English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
caption U توقیف کردن به حکم دادگاه حکم دستگیری
captions U توقیف کردن به حکم دادگاه حکم دستگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
habeas corpus U حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
parol arrest U جلب و توقیف فردی که درحضور رئیس دادگاه بخش مرتکب اخلال نظم عمومی شده است
habeas corpus U دستور احضار زندانی دستوری که دادگاه به زندان محل توقیف زندانی یی که توقیفش را غیر قانونی می داند
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance U تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
capturing U دستگیر کردن دستگیری
captures U دستگیر کردن دستگیری
capture U دستگیر کردن دستگیری
assist U همدستی و یاری کردن دستگیری کردن
assisted U همدستی و یاری کردن دستگیری کردن
assisting U همدستی و یاری کردن دستگیری کردن
assists U همدستی و یاری کردن دستگیری کردن
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
prize courts U دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause U احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
under restraint U در توقیف تحت توقیف د ربند
parquet U محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
purging a contempt of court U جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
manadamus U حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
remanet U احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
garnishes U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
suppressing U توقیف کردن
grabbed U توقیف کردن
detain U توقیف کردن
apprehending U توقیف کردن
grabbing U توقیف کردن
hold in restraint U توقیف کردن
grabs U توقیف کردن
suppresses U توقیف کردن
to hold in restraint U توقیف کردن
apprehended U توقیف کردن
suppress U توقیف کردن
apprehend U توقیف کردن
internment U توقیف کردن
pull-ins U توقیف کردن
pull-in U توقیف کردن
to take into custody U توقیف کردن
apprehends U توقیف کردن
detained U توقیف کردن
garnishment U توقیف کردن
sequester U توقیف کردن
sequestrate U توقیف کردن
detains U توقیف کردن
put under the ban U توقیف کردن
grab U توقیف کردن
restrains U توقیف کردن
restraining U توقیف کردن
restrain U توقیف کردن
detaining U توقیف کردن
interning U توقیف کردن
intern U توقیف کردن
distrain U توقیف کردن
impounded U توقیف کردن
pull in U توقیف کردن
foreclosing U توقیف کردن
embargo U توقیف کردن
attach U توقیف کردن
foreclosed U توقیف کردن
foreclose U توقیف کردن
impounds U توقیف کردن
attaches U توقیف کردن
impounding U توقیف کردن
embay U توقیف کردن
impound U توقیف کردن
keep in U توقیف کردن
forecloses U توقیف کردن
attaching U توقیف کردن
embargoes U توقیف کردن
bans U توقیف کردن
banning U توقیف کردن
ban U توقیف کردن
interns U توقیف کردن
keep U توقیف کردن بازداشتن
seized U قاپیدن توقیف کردن
keeps U توقیف کردن بازداشتن
seize U قاپیدن توقیف کردن
attachment U توقیف کردن ضمیمه
lay an embargo on U در بندر توقیف کردن
confinement U حبس کردن توقیف
slap down U ناگهان توقیف کردن
zeri suppression U توقیف کردن صفر
seizes U قاپیدن توقیف کردن
arrest U توقیف کردن بازداشتن
constraining U حبس کردن توقیف
to cop somebody U کسی را توقیف کردن
arrested U توقیف کردن بازداشتن
apprehend U بازداشت توقیف کردن
apprehended U بازداشت توقیف کردن
constrains U حبس کردن توقیف
apprehending U بازداشت توقیف کردن
constrain U حبس کردن توقیف
confining U توقیف کردن در جمع
confine U توقیف کردن در جمع
arrests U توقیف کردن بازداشتن
lift the ban on U رفع توقیف کردن
apprehends U بازداشت توقیف کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
writs U دستور دادگاه حکم دادگاه
writ U دستور دادگاه حکم دادگاه
summary court U دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
attach U ضبط کردن توقیف شدن
suppresses U توقیف کردن فرو نشاندن
attaching U ضبط کردن توقیف شدن
confiscate U مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
arrests U حکم ضبط توقیف کردن
confiscates U مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
retention U حفافت توقیف بازداشت کردن
to seize something [from somebody] U چیزی را توقیف کردن [از کسی]
confiscating U مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
attaches U ضبط کردن توقیف شدن
seized U ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
arrested U حکم ضبط توقیف کردن
seizes U ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
seize U ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
to lay one on a ship U کشتی را در بندر توقیف کردن
suppress U توقیف کردن فرو نشاندن
suppressing U توقیف کردن فرو نشاندن
arrest U حکم ضبط توقیف کردن
lock up U توقیف بازداشت کردن حبس کردن
capturing U دستگیری
capture U دستگیری
captures U دستگیری
apprehension U دستگیری
arrest U دستگیری
apprehensions U دستگیری
distraint U دستگیری
arrests U دستگیری
seizure U دستگیری
charity U دستگیری
charities U دستگیری
arrested U دستگیری
seizures U دستگیری
to take off one U رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
money box U صندوق دستگیری
apprehension U هراس دستگیری
welfarism U دستگیری از بینوایان
apprehensions U هراس دستگیری
in aid of U برای دستگیری
plead U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleaded U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleads U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
sue U به دادگاه شکایت کردن
sued U به دادگاه شکایت کردن
sues U به دادگاه شکایت کردن
suing U به دادگاه شکایت کردن
jurisdiction U تسلیم دادگاه کردن
levy a sum on a person's property U به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
to apply to a court U به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
court martial U در دادگاه نظامی محاکمه کردن
remitting U به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remitted U به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remits U به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remit U به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
to have recourse to a court U به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
to seek redress in court U به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
book U رزرو کردن توقیف کردن
confiscating U توقیف کردن مصادره کردن
sequester U توقیف کردن جدا کردن
confiscates U توقیف کردن مصادره کردن
booked U رزرو کردن توقیف کردن
books U رزرو کردن توقیف کردن
confiscate U توقیف کردن مصادره کردن
to keep in U توقیف کردن جلوگیری کردن
eleemosinary relief U دستگیری خیر خواهانه یامجانی
to have recourse to arbitration U به دادگاه حکمیت رجوع کردن [حقوق]
rogatory commission U موضوعی را ازمحکمهای به دادگاه دیگراحاله کردن
to apply to the court of arbitration U به دادگاه حکمیت رجوع کردن [حقوق]
malicious prosecution U پیگرد یا دستگیری توام با سوء نیت
out relief U دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
welfare state U کشوردارای تشکیلات رفاه اجتماعی دستگیری از بینوایان
serve a sentence U به حکم دادگاه زندانی شدن دوره حبس خود را طی کردن
evasion and scape U تاکتیک فرار از اسارت واجتناب از دستگیری مجدد به وسیله دشمن
indict U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicts U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
garnishee U کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
Bounty hunter U جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
arraign U احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
confinement U توقیف
detention U توقیف
nab U توقیف
suppression U توقیف
detentions U توقیف
attachment U توقیف
nabbed U توقیف
bail U توقیف
supperession U توقیف
constraint U توقیف
trustee process U توقیف
embargo U توقیف
stoppage U توقیف
embargoes U توقیف
stoppages U توقیف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com