English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
enucleation U توضیح روشن سازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
enucleate U روشن کردن توضیح دادن
illustratively U چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
illuminations U روشن سازی
illumination U روشن سازی
direct lighting U روشن سازی غیرمستقیم
lighting U روشن سازی نورپردازی
semi indirect lighting U روشن سازی نیم مستقیم
prima facie evidence U مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
illumination by diffusion U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylit U روز روشن روشن کردن
daylight U روز روشن روشن کردن
illuminati U روشن ضمیران روشن فکران
rectification U یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
illuminates U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminate U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
calculating U دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials U وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
remarking U توضیح
comment U توضیح
explanations U توضیح
remarked U توضیح
remarks U توضیح
remark U توضیح
treatises U توضیح
treatise U توضیح
commenting U توضیح
explanation U توضیح
commented U توضیح
paraphrase U توضیح
paraphrased U توضیح
paraphrasing U توضیح
illustrations U توضیح
illustration U توضیح
explication U توضیح
clarification U توضیح
elucidation U توضیح
paraphrases U توضیح
ordnance plant U کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger U الت کنگره سازی یادندانه سازی
epexegetically U منباب توضیح
unaccountable U توضیح ناپذیر
unaccountably U توضیح ناپذیر
accountable U قابل توضیح
superscription U توضیح ادرس
explicable U قابل توضیح
description of error U توضیح اشکال
to offer an explanation U توضیح دادن
inexplicability U توضیح ناپذیری
elucidator U توضیح دهنده
illustrating U توضیح دادن
clears U توضیح دادن
illustrates U توضیح دادن
illustrate U توضیح دادن
statements U شرح توضیح
explains U توضیح دادن
explained U توضیح دادن
explain U توضیح دادن
epexegetically U برای توضیح
explanatorily U منباب توضیح
exponible U توضیح بردار
explicator U توضیح دهنده
statement U شرح توضیح
step up <idiom> U توضیح گرفتن
point out <idiom> U توضیح دادن
get across <idiom> U توضیح دادن
expositor U توضیح دهنده
clearest U توضیح دادن
song and dance U توضیح زاید
song and dance U توضیح واضحات
explaining U توضیح دادن
gloss U تفصیل توضیح
clear U توضیح دادن
account for U توضیح دادن
clearer U توضیح دادن
explian U توضیح دادن
reasonable [comprehensible] <adj.> U قابل توضیح
defect description U توضیح خرابی
error description U توضیح خرابی
fault description U توضیح خرابی
defect description U توضیح مشکل
description of error U توضیح مشکل
error description U توضیح مشکل
fault description U توضیح مشکل
fault description U توضیح اشکال
stating U توضیح دادن
comprehensible <adj.> U قابل توضیح
explicable <adj.> U قابل توضیح
accountable [explicable] <adj.> U قابل توضیح
defect description U توضیح اشکال
state U توضیح دادن
error description U توضیح اشکال
state- U توضیح دادن
understandable <adj.> U قابل توضیح
states U توضیح دادن
illustrative U توضیح دهنده
defect description U توضیح عیب
stated U توضیح دادن
fault description U توضیح نقص
illustrator U توضیح دهنده
apodictic U قابل توضیح
illustrators U توضیح دهنده
apodeictic U قابل توضیح
error description U توضیح نقص
defect description U توضیح نقص
description of error U توضیح عیب
description of error U توضیح نقص
fault description U توضیح عیب
description of error U توضیح خرابی
error description U توضیح عیب
illustrate U شرح و توضیح دادن
to give an account of U گزارش و توضیح دادن
put across <idiom> U به واضحی توضیح دادن
song and dance U توضیح گریز آمیز
illustrates U شرح و توضیح دادن
illustrating U شرح و توضیح دادن
spell out <idiom> U واضح توضیح دادن
ignotum per igno tius U توضیح مجهول با چیزمجهول تر
put U ارائه یا توضیح دادن
puts U ارائه یا توضیح دادن
elucidate U توضیح دادن شفاف
elucidated U توضیح دادن شفاف
it tells its own tale U نیازمند به توضیح نیست
putting U ارائه یا توضیح دادن
elucidating U توضیح دادن شفاف
elucidates U توضیح دادن شفاف
proponent U توضیح دهنده طرفدار
I do owe you an explanation. U من به شما یک توضیح بدهکارم.
inexplicable U غیر قابل توضیح
proponents U توضیح دهنده طرفدار
rationale U توضیح اصول عقاید
explain U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explicated U تاویل کردن توضیح دادن
There's no need to elaborate. U نیازی به توضیح اضافی نیست.
explicates U تاویل کردن توضیح دادن
rem U REاعلان شروع یک توضیح فرمان
inexplicit U بطور ضمنی بدون توضیح
clear up <idiom> U حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
explicate U تاویل کردن توضیح دادن
unaccounted U حساب نشده فاقد توضیح
clarify U واضح کردن توضیح دادن
explicating U تاویل کردن توضیح دادن
clarifies U واضح کردن توضیح دادن
clarifying U واضح کردن توضیح دادن
pre-treatment U عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address U سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
irritancy U پوچ سازی باطل سازی
frustration U خنثی سازی محروم سازی
frustrations U خنثی سازی محروم سازی
imagery U مجسمه سازی شبیه سازی
formularization U کوتاه سازی ضابطه سازی
subjugation U مقهور سازی مطیع سازی
ouster U بی بهره سازی محروم سازی
epexegesis U کلمات افزوده شده برای توضیح
erasable U 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
Could you clarify that for me? U می توانید توضیح بدهید که موضوع از چه قرار است؟
accountably U بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
To explain something in detail . U چیزی را بطور مفصل ومشروح توضیح دادن
locus classicus U مثال ادبی برای توضیح کلمه یاموضوعی
saved U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression U سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
I have to go back a little bit. [This requires a little background {explanation} ] . U این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
sorts U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
Let me back up and explain how ... U به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
electronic U کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
bells and whistles U یک توضیح غیر رسمی ازویژگیهای بیشتر یک سیستم کامپیوتری که شامل گرافیک نمایش رنگی
backus naur form U قرارداد ثبت شدهای که برای توضیح نحو یک زبان برنامه نویسی استفاده میشود
dump U 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
Indeo U فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
externals U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
eyebright U روشن
fogless U روشن
litten U روشن
perspicuous U روشن
unequivocally U روشن
sunny U روشن
in a good light U روشن
lucid U روشن
brightest U روشن
unequivocal U روشن
brighter U روشن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com