English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sentience U توانایی حسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
voice U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voices U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voicing U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
reliability U توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
flexibility U توانایی سخت افزار یا نرم افزار برای تط ابق با موقعیتها یا کارهای مختلف
potential U توانایی انرژی برای کار کردن
arithmetic U توانایی یک وسیله برای انجام توابع ریاضی
circuit U اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
circuits U اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
power U توانایی
powered U توانایی
powering U توانایی
powers U توانایی
capable U توانایی انجام کاری
intelligence U 1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
abilities U توانایی
ability U توانایی
authority U توانایی
authority U توانایی اجازه
authority U توانایی انجام کاری
ably U با توانایی
degradation U کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
image U توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
images U توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
electronic U توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
resolution U توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
resolution U توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
resolutions U توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
resolutions U توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
mysticism U مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
congestion U وضعیتی که در آن نیازهای ارتباطی یا فرآیند ها بیشتر از توانایی مستقیم باشد
compatibility U توانایی دونرم افزار یا سخت افزار برای کارکردن باهم
influence U توانایی
influenced U توانایی
influences U توانایی
influencing U توانایی
insolvency U عدم توانایی در پرداخت بدهی
insolvent U فاقد توانایی پرداختن دیون
channel U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeled U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeling U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channelled U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channels U ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
downward U توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
plot U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plots U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plotted U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
auto U توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto U توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
auto U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
auto U توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
auto U توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
autos U توانایی مودم برای پاسخ خودکار به تلفن پس از زنگ زدن
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos U توانایی نوار خوان که پس از رسیدن به انتهای نوار می ایستد
autos U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
autos U توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
autos U توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
means U توانایی
feasibility U توانایی انجام
strength U قوه توانایی
strengths U قوه توانایی
feature U تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
featured U تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
features U تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
featuring U تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
conduction U توانایی یک ماده برای هدایت جریان
capability U توانایی
capability U توانایی مقدورات
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
overload U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloaded U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloads U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
stability U توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر بدون لکه
capacities U توانایی گنجایش
capacities U صلاحیت توانایی
capacities U توانایی کار
capacity U توانایی گنجایش
capacity U صلاحیت توانایی
capacity U توانایی کار
computing U میزان سرعت یا توانایی کامپیوتر برای انجام یک محاسبات
might U توانایی
energies U توانایی
energies U توانایی کار
energy U توانایی
energy U توانایی کار
adaptation U توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptations U توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
automatic U توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatics U توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
may U توانایی داشتن قادر بودن
reach U توانایی
reached U توانایی
reaches U توانایی
reaching U توانایی
potency U توانایی نیرومندی
solvency U توانایی پرداخت بدهی
Other Matches
potently U با توانایی
puissance U توانایی
strenght U توانایی
potence U توانایی
potentiality U توانایی
potentialities U توانایی
able-bodied U توانایی
faculties U توانایی
faculty U توانایی
expertise U توانایی
skill U توانایی
credential U توانایی
competence U توانایی
qualification U توانایی
to the best of ones ability U بامنتهای توانایی
numerical ability U توانایی عددی
have (something) going for one <idiom> U توانایی داشتن
special ability U توانایی اختصاصی
spatial ability U توانایی فضایی
risibility U توانایی خندیدن
reasoning ability U توانایی استدلال
working capacity U توانایی کار
powerlessly U با عدم توانایی
mental ability U توانایی ذهنی
if possible U در صورت توانایی
general ability U توانایی عمومی
convertibility U توانایی تغییر
ability test آزمون توانایی
non ability U عدم توانایی
verbal ability U توانایی کلامی
vim U انرژی توانایی
nonscrollable U عدم توانایی انتقال
(have) what it takes <idiom> U توانایی انجام کار
one-upmanship <idiom> U توانایی سر بودن از دیگران
absorptive U توانایی مکش یا جذب
get to <idiom> U توانایی داشتن برای
almightiness U توانایی برهمه چیز
starting power U توانایی راه اندازی
psi ability توانایی فرا روانی
nondeletable U عدم توانایی حذف
authorisations U اجازه یا توانایی انجام کاری
authorization U اجازه یا توانایی انجام کاری
mac quarrie test for mechanical ability آزمون توانایی فنی مک کواری
as far as in me lies U تا انجاکه در حدود توانایی من است
feel up to (do something) <idiom> U توانایی انجام کاری رانداشتن
with might and main U با تمام نیرو با همه توانایی
potential <adj.> U [توانایی برای انجام کاری]
with all one's might U با تمام نیرو با همه توانایی
ability grouping گروه بندی بر پایه توانایی
I don't have it in my power to help you. U من توانایی کمک به شما را ندارم.
terman group test of mental ability آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
waiting delay U تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
knowledge is power U دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
otis lennon mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس-لنون
to be out of one's depth U از توانایی و یا مهارت [کسی] خارج بودن
random access U توانایی دستیابی سریع به محلهای حافظه به هر ترتیبی
to see what [mettle] he is made of <idiom> U تا ببینیم او [مرد] چقدر توانایی [تحمل] دارد
Stress reduces an employee's working capacity' U استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
Let's see how much you can take. <idiom> U ببینیم تا چه حد توانایی [استقامت] داری . [اصطلاح روزمره]
conductive U مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
civil nuclear powers U کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
to prove oneself U نشان دادن [ثابت کردن] توانایی انجام کاری
capacitance U توانایی یک عنصر برای ذخیره سازی بار الکتریکی
design load U حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
HRG U توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
interoperability U توانایی دو وسیله یا کامپیوتر برای رد و بدل کردن اطلاعات
maintainability U توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
otis quick scoring mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
fault U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faulted U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faults U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
reliability U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
numerical indicator tube U هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد
multi tasking U توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
nanocomputer U کامپیوتری که توانایی پردازش داده ها را دربیلیونیمهای یک ثانیه دارا میباشد
to be unable to hold a candle to somebody <idiom> U در برابر کسی پائین رتبه بودن [در توانایی یا مهارت و غیره]
multitasking U توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرا دو یا چند برنامه همزمان
failure safety U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
adaptive channel allocation U توانایی سیستم برای تغییر پاسخ ها و فرآیندها طبق ورودی ها و رویدادها و موقعیتها
resolving power U اندازه گیری توانایی سیستم نوری برای تشخیص خط وط سیاه روی صفحه سفید.
robustness U توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
blind dialling U توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
overstriking U توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان
ZMODEM U گونه پیشرفته پروتکل ارسالی MODEM که قادر به تشخیص خطا و توانایی ارسال مجدد است در صورتی که اتصال قط ع شود
low resolution graphics U توانایی نمایش بلاکهای گرافیکی با اندازه حروف یا تنظیم مجدد شکل ها روی صحفه بجای استفاده از پیکسهای جداگانه
Ackerman's function U تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
play by ear <idiom> U توانایی اجرای موسیقی تنها با گوش وبدون خواندن موسیقی
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
helical wave guide U لوله فلزی که از فیبرهای نازک شیشهای و سیم هائی که توانایی انتقال هزاران پیام در خطوط مخابراتی رادارند تشکیل شده است
deep stall U وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد
typeover U توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com