Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (29 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
get
U
تهیه کردن فهمیدن
gets
U
تهیه کردن فهمیدن
getting
U
تهیه کردن فهمیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
laying up
U
تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
compass
U
محدود کردن فهمیدن
follow
U
تعقیب کردن فهمیدن
realized
U
درک کردن فهمیدن
realizing
U
درک کردن فهمیدن
realised
U
درک کردن فهمیدن
realize
U
درک کردن فهمیدن
realizes
U
درک کردن فهمیدن
follows
U
تعقیب کردن فهمیدن
realising
U
درک کردن فهمیدن
followed
U
تعقیب کردن فهمیدن
realises
U
درک کردن فهمیدن
purvey
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
misapprehending
U
بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehended
U
بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehend
U
بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehends
U
بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misconsture
U
بد تفسیر کردن دیر فهمیدن
read
U
1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
reads
U
1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
purveying
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
schematize
U
بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
skeletonizer
U
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
pre engage
U
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
to pull off something
[contract, job etc.]
U
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
castellation
U
تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
process
U
تهیه کردن
affords
U
تهیه کردن
affording
U
تهیه کردن
procuring
U
تهیه کردن
administered
U
تهیه کردن
supplied
U
تهیه کردن
procures
U
تهیه کردن
administering
U
تهیه کردن
procure
U
تهیه کردن
administers
U
تهیه کردن
administer
U
تهیه کردن
supply
U
تهیه کردن
provision
U
تهیه کردن
afforded
U
تهیه کردن
afford
U
تهیه کردن
procured
U
تهیه کردن
processes
U
تهیه کردن
provide
U
تهیه کردن
preparing
U
تهیه کردن
caters
U
تهیه کردن
provides
U
تهیه کردن
supplying
U
تهیه کردن
cater
U
تهیه کردن
catered
U
تهیه کردن
catering
U
تهیه کردن
prepares
U
تهیه کردن
prepare
U
تهیه کردن
to find in
U
تهیه کردن
blends
U
تهیه کردن
blend
U
تهیه کردن
orchestrates
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back-up
U
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
back up
U
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrated
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
effigies
U
تمثال تهیه کردن
harness
U
اشیاء تهیه کردن
harnessing
U
اشیاء تهیه کردن
harnessed
U
اشیاء تهیه کردن
to lay in a stock
U
موجودی تهیه کردن
enabled
U
تهیه کردن برای
enable
U
تهیه کردن برای
bills
U
تهیه کردن صورتحساب
bill
U
تهیه کردن صورتحساب
enables
U
تهیه کردن برای
preparations
U
تهیه کردن اتش
enabling
U
تهیه کردن برای
quadruplicate
U
در چهارنسخه تهیه کردن
conserve
U
کنسرو تهیه کردن
extemporised
U
فورا تهیه کردن
conserves
U
کنسرو تهیه کردن
prearrange
U
قبلا تهیه کردن
extemporize
U
فورا تهیه کردن
extemporized
U
فورا تهیه کردن
whomp up
U
بسرعت تهیه کردن
program
U
برنامه تهیه کردن
extemporizes
U
فورا تهیه کردن
extemporizing
U
فورا تهیه کردن
processes
U
تهیه و تولید کردن
conserving
U
کنسرو تهیه کردن
process
U
تهیه و تولید کردن
programs
U
برنامه تهیه کردن
extemporising
U
فورا تهیه کردن
preparation
U
تهیه کردن اتش
triplicate
U
در سه نسخه تهیه کردن
conserved
U
کنسرو تهیه کردن
funded
U
تهیه وجه کردن
fund
U
تهیه وجه کردن
effigy
U
تمثال تهیه کردن
programmes
U
برنامه تهیه کردن
programme
U
برنامه تهیه کردن
extemporises
U
فورا تهیه کردن
finance
U
بودجه چیزی را تهیه کردن
to serve the city with water
U
اب برای شهر تهیه کردن
mush
U
حریره اردذرت تهیه کردن
aminister
U
تهیه کردن بکار بردن
circumstantiate
U
امارات لازمه را تهیه کردن
financed
U
بودجه چیزی را تهیه کردن
drafted
U
تهیه کردن پیش نویس
drafts
U
تهیه کردن پیش نویس
handwrite
U
نسخه خطی تهیه کردن
to raise funds
U
تهیه وجه یاسرمایه کردن
to draw up
U
تهیه کردن درصف اوردن
to provide for old age
U
برای پیری تهیه کردن
draft
U
تهیه کردن پیش نویس
financing
U
بودجه چیزی را تهیه کردن
scabble
U
زمخت وناصاف تهیه کردن
bossed
U
نقش برجسته تهیه کردن
bosses
U
نقش برجسته تهیه کردن
bossing
U
نقش برجسته تهیه کردن
boss
U
نقش برجسته تهیه کردن
finances
U
بودجه چیزی را تهیه کردن
financed
U
علم دارایی تهیه پول کردن
outlined
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
finance
U
علم دارایی تهیه پول کردن
develop
U
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
outline
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
munition
U
تدارکات جنگ افزار تهیه کردن
revictual
U
دوباره غذا یا خواربار تهیه کردن
outlines
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
financing
U
علم دارایی تهیه پول کردن
preparative
U
تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
finances
U
علم دارایی تهیه پول کردن
develops
U
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
outlining
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
mekeready
U
تهیه واماده کردن فرم وصفحه و گراور
mekeready
U
وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
formulation
U
تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
furnish
U
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishing
U
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
procurement
U
تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
furnishes
U
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
financing
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financed
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finance
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finances
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
bookings
U
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
booking
U
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
make
U
تهیه کردن طرح کردن
put out
U
تهیه کردن اشفته کردن
To make reservations. To book seats.
U
جا تهیه کردن ( رزرو کردن )
to draw out
U
تهیه کردن طرح کردن
makes
U
تهیه کردن طرح کردن
furnishes
U
مزین کردن تهیه کردن
furnishing
U
مزین کردن تهیه کردن
furnish
U
مزین کردن تهیه کردن
map compilation
U
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
twing
U
فهمیدن
comprehends
U
فهمیدن
grasped
U
فهمیدن
catch
U
فهمیدن
inducted
U
فهمیدن
skill
U
فهمیدن
telling-off
U
فهمیدن
inducting
U
فهمیدن
comprehend
U
فهمیدن
tell
U
فهمیدن
inducts
U
فهمیدن
comprehended
U
فهمیدن
induct
U
فهمیدن
comprehending
U
فهمیدن
tells
U
فهمیدن
grasp
U
فهمیدن
grasps
U
فهمیدن
misconceive
U
بد فهمیدن
gripe
U
فهمیدن
to have a gust of
U
فهمیدن
catch on
<idiom>
U
فهمیدن
understands
U
فهمیدن
make out
<idiom>
U
فهمیدن
understand
U
فهمیدن
see
U
فهمیدن
sees
U
فهمیدن
twigs
U
: فهمیدن
twig
U
: فهمیدن
to make out
U
فهمیدن
to get on to
U
فهمیدن
to catch on
U
فهمیدن
have in mind
<idiom>
U
فهمیدن
savviest
U
فهم فهمیدن
savvey
U
فهم فهمیدن
misconstrue
U
در فهمیدن مقصود
malentendu
U
اشتباه فهمیدن
get it through one's head
<idiom>
U
فهمیدن ،باورداشتن
find out
<idiom>
U
فهمیدن ،یادگرفتن
put across
<idiom>
کاملا فهمیدن
savvier
U
فهم فهمیدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com