontinuation
U
عدم ادامه
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
dashes
U
مسیری را ادامه دادن
thwart
U
ادامه دادن یا کشیدن
keep the home fires burning
<idiom>
U
اجازه ادامه دادن
transattack period
U
مدت ادامه تک اتمی
fall behind
<idiom>
U
درمانده از ادامه راه
continuator
U
ادامه دهنده مستمر
contd
U
مخفف ادامه یافته
follow-throughs
U
ادامه حرکت پس از ضربه
live on
U
بزندگی ادامه دادن
dash
U
مسیری را ادامه دادن
dashed
U
مسیری را ادامه دادن
follow-through
U
ادامه حرکت پس از ضربه
thwarted
U
ادامه دادن یا کشیدن
detainer
U
حکم ادامه توقیف
inability to box
U
ناتوان از ادامه دادن
track
U
ادامه گوی در مسیربولینگ
dwell at
U
به تیراندازی ادامه دادن
tracked
U
ادامه گوی در مسیربولینگ
to set on
U
با زور ادامه دادن
to press ahead with
U
با زور ادامه دادن
viability
U
امکان ادامه حیات
shorthanded
U
ادامه با بازیگر کمتر
sustaining
U
نگهدارنده ادامه دهنده
go head
U
ادامه بدهید بفرماید
dwell at
U
اتش را ادامه دادن
tracks
U
ادامه گوی در مسیربولینگ
bide
U
بکاری ادامه دادن
time in
U
ادامه بازی پس از توقف
continuation
U
عمل ادامه دادن
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
resuming
U
چکیده کلام ادامه یافتن
topspin
U
ادامه حرکت چرخش توپ
run
U
دوام یافتن ادامه دادن
runs
U
دوام یافتن ادامه دادن
maintains
U
ابقا کردن ادامه دادن
maintained
U
ابقا کردن ادامه دادن
Keep moving!
U
ادامه بده
[بدهید ]
به راه!
touch in goal line
U
ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
resume
U
چکیده کلام ادامه یافتن
maintain
U
ابقا کردن ادامه دادن
resumed
U
چکیده کلام ادامه یافتن
robust
U
که کار را پس از خطا ادامه میدهد
give someone the green light
<idiom>
U
اجازه ادامه به کار رادادن
robustly
U
که کار را پس از خطا ادامه میدهد
keep up with
<idiom>
U
به شکل قبل ادامه دادن
extrapolation
U
ادامه روند تعمیم دهی
hang on
U
ادامه دادن دوام داشتن
go on
U
سخن خود را ادامه دهید
extrapolations
U
ادامه روند تعمیم دهی
border break
U
ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
discounting match
U
ادامه ندادن به مسابقه کشتی
Gothic Survival
U
[ادامه عنصر سبک گوتیک]
maintrain
U
ادامه دادن عقیده داشتن
i took up where he left
U
از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
stick it out
<idiom>
U
طاقت آوردن ،ادامه دادن
resumes
U
چکیده کلام ادامه یافتن
viability
U
قدرت ادامه زندگی پس از تولد
border break
U
ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
pull off
U
باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
resumptive
U
ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
There's more to come.
<idiom>
U
باز هم هست.
[هنوز ادامه داره]
to keep the field
U
جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
continuous
U
آنچه بدون توقف ادامه یابد
to rumble on
[British E]
U
ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
continue port/starboard
U
چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
pick up
<idiom>
U
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
run on
U
ادامه دادن متن بدون توقف
I can't go on any longer.
U
من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
let (something) ride
<idiom>
U
ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
long haul
<idiom>
U
مدت درازی بین کاری که ادامه داد
There's no need to elaborate.
U
لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
inviable
U
عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
supersedeas
U
دستور موقت دادگاه در موردخودداری از انجام یا ادامه کاری
to continue one's progress
U
پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
extend
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
set in
<idiom>
U
تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
carry one's bat
U
تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
play out one's option
U
ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
extends
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extending
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
recoverable error
U
نوع خطا که امکان ادامه اجرای برنامه پس ازرویدادن ان میدهد
increment
U
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
increments
U
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
down
U
توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
privileged
U
مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
attention code
U
حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
heavy and light system
U
روش کاستن وزن با اغاز باوزنه سنگین و ادامه با وزنههای سبکتر
redundancies
U
اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
redundancy
U
اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
enjambment
U
دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
tenant by sufference
U
مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
waiting state
U
وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
recovery
U
نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
robustness
U
توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
recoveries
U
نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
hitch and go
U
نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
bench check
U
ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
wheel sucker
U
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
backward chaining
U
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
boostrap operation
U
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com