English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
budding U تولید مثل غیرجنسی از طریق ایجاد قلمبه شدگی در بخشی از بدن جاندار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
electron gun U بخشی از CRT که یک اشعه الکترونی ایجاد میکند
user U بخشی یا خصوصیتی که کاربرطبق دلخواه خود آنرا ایجاد میکند
users U بخشی یا خصوصیتی که کاربرطبق دلخواه خود آنرا ایجاد میکند
S HTTP U سیستمی که خط امنیتی بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده ایجاد تا به کاربران امکان پرداخت قیمت کالاها از طریق اینترنت بدهد
intensive cultivation U اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
calculating U دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
damage feasant U درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
photocomposition U کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
countervailing power U مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
bombed out U بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
bombed U بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
bomb U بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
bombs U بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
asexual U غیرجنسی
somatoplasm U غیرجنسی
graphics U پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
autosomal U مربوط به کرموسوم غیرجنسی
zoospore U هاگ تاژکدار غیرجنسی جلبک
check plot U یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود
wodge U قلمبه
wodges U قلمبه
knobbed U قلمبه
snobs U قلمبه
snob U قلمبه
Hayes Corporation U تولید کننده مودم که زبان کنترل استاندارد برای مودم ها ایجاد میکند
gibberish U قلمبه سولمبه
knobbly U قلمبه سلمبه
hologram U تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
holograms U تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
gelation U بسته شدگی سفت شدگی
magniloquence U قلمبه نویسی گزاف گویی
organisms U جاندار
biotic U جاندار
living creatuse U جاندار
living U جاندار
spirited U جاندار
invivo U جاندار
animates U جاندار
instinct with life U جاندار
animate U جاندار
organism U جاندار
animism U جاندار پنداری
animatism U جاندار پنداری
living chess U شطرنج با مهرههای جاندار
stimulus organism response model U الگوی محرک- جاندار- پاسخ
s o r model U الگوی محرک- جاندار- پاسخ
imminution U کم شدگی باریک شدگی
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
european unclear a energy agency U اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
worded U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
ActiveX U سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
scissoring U 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
erections U شق شدگی
bottling U نخ شدگی
erection U شق شدگی
depression U کم شدگی
embeddeness U حک شدگی
dostortion U کج شدگی
geniculation U خم شدگی
the mast has raked U کج شدگی
depressions U کم شدگی
necks U نخ شدگی
neck U نخ شدگی
tao U طریق
to what extent <adv.> U به چه طریق
in what way <adv.> U به چه طریق
how U از چه طریق
vi'a prep U از طریق
how far <adv.> U به چه طریق
way U طریق
via U از طریق
translocation U جابجا شدگی
tight coupling U جفت شدگی
blot U پاک شدگی
puchery U جمع شدگی
blots U پاک شدگی
sprains U رگ برگ شدگی
blotted U پاک شدگی
locking U قفل شدگی
spraining U رگ برگ شدگی
scleriasis U سفت شدگی
shrinkage U چروک شدگی
sprained U رگ برگ شدگی
depression U گود شدگی
depressions U گود شدگی
sprain U رگ برگ شدگی
hardening U سفت شدگی
petrification U سنگ شدگی
blotting U پاک شدگی
strobilation U باریک شدگی
shortening U کوتاه شدگی
recvrvature U دولا شدگی
invagination U غلاف شدگی
distotion factor U ضریب کج شدگی
dilution U رقیق شدگی
incalescence U گرم شدگی
diminution U کم شدگی تحقیر
desuetude U موقوف شدگی
detruncation U کوتاه شدگی
lateral yield U له شدگی جانبی
intensification U افزون شدگی
erasure U پاک شدگی
gasification U تبخیر شدگی
flocculence U قلنبه شدگی
flagginess U ول شدگی اویختگی
homogenization U هم جنس شدگی
fixedness U تثبیت شدگی
expurgation U پاک شدگی
expunction U پاک شدگی
eviration U هذیان زن شدگی
liquescence U مایع شدگی
congestion U جمع شدگی
paralysation U فلج شدگی
bronchocele U بزرگ شدگی
petrifaction U سنگ شدگی
polarization U قطبی شدگی
pulverization U خرد شدگی
purler U پرت شدگی از سر
acetification U ترش شدگی
pairing U جفت شدگی
carburization U پودر شدگی
crookedness U انحناء و کج شدگی
necking U باریک شدگی
nigrescence U سیاه شدگی
concretion U سفت شدگی
occlusion U بسته شدگی
occlusion U جفت شدگی
comminution U خرد شدگی
coagulation U دلمه شدگی
gelidity U بسته شدگی
conglomerations U گلوه شدگی
removal U جدا شدگی
acceptability U قبول شدگی
puckering U جمع شدگی
puckered U جمع شدگی
pucker U جمع شدگی
diffusion U پخش شدگی
hybridization U هیبرید شدگی
coupling U جفت شدگی
puckers U جمع شدگی
offsetting U دوخم شدگی
offset U دوخم شدگی
conglomeration U گلوه شدگی
damnation U لعنت شدگی
narrowing U تنگ شدگی
dispersion U پخش شدگی
scarlet U سرخ شدگی
encrustations U دلمه شدگی
encrustation U دلمه شدگی
contractions U جمع شدگی
smelting U ذوب شدگی
leakages U فاش شدگی
elongation U دراز شدگی
choking U اب بند شدگی
expulsion U بیرون شدگی
turn over U واژگون شدگی
contraction U جمع شدگی
fading U محو شدگی
leakage U فاش شدگی
expulsions U بیرون شدگی
sclerosis U سخت شدگی
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
equally <adv.> U به همان طریق
by payment U از طریق پرداخت
road U طریق خیابان
in no wise U بهیچ طریق
dy drawing lots U به طریق قرعه
roads U طریق خیابان
officially U از طریق اداری
noway U به هیچ طریق
just as well <adv.> U به همان طریق
similite U بهمان طریق
available by U در دسترس از طریق .....
hereditarily U به طریق ارث
constrictions U فشار تنگ شدگی
malady U فاسد شدگی بیماری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com