English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
marks man U تیرانداز درجه 3 تفنگ تیرانداز نیمه ماهر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
snipers U تیرانداز ماهر تفنگ
sniper U تیرانداز ماهر تفنگ
marksmen U تیرانداز ماهر
sharpshooter U تیرانداز ماهر
marksman U تیرانداز ماهر
shots U تیراندازی تیرانداز ماهر
shot U تیراندازی تیرانداز ماهر
marksman U تیرانداز ماهر [ارتش و ورزش]
toxophilite U تیرانداز ماهر با تیر و کمان
sharp shooter U تیرانداز درجه 1
cheekpiece U تکیه گاه گونه تیرانداز روی تفنگ
shooter U تیرانداز
gunners U تیرانداز
gunner U تیرانداز
sagittarius U تیرانداز
shotgunner U تیرانداز
expert gunner U تیرانداز ماهرتوپخانه
expert U تیرانداز ممتاز
sharp shooter U تیرانداز ممتاز
bowman U تیرانداز کمان کش
bowman U تیرانداز با کمان
toxophilite U تیرانداز کماندار
experts U تیرانداز ممتاز
archer U تیرانداز با کمان
snipers U تیرانداز از خفا
sniper U تیرانداز از خفا
archers U تیرانداز با کمان
sighting leaf U ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
expert badge U نشان تیرانداز ممتاز
body alinement U تنظیم بدن تیرانداز
station U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
stationed U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
stations U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
benchrest U سکو برای تکیه دادن تیرانداز
creeps U رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
creep U رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
trap U سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
stream U نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
streams U نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
streamed U نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
semi skilled U نیمه ماهر
semiskilled U نیمه ماهر
semi skilled worker U کارگر نیمه ماهر
garand rifle U نوعی تفنگ نیمه خودکار
hind sight U شکاف درجه تفنگ
sight U الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
sights U الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
overlaps U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
v ring U تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
short international U مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
seahorse U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap U چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
fowling piece U تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
rifle salute U احترام با تفنگ سلام با تفنگ
rifle shot U تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
fowling piece U تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
cmos U روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos U ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
imbricate U نیمه نیمه روی هم گذاشتن
splice U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semipublic U نیمه عمومی نیمه دولتی
spliced U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous U نیمه درخشان نیمه مجلل
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
beam attack U تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
elevation indicator U صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch U درجه روی بازوی درجه داران
half life U نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
sighting bar U ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation U درجه ارتفاع درجه بلندی
third-class U درجه سوم بلیط درجه 3
third class U درجه سوم بلیط درجه 3
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
knacky U ماهر
handy U ماهر
light handed U ماهر
light footed U ماهر
dextrous U ماهر
proficient U ماهر
he was neat U ماهر
wieldy U ماهر
workmanly U ماهر
handier U ماهر
handiest U ماهر
adept U ماهر
experts U ماهر
adroit <adj.> U ماهر
hardworking <adj.> U ماهر
industrious <adj.> U ماهر
industrious U ماهر
neat handed U ماهر
skilled U ماهر
fine fingered U ماهر
studious <adj.> U ماهر
skillful U ماهر
skillful Šetc U ماهر
sedulous <adj.> U ماهر
pert U ماهر
diligent <adj.> U ماهر
dexterous U ماهر
expert U ماهر
deft U ماهر
skilful U ماهر
workmanlike U ماهر
assiduous <adj.> U ماهر
from mid may to mid june U از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
flunkeys U غیر ماهر
flunkey U غیر ماهر
expert gunner U توپچی ماهر
flunkies U غیر ماهر
flunky U غیر ماهر
flunkys U غیر ماهر
natty U پاکیزه ماهر
articulating U ماهر در صحبت
articulates U ماهر در صحبت
articulate U ماهر در صحبت
craftsmen U کارگر ماهر
craftsman U کارگر ماهر
scientail U ماهر علمی
journeyman U کارگر ماهر
great U متعدد ماهر
greatest U متعدد ماهر
skilled worker U کارگر ماهر
understandings U مطلع ماهر
qualifies U ماهر شدن
skilled labour U کارگر ماهر
light foot U ماهر تردست
tactically U ماهر ماهرانه
tactical U ماهر ماهرانه
shotmaker U شوت زن ماهر
cunning U ماهر زیرکی
skilled U ماهر و باتجربه
slick U ماهر صاف
understanding U مطلع ماهر
great- U متعدد ماهر
versant U ماهر واستاد
jimmy U ماهر دیلم
master U ماهر شدن
nattier U پاکیزه ماهر
mastered U ماهر شدن
water dog U شناگر ماهر
masters U ماهر شدن
qualify U ماهر شدن
journeymen U کارگر ماهر
jimmies U ماهر دیلم
slickest U ماهر صاف
nattiest U پاکیزه ماهر
navvies U کارگر غیر ماهر
skillful weaver U بافنده ماهر و خبره
figure skater U اسکیت باز ماهر
ace U خلبان ماهر و متهور
aces U خلبان ماهر و متهور
navvy U کارگر غیر ماهر
qualified U صلاحیت دار ماهر
master U ماهر شدن در چیزی
unskilled worker U کارگر غیر ماهر
reinsman U سوار کار ماهر
building craftsman U کارگر ماهر ساختمانی
mastered U ماهر شدن در چیزی
masters U ماهر شدن در چیزی
gift of the gab <idiom> U درصحبت کردن ماهر بودن
stickhandler U شخص ماهر در استفاده ازچوب هاکی
mudder U اسب ماهر در مسیر خیس وگلی
streetwise U ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
digger U پاسور ماهر درپاس نزدیک زمین
cradler U بازیگر ماهر در حفظ گوی لاکراس
unskilled labor U نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
orion U منظومه جبار یا النسق شکارچی ماهر
roughrider U سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
digger U بازیگر ماهر و سمج درگرفتن گوی از گوشها
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
brevet U درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
demolition derby U مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
punter U دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
punters U دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
bunter U توپزن ماهر در ضربه بدون تاب دادن چوب بیس بال
Grands Prix U مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
Grand Prix U مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
duress U در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
penalty kicker U بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
breech loader U تفنگ ته پر
gun U تفنگ
guns U تفنگ
shot line U نخ تفنگ
bottom U کف تفنگ
gun butt U ته تفنگ
musketry U تفنگ
bottoms U کف تفنگ
breechloader U تفنگ ته پر
breech U ته تفنگ
musketry U تفنگ ها
rifle gun U تفنگ
rifle U تفنگ
shotgun U تفنگ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com