Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stereophotogrammetry
U
تهیه و رسم نقشه جات ازروی عکس هوایی به طریقه برجسته بینی و استریوسکوپی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stereography
U
طریقه برجسته نگاری یا رسم ارتفاعات به طریقه استریوسکوپی
phototopography
U
روش تهیه نقشههای عوارض نما و برجسته ازروی عکس هوایی
stereoplanigraph
U
نوعی دستگاه تهیه نقشه بطریقه برجسته بینی باطریقه دستی و رسم با مدادالکترونیکی
stereogram
U
یک زوج عکس استریوسکوپی توجیه شده برای برجسته بینی
photogrammetric map
U
تهیه نقشه ازروی عکسهای هوائی
aerocartograph
U
دستگاه برجسته بین مخصوص تهیه نقشه
stereocomparagraph
U
دستگاه رسم خطوط میزان منحنی به طریقه استریوسکوپی
aerocartograph
U
وسیله تهیه نقشه از روی عکس هوایی
index map
U
نقشه تهیه شده از روی عکس هوایی
photogrammetry
U
علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
anaglyph
U
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
map compilation
U
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
impartially
U
ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
block plot
U
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
projections
U
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projection
U
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
conformal projection
U
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
mapping
U
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
map
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
pessimistically
U
ازروی بد بینی
overwrought
U
تهیه شده ازروی مهارت
stereoscopic
U
برجسته بینی
bossed
U
نقش برجسته تهیه کردن
bossing
U
نقش برجسته تهیه کردن
boss
U
نقش برجسته تهیه کردن
bosses
U
نقش برجسته تهیه کردن
hieromancy
U
طالع بینی ازروی قربانی
topographic map
U
نقشه برجسته
contour
U
نقشه برجسته
relief map
U
نقشه برجسته
contour map
U
نقشه برجسته
relief emboss
U
نقشه برجسته
stereoscopy
U
سیستم برجسته بینی
perspective spatial model
U
مدل برجسته بینی
vectograph
U
عکس برجسته بینی
stereoscopic pair
U
زوج برجسته بینی
relief map
U
نقشه برجسته نما
floating mark
U
نقاط ایستگاه برجسته بینی
extrapolates
U
ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolate
U
ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolated
U
ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolating
U
ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
floating lines
U
خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
vectograph
U
عکس مخصوص استفاده از عینک برجسته بینی
area projection
U
تهیه نقشه از منطقه
hydrography
U
تهیه نقشه دریایی
topography
U
تهیه نقشه از عوارض
photogrammetry
U
مبحث اندازه گیری ومساحی ازروی عکسهای هوایی
mercator projection
U
نقشه برجسته نمای دارای نصف النهارات متوازی
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
photogrammetry
U
فن تهیه نقشه جغرافیائی به کمک عکسهای هوائی
central air data
U
مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
air plot
U
نقشه ناوبری هوایی
aeronautical chart
U
نقشه ناوبری هوایی
aerial survey
U
نقشه برداری هوایی
air target chart
U
نقشه هدفهای هوایی
air target material program
U
برنامه تهیه اماد برای تک به هدفهای هوایی
selenodetic
U
امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
aeronautical plotting chart
U
نقشه مخصوص ناوبری هوایی
target chart
U
نقشه هدفهای بمباران هوایی
photo interpretation
U
نقشه کردن عکس هوایی
imagery exploitation
U
مدار تهیه و فهور و استفاده از اطلاعات عکس هوایی
pictomap
U
نقشهای که روی عکس هوایی تهیه شده است
airhead operations
U
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
aeronautical information overprint
U
اطلاعات حاشیهای نقشه ناوبری هوایی
photo interpretation
U
تفسیر عکس هوایی نقشه عکسی
master plot
U
نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
air target mosaic
U
مجموعه عکسهای تهیه شده از هدف عکس موزاییک هدفهای هوایی
polar stereographic
U
سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
intercept point
U
نقطه پیش بینی شده برای اجرای رهگیری هوایی
polar plot
U
روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
policonic projection
U
سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
mosaic mountant
U
صفحه تهیه موزاییک تابلویی که عکسهای موزاییک هوایی به ان وصل میشود
oceanography
U
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
injudiciously
U
بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
fast and loose
U
ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
pusillanimously
U
ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
pig headedly
U
ازروی کله شقی ازروی کودنی
discerningly
U
ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
alto-rilievo
U
[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
perspective spatial model
U
مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
embossing
U
طرح برجسته
[برجسته کردن زمینه فرش]
expertly
U
ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
projection print
U
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
phraseologically
U
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
bas relif
U
حجاری ونقوش برجسته برجسته
salience
U
نکته برجسته موضوع برجسته
saliency
U
نکته برجسته موضوع برجسته
embossment
U
نقوش برجسته برجسته کاری
supereminent
U
برجسته فوق العاده برجسته
airlift service
U
سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
laying up
U
تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
stereoscope
U
جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
strategies
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
snub-nosed
U
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed
U
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed
U
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
line route map
U
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
stereograph
U
نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
purveys
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
cartographer
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographers
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map
U
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
hyetography
U
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
skeletonizer
U
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
repousse
U
برجسته نمایاحکاکی برجسته
telling
U
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
holidays
U
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holiday
U
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
antiair warfare
U
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
air policing
U
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
restrictive fire plan
U
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
pounce
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
i stay
U
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pounced
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
line chief
U
افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
broadcast controlled air interception
U
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air delivery container
U
جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
air sentinel
U
گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
topographic map
U
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
steers
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeons
U
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon
U
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
air scoop
U
چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
sleeve target
U
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
flak
U
گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
septum
U
حفرههای بینی پره بینی
structure
U
طریقه
methode
U
طریقه
way
U
طریقه
methods
U
طریقه
method
U
طریقه
manner
U
طریقه
genres
U
طریقه
genre
U
طریقه
forms
U
طریقه
formed
U
طریقه
form
U
طریقه
lins donawitz process
U
طریقه ال دی
systems
U
طریقه
system
U
طریقه
fly through
U
عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
air interdiction
U
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
air superiority
U
برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air suprmacy
U
برتری کامل هوایی سیادت هوایی
air pilots
U
خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
aviation pay
U
معاش هوایی سختی خدمت هوایی
acoustic
U
به طریقه صوتی
modes
U
طرز طریقه
method
U
راه طریقه
routines
U
طریقه عادی
routinely
U
طریقه عادی
absolutism
U
طریقه مطلقه
processes
U
روند طریقه
shortcut
U
طریقه اقتصادی
mode
U
طرز طریقه
fashioning
U
طرز طریقه
fashions
U
طرز طریقه
fashion
U
طرز طریقه
solemn form
U
طریقه رسمی
methods
U
راه طریقه
routine
U
طریقه عادی
process
U
روند طریقه
fashioned
U
طرز طریقه
storage map
U
نقشه انباره نقشه انبارش
the manner of doing any thing
U
روش یا طریقه کاری
method of measurment
U
طریقه اندازه گیری
procedure
U
رویه طریقه فرایند
measuring method
U
طریقه اندازه گیری
sand cone method
U
طریقه جابجایی ماسه
contact print
U
چاپ به طریقه تماس
power press extrusion
U
طریقه اشترانق پرس
caged storage
U
انبار کردن به طریقه محصور
international practice
U
طریقه معمول به بین المللی
centralized control
U
انجام کنترل به طریقه تمرکزی
facture
U
عمل یا طریقه ساختن هرچیزی
brinell hardness test
U
طریقه اندازه گیری سختی برینل
mechanical sweep
U
مین جمع کردن به طریقه خودکار
aerodynamic missile
U
موشکی که به طریقه ایرودینامیکی کار میکند
centrifugal casting process
U
طریقه ریخته گری گریز از مرکز
acoustical surveillance
U
اکتشاف وتجسس هدفها به طریقه صوتی
magnetic anomaly detection gear
U
دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
carrier air group
U
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
notice to airmen
U
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
air material
U
ماتریل هوایی وسایل هوایی
air branch
U
قسمت هوایی رسته هوایی
air
U
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
aired
U
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
airs
U
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
orthographic
U
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com