Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
GNP
U
تولید ناخالص ملی
gross national product
U
تولید ناخالص ملی
g.n.p
U
تولید ناخالص ملی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
g.d.p deflator
U
تعدیل کننده تولید ناخالص داخلی
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
gross domestic product
U
تولید ناخالص داخلی
gross primary product
U
تولید ناخالص نخستین
gross product per capita
U
تولید ناخالص سرانه
potential gross national product
U
تولید ناخالص ملی بالقوه
real gross national product
U
تولید ناخالص ملی واقعی
Other Matches
gross revenue
U
درامد فروش ناخالص دریافتی ناخالص
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
raw
U
ناخالص
impure
U
ناخالص
gross
U
ناخالص
grossed
U
ناخالص
grosser
U
ناخالص
grosses
U
ناخالص
grossest
U
ناخالص
grossing
U
ناخالص
adulterant
U
ناخالص
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
grosser
U
عمده ناخالص
gross profit
U
سود ناخالص
grossing
U
عمده ناخالص
gross amount
U
مبلغ ناخالص
gross earnings
U
عواید ناخالص
operating profit
U
سود ناخالص
dead loss
U
زیان ناخالص
cross weight
U
وزن ناخالص
cross thrust
U
تراست ناخالص
gross tonnage
U
فرفیت ناخالص به تن
doping
U
ناخالص سازی
grossest
U
عمده ناخالص
gross expenditure
U
هزینه ناخالص
gross yield
U
بازده ناخالص
margin
U
سود ناخالص
gross weight
U
وزن ناخالص
gross value
U
ارزش ناخالص
gross yield
U
محصول ناخالص
gross
U
عمده ناخالص
margins
U
سود ناخالص
grosses
U
عمده ناخالص
grossed
U
عمده ناخالص
gross income
U
درامد ناخالص
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
gross rate of return
U
نرخ بازده ناخالص
unladen weight
U
وزن ناخالص خودرو
gross national quality
U
کیفیت ناخالص ملی
gross national product
U
محصول ناخالص ملی
gross national income
U
درامد ناخالص ملی
gross national expenditure
U
هزینه ناخالص ملی
gross investment
U
سرمایه گذاری ناخالص
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
nominal gross national product
U
محصول ناخالص ملی اسمی
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
pollute
U
ملوث کردن الودن ناخالص کردن
polluting
U
ملوث کردن الودن ناخالص کردن
polluted
U
ملوث کردن الودن ناخالص کردن
tare
U
تفاوت وزن خالص و وزن ناخالص
pollutes
U
ملوث کردن الودن ناخالص کردن
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
articulation
U
تولید
genesis
U
تولید
production
U
تولید
production lines
U
خط تولید
production line
U
خط تولید
generations
U
تولید
assembly line
U
خط تولید
generation
U
تولید
assembly lines
U
خط تولید
low productivity
U
تولید کم
productions
U
تولید
products
U
تولید
production rule
U
تولید
product
U
تولید
outputs
U
تولید
total output
U
تولید کل
aggregate output
U
تولید کل
progeniture
U
تولید
total product
U
تولید کل
production technique
U
فن تولید
assembly
U
تولید
turn out
U
تولید
manufactured
U
تولید
manufactures
U
تولید
output
U
تولید
fabrication
U
تولید
manufacture
U
تولید
aggradation of permafrost
U
تولید شبنم
aggradation of permafrost
U
تولید مه شبنم
aggregate production function
U
تابع تولید کل
production factors
U
عوامل تولید
average product
U
تولید متوسط
begat
U
تولید کردن
beget
U
تولید کردن
sparking
U
تولید جرقه
production
U
تولید محصول
capital intensive technique
U
فن تولید سرمایه بر
calorification
U
تولید حرارت
bring forward
U
تولید کردن
branches of production
U
رشتههای تولید
branches of production
U
شاخههای تولید
production
U
تولید کردن
factors of production
U
عوامل تولید
beeped
U
تولید صدا
reproduction
U
تولید مثل
mass-production
U
تولید انبوه
producers
U
تولید کننده
producer
U
تولید کننده
manufacturers
U
تولید کننده
manufacturer
U
تولید کننده
procreated
U
تولید کردن
reproduction
U
تولید مجدد
agents of production
U
عوامل تولید
reproductions
U
تولید دوباره
generations
U
تولید کردن
procreation
U
تولید مثل
generations
U
تولید نیرو
reproductions
U
تولید مجدد
reproductions
U
تولید مثل
reproduction
U
تولید دوباره
generation
U
تولید کردن
begotten
U
تولید کرده
generable
U
قابل تولید
begets
U
تولید کردن
begetting
U
تولید کردن
produces
U
تولید کردن
generating tool
U
ابزار تولید
fetch up
U
تولید کردن
produced
U
تولید کردن
jamming
U
تولید پارازیت
gas making
U
تولید گاز
full production
U
تولید در حداکثرفرفیت
full production
U
تولید کامل
forces of production
U
نیروهای تولید
food production
U
تولید غذا
flow of production
U
گردش تولید
flow of production
U
جریان تولید
procreate
U
تولید کردن
procreates
U
تولید کردن
procreating
U
تولید کردن
generation of current
U
تولید جریان
raises
U
تولید کردن
elasticity of production
U
کشش تولید
gas generation
U
تولید گاز
cost of production
U
هزینه تولید
chymification
U
تولید کیموس
chylification
U
تولید کیلوس
productivity
U
قابلیت تولید
beeping
U
تولید صدا
production
U
تولید دستهای
productions
U
تولید کردن
raise
U
تولید کردن
energy production
U
تولید انرژی
produce
U
تولید کردن
generation of oscillations
U
تولید نوسان
factory production
U
تولید کارخانهای
factor of production
U
عامل تولید
beep
U
تولید صدا
productions
U
تولید دستهای
beeps
U
تولید صدا
energy production
U
تولید نیرو
productions
U
تولید محصول
carcinogenesis
U
تولید سرطان
regenerating
U
تولید مجدد
the procreative instinct
U
غریزه تولید
system generation
U
تولید سیستم
production management
U
مدیریت تولید
production method
U
روش تولید
production part
U
بخش تولید
surplus production
U
فزونی تولید
surplus production
U
مازاد تولید
surplus production
U
تولید اضافی
suppuration
U
تولید جراحت
production process
U
فرایند تولید
production process
U
جریان تولید
scale of production
U
مقیاس تولید
generating
U
تولید کردن
production program
U
برنامه تولید
manufacture
U
تولید کردن
manufactured
U
تولید کردن
regenerates
U
تولید مجدد
regenerated
U
تولید مجدد
regenerate
U
تولید مجدد
pilot production
U
تولید نمونه
potential output
U
تولید بالقوه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com