Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
modus vivendi
U
توافقی که بین دو کشور بوجود می اید با این هدف که بعدا" شرایط ان دقیقتر و واضحتر تعیین شودهدف این نوع توافق حل مسائلی است که حل انها رانمیتوان به بعد موکول کرد
Other Matches
mercantilists
U
مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
i am p to know him
U
بوجود او افتخار می کنم بوجود او سرافراز یا مفتخرم
perpetuting testtimony
U
تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
ply yarn
U
نخ چندلا
[در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
adaptive
U
قابل تطبیق توافقی
harmonic analysis
U
تحلیل توافقی یاتصاعدتوافقی
I'm sure we can come to some arrangement.
U
من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
republics
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
nep
U
پرز
[تل]
[گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
Burundi
U
کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession
U
تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extraditing
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism
U
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
afterward
U
بعدا
afterwards
U
بعدا
at a laterd
U
بعدا`
ulteriorly
U
بعدا"
thereinafter
U
بعدا
puisne
U
بعدا
innocent passage
U
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
inthrall
U
بعدا پرسیده شود
office bearer
U
بعدا پرسیده شود
reading desk
U
بعدا پرسیده شود
sea hog
U
بعدا پرسیده شود
snow grouse
U
بعدا پرسیده شود
sterlet
U
بعدا پرسیده شود
transhipŠetc
U
بعدا پرسیده شود
moist scall
U
بعدا پرسیده شود
to stare down
U
بعدا پرشیده شود
incavern
U
بعدا پرسیده شود
krypto
U
بعدا پرسیده شود
letter of recall
U
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
plant
U
ذخیره نتیجه در حافظه برای استفاده بعدا
plants
U
ذخیره نتیجه در حافظه برای استفاده بعدا
oversale
U
پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
nonaligned
U
کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
anlage
U
اساس و پایهء رشد بعدی قسمت کوچکی که بعدا رشدنموده وبزرگ میشود
marks
U
نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
mark
U
نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
give birth to
U
بوجود اوردن
zygotic
U
بوجود اید
zygote
U
بوجود اید
begat
U
بوجود اوردن
regenarate
U
از نو بوجود اورنده
make
U
بوجود اوردن
makes
U
بوجود اوردن
give brith to
U
بوجود اوردن
To come into existence .
U
بوجود آمدن
To bring into existence .
U
بوجود آوردن
arise
U
بوجود اوردن برامدن
arising
U
بوجود اوردن برامدن
arises
U
بوجود اوردن برامدن
vampirism
U
اعتقاد بوجود vampire
to procreate an heir
U
وارثی بوجود اوردن
self born
U
از خود بوجود امده
inchoate
U
تازه بوجود امده
fathering
U
موجد بوجود اوردن
fathered
U
موجد بوجود اوردن
father
U
موجد بوجود اوردن
fathers
U
موجد بوجود اوردن
special bastard
U
هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود
holographic image
[ذخیره داده به صورت تصویری که بعدا توسط بانکی از خانه های نوری و لیزر خوانده میشود.]
grabber
U
مدار دیجیتالی سریع که یک تصویر تلویزیونی را در حافظه نگه می دارد تا بعدا توسط کامپیوتر پردازش شود
begetting
U
بوجود اوردن ایجاد کردن
begets
U
بوجود اوردن ایجاد کردن
beget
U
بوجود اوردن ایجاد کردن
inbreed
U
موجب شدن بوجود اوردن
generating
U
بوجود اوردن تناسل کردن
generates
U
بوجود اوردن تناسل کردن
ingenerate
U
احداث کردن بوجود اوردن
generate
U
بوجود اوردن تناسل کردن
triune
U
اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
generated
U
بوجود اوردن تناسل کردن
make good
<idiom>
U
بوجود آوردن چیزی درست دربیاد
masculinize
U
شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
gangrene
U
فاسد شدن قانقاریا بوجود امدن
country cover diagram
U
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
theorised
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorises
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorising
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorize
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorized
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizes
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizing
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
post script
U
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
churn
U
بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
churns
U
بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
plastics
U
مواد مصنوعی که عمدتا ازترکیب پلیمرها بوجود می ایند
copper mordant
U
دندانه سولفات مس جهت بوجود آوردن رنگ سبز
electrostatic charge
U
بار الکتریسیته ساکن
[که در اثر مالش بوجود می آید.]
efflore scence
U
قشر سفید رنگی که در سطح بتن بوجود میاید
gametocyte
U
سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
churned
U
بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
Thanks for calling back.
U
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
jelled
U
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
apomict
U
کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
jells
U
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gel
U
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelled
U
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelling
U
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gels
U
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelling
U
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
packets
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet
U
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
cross compiling assembling
U
روشی که توسط ان یک فرد ازمینی کامپیوتر و کامپیوتربزرگ یا سرویس اشتراک زمانی استفاده میکند تابرنامه هایی را نوشته واصلاح کند و بعدا" درریزکامپیوتر بکار ببرد
bump
U
حالتی در پرواز که هنگام افزایش ناگهانی سرعت افقی باد بوجود می اید
oem
U
Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
single yarn
U
نخ یک لا
[این نخ از تابیده شدن الیاف در یک جهت بوجود می آید و قبل از مرحله چندلا تابی است.]
tin mordent
U
دندانه قلع
[در رنگرزی]
[که بیشتر اثر سفیدکنندگی داشته و رنگ های روشن را بوجود می آورد.]
say's law
U
عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
quantum valebat
U
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
bow wave
U
موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
brinelling
U
دندانه ها و برجستگیهایی که در سطوح یاتاقانها معمولابراثر بار استاتیک زیاد یااعمال نیرو هنگام جاگذاری وبرداشتن بوجود می اید
neoclassical school
U
مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
voicing
U
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voices
U
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice
U
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
hematogenous
U
از خون بوجود امده بوسیله خون منتشر شده
chrome dyes
U
کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
Japonaiserie
U
[از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
paged address
U
که بعد شماره صفحه به آنها اختصاص داده میشود. آدرسهای حافظه مربوط به صفحهای هستند که بعدا به حافظه فیزیکی موجود تط بیق داده میشود.
ground section
U
بدنه و پیکر اصلی فرش
[که از در هم رفتگی نخ های تار و پود بدست می آید و اسکلت فرش را بوجود می آورد.]
revisionism
U
روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
quatrefoil
U
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
trapdoor
U
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors
U
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
spinning wheel
U
چرخ ریسندگی
[این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
nap side
U
خواب فرش
[با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
warp tension
U
کشش نخ های تار
[میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
photodigital memory
U
سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
territory
U
کشور
common wealth
U
کشور
states
U
کشور
realms
U
کشور
territories
U
کشور
country
U
کشور
land n
U
کشور
stated
U
کشور
state
U
کشور
state-
U
کشور
realm
U
کشور
nations
U
کشور
soils
U
کشور
countries
U
کشور
fatherland
U
کشور
fatherlands
U
کشور
nation
U
کشور
stating
U
کشور
soiling
U
کشور
soil
U
کشور
lool
U
لول
[تارهای نامتقارن]
[این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
Hungary
U
مجارستان
[کشور]
Myanmar
U
کشور میانمار
Namibia
U
کشور نامیبی
Namibia
U
کشور نامیبیا
independency
U
کشور مستقل
Nepal
U
کشور نپال
Mozambique
U
کشور موزامبیک
Mexico
U
کشور مکزیک
host nation
U
کشور میزبان
Suriname
U
کشور سورینام
ottoman
U
کشور عثمانی
Sudan
U
کشور سودان
deportation
U
اخراج از کشور
New Zealand
U
کشور زلاندنو
Sri Lanka
U
کشور سریلانکا
Pakistan
U
کشور پاکستان
Liberia
U
کشور لیبریا
Senegal
U
کشور سنگال
Paraguay
U
کشور پاراگوئه
land of the rising sun
U
کشور ژاپن
Rwanda
U
کشور رواندا
Qatar
U
کشور قطر
Peru
U
کشور پرو
Philippines
U
کشور فیلیپین
Korea
U
کشور کره
Oman
U
کشور عمان
Nigeria
U
کشور نیجریه
Somalia
U
کشور سومالی
Morocco
U
کشور مغرب
midland
U
داخله کشور
Nicaragua
U
کشور نیکاراگوا
Niger
U
کشور نیجر
Singapore
U
کشور سنگاپور
Sierra Leone
U
کشور سیرالئون
kingdom
U
کشور قلمروپادشاهی
oversea
U
خارج از کشور
Andorra
U
کشور آندورا
theocrat
U
خداوند کشور
the youth of the country
U
جوانان کشور
the superme court
U
دیوانعالی کشور
the play of europe
U
کشور سویس
cloud-cuckoo-land
U
کشور پریون
Colombia
U
کشور کلمبیا
Costa Rica
U
کشور کاستاریکا
Djibouti
U
کشور جی بوتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com