Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cleanup
U
توپزن چهارم که معمولا قوی است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spandrel
U
لچک
[در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
biquadratic
U
قوه چهارم توان چهارم
three-quarter
U
سه چهارم
quadrature
U
یک چهارم
fourth
U
چهارم
quarter note
U
نت یک چهارم
fourths
U
چهارم
quadrant
U
یک چهارم
quarter
U
یک چهارم
three-quarters
U
سه چهارم
quartern
U
یک چهارم پینت
quartern
U
یک چهارم پوند
quarterfinal
U
یک چهارم نهایی
fourth dimension
U
بعد چهارم
quarter of an hour
U
یک چهارم سده
diatessaron
U
فاصله یک چهارم
quater tone
U
یک چهارم پرده
qyaternary
U
دوران چهارم
pecks
U
یک چهارم بوشل
pecking
U
یک چهارم بوشل
pecked
U
یک چهارم بوشل
peck
U
یک چهارم بوشل
quarter final
U
یک چهارم نهایی
quarter-final
U
یک چهارم نهایی
quarter-finals
U
یک چهارم نهایی
subdominant
U
نت چهارم موسیقی
airt
U
یک چهارم وسعت
biquadrate
U
قوه چهارم
dee
U
حرف چهارم D نام
center of quarter circles
U
مرکز یک چهارم دایره ها
ring finger
U
انگشت چهارم دست چپ
fourth estate
U
رکن چهارم مشروطیت
ring fingers
U
انگشت چهارم دست چپ
fourth generation computer
U
کامپیوتر نسل چهارم
on the th prox
U
در روز چهارم ماه اینده
d
U
حرف چهارم الفبای انگلیسی
act ii Šscene iv
U
پرده دوم مجلس چهارم
quadrivium
U
سال چهارم دوره لیسانس
delta
U
حرف چهارم زبان یونانی
deltas
U
حرف چهارم زبان یونانی
D, d (D's, d's)
U
حرف چهارم الفبای انگلیسی
slow-wave sleep
[SWS]
U
مراحل سوم و چهارم خواب
[روانشناسی]
X, x (X's, x's)
U
حرف بیستو چهارم الفبای انگلیسی
x
U
حرف بیست و چهارم الفبای انگلیسی
April
U
ماه چهارم سال فرنگی اوریل
quarterfinal
U
دوره یک چهارم نهایی درمسابقات حذفی
deep sleep
U
مراحل سوم و چهارم خواب
[روانشناسی]
fastigium
U
راس قسمت فوقانی بطن چهارم
quarterfinalist
U
کسیکه در مسابقه یک چهارم نهایی شرکت میکند
quarter
U
یک چهارم زمان مسابقه قسمت عقبی کناره قایق
batsman
U
توپزن
backstop
U
توپزن
batsmen
U
توپزن
Georgian architecture
U
معماری جرجی
[در زمان پادشاه جرج اول تا چهارم انگلستان]
balked
U
خطای توپزن
stonewaller
U
توپزن تدافعی
battery
U
توپزن و توپگیر
batteries
U
توپزن و توپگیر
banjo hitter
U
توپزن ضعیف
controls
U
توپزن دقیق
baulked
U
خطای توپزن
controlling
U
توپزن دقیق
control
U
توپزن دقیق
balking
U
خطای توپزن
balks
U
خطای توپزن
baulks
U
خطای توپزن
baulking
U
خطای توپزن
balk
U
خطای توپزن
milreis
U
سکه زرپرتقال که 4 شیلینگ وپنج ویک چهارم پنس ارزش دارد
pipe
U
معمولا
in an ordinary way
U
معمولا
as a rule
U
معمولا
usu
U
معمولا
piped
U
معمولا
normally
U
معمولا"
generally
U
معمولا
usually
U
معمولا
ordinarily
U
معمولا"
counts
U
تعداد امتیاز توپزن
counting
U
تعداد امتیاز توپزن
counted
U
تعداد امتیاز توپزن
count
U
تعداد امتیاز توپزن
dismissing
U
سوزاندن توپزن و اخراج او
dismisses
U
سوزاندن توپزن و اخراج او
double
U
توپزن 0001امتیازی فصل
doubled
U
توپزن 0001امتیازی فصل
doubled up
U
توپزن 0001امتیازی فصل
on drive
U
ضربه بسمت توپزن
stumps
U
سوزاندن توپزن کریکت
dismiss
U
سوزاندن توپزن و اخراج او
catcher
U
توپگیر پشت سر توپزن
duckings
U
اخراج توپزن بی امتیاز
duck
U
اخراج توپزن بی امتیاز
ducked
U
اخراج توپزن بی امتیاز
ground
U
محل ایستادن توپزن
stump
U
سوزاندن توپزن کریکت
ducks
U
اخراج توپزن بی امتیاز
stumped
U
سوزاندن توپزن کریکت
stumping
U
سوزاندن توپزن کریکت
defense
U
دفاع توپزن از میله ها
fine leg
U
محل پشت سر توپزن
take a wicket
U
سوزاندن توپزن کریکت
one for one
U
معمولا اسمبلر
blooper
U
پرتاب اهسته توپ به توپزن
complete game
U
یک بازی کامل از طرف توپزن
out of one's ground
U
تجاوز توپزن از محل ایستادن
beanball
U
توپی که هدف ان سر توپزن باشد
leg hit
U
ضربه بسمت محدوده توپزن
night-watchmen
U
توپزن پایان مسابقه کریکت
handle the ball
U
دست زدن توپزن به توپ
down
U
میله افتاده واخراج توپزن
ball
U
توپ دور از دسترس توپزن
night watchman
U
توپزن پایان مسابقه کریکت
night-watchman
U
توپزن پایان مسابقه کریکت
halts
U
معمولا با روشهای خارجی
normally open contact
U
اتصال معمولا باز
as a rule
<idiom>
U
معمولا ،طبق عادت
halt
U
معمولا با روشهای خارجی
halted
U
معمولا با روشهای خارجی
normally closed contact
U
اتصال معمولا بسته
phosphor
U
معمولا اشعه الکترونی
applications
U
معمولا به صورت نوشته
four address instruction
U
معمولا: محل دو عملوند
at large
U
به طور کلی
[معمولا]
application
U
معمولا به صورت نوشته
dig in
U
جای پاکندن درزمین ازطرف توپزن
half century
U
05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
bean
U
ضربه زدن به سر توپزن باپرتاب توپ
beans
U
ضربه زدن به سر توپزن باپرتاب توپ
third man
U
محل توپگیر دور از توپزن کریکت
comebacker
U
ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
finest
U
ضربه توپزن به پشت منطقه خود
opener
U
هر کدام از دو توپزن اول بازی کریکت
fine
U
ضربه توپزن به پشت منطقه خود
coacher
U
یک از دو نفر توپزن تیم بیس بال
fined
U
ضربه توپزن به پشت منطقه خود
throw out
U
سوزاندن توپزن با ضربه به میلههای کریکت
silly
U
بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
yorked
U
توپزن سوخته و اخراج شده کریکت
silliest
U
بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
skittle
U
سوزاندن چند توپزن به اسانی پشت سر هم
sillier
U
بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
gulped
U
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
hand-out
<idiom>
U
پاداش ،معمولا از طرف دولت
printed
U
معمولا با معیار نقط ه در اینچ
print
U
معمولا با معیار نقط ه در اینچ
gulp
U
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulps
U
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulping
U
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
prints
U
معمولا با معیار نقط ه در اینچ
normal
U
معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
bezant
U
پولک گردی که معمولا از طلااست
bowled
U
باختن توپزن در نتیجه انداختن میله افقی
send down
U
پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
inswinger
U
توپی که در هوا با انحنا به سوی توپزن می اید
square leg
U
محل بازیگر در ردیف توپزن وکمی دور از او
cover point
U
محل بازیگر در نقطه معینی دور از توپزن
leg glance
U
ضربهای که توپ را مستقیما"به پشت توپزن می فرستد
long off
U
موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
take guard
U
وضع دفاعی توپزن جلو میلههای کریکت
leg side
U
قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپزن
castles
U
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
castle
U
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
late cut
U
ضربهای که توپ را به منطقه پشت توپزن می فرستد
homes
U
که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
home
U
که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
products customarily found in a pharmacy
U
کالاهایی که معمولا در داروخانه بفروش می روند
to pass go orrun current
U
معمولا مورد قبول واقع شدن
off spin
U
چرخش توپ که تغییر سمت نزدیک توپزن میدهد
long on
U
موضه گرفتن در جلو توپزن ودور از او در طرف دیگر
leg before wicket
U
حرکت غیرمجاز توپزن در سدکردن راه توپ با پا یا بدن
leg theory
U
روش تهاجمی محاصره کردن توپزن در سمت محدوده او
long hop
U
توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
leg break
U
بلند شدن توپ از سمت توپزن بطرف میله
steal
U
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
brush back
U
پرتاب توپ از بالا برای عقب راندن توپزن
steals
U
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
called strick
U
پرتابی که از منطقه توپزن می گذرد ولی ضربه نمیخورد
pitch
U
بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
popping crease
U
خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
innings
U
نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
pitches
U
بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
burn up
<idiom>
U
کاملا سوختن (معمولا برای چیزهایی غیرازساختمان)
applies
U
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
apply
U
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
ultra high magnetic field
U
معمولا میدان مغناطیسی باشغت بیش از 001ک
applying
U
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
leg before
U
ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
coacher
U
مامور علامت دادن ازمربی به توپزن فعال بیس بال
designated hitter
U
بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
half volley
U
پرتاب نزدیک به توپزن که بیدرنگ پس از بلند شدن ضربه می خورد
transports
U
لایه چهارم در مدل شبکه ISO/ OSI که حاوی اتصال و بررسی و کنترل های مط لوب کیفیت اتصالات است
transporting
U
لایه چهارم در مدل شبکه ISO/ OSI که حاوی اتصال و بررسی و کنترل های مط لوب کیفیت اتصالات است
transported
U
لایه چهارم در مدل شبکه ISO/ OSI که حاوی اتصال و بررسی و کنترل های مط لوب کیفیت اتصالات است
transport
U
لایه چهارم در مدل شبکه ISO/ OSI که حاوی اتصال و بررسی و کنترل های مط لوب کیفیت اتصالات است
littleneck clam
U
نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
We do not usually go places that cost a lot of money.
U
ما معمولا به جاهای گران قیمت گردش نمی کنیم.
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents.
U
بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
wet weight
U
وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
out-
U
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com