Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
self focus
U
تنظیم تمرکز خودکار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
automatic focusing
U
تمرکز خودکار
focusing control
U
تنظیم تمرکز
automatic regulation
U
تنظیم خودکار
automation
U
دستگاه تنظیم خودکار
automatic timing advance
U
تنظیم کننده خودکار
concentrating
U
تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrates
U
تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrate
U
تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
gated automatic gain control
U
تنظیم بهره با کلید خودکار
keyed automatic gain control
U
تنظیم بهره با کلید خودکار
autokerning
U
کاهش
[و تنظیم ]
خودکار فاصله دخشه ها
[فناوری چاپ]
automatic kerning
U
کاهش
[و تنظیم ]
خودکار فاصله دخشه ها
[فناوری چاپ]
mach trim compensator
U
دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار
powering
U
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
powered
U
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power
U
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
powers
U
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
automating
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automated
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automate
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
concentrations
U
تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentration
U
تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
trim for take off
U
سیستم بلند شدن هواپیما به طور خودکار تنظیم خودکاربلند شدن
Memmaker
U
امکان نرم افزاری در برخی گونههای DOS-MS برای تشخیص خودکار تنظیم حافظه کامپیوتر برای تامین بهترین کارایی
synchroreceiver
U
دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
automatic error correction
U
تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
automatic programming
U
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
autoloader
U
اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
automatics
U
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic
U
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
submachinegun
U
مسلسل خودکار یانیمه خودکار
automatic check
U
کنترل خودکار بررسی خودکار
sight adjustment
U
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
automatic pilot
U
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilots
U
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
camera station
U
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune
U
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes
U
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
preset vector
U
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
tunes
U
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tune
U
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
U
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
goldie
U
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
battery control central
U
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
aided tracking
U
سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
paged
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
automated teller machine
U
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
calibration
U
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostatic
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
sight alinement
U
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
centralisation
U
تمرکز
centering
U
تمرکز
concentrations
U
تمرکز
focusing
U
تمرکز
yeep joung
U
تمرکز
concentration
U
تمرکز
centralization
U
تمرکز
center
U
تمرکز یافتن
concentrations
U
تمرکز عده ها
center spuare
U
زاویه تمرکز
centering tool
U
ابزار تمرکز
centred
U
تمرکز یافتن
centre
U
تمرکز یافتن
centers
U
تمرکز یافتن
cathexis
U
تمرکز روانی
electrostatic focusing
U
تمرکز الکتروستاتیکی
electron focusing
U
تمرکز الکترون
magnetic focusing
U
تمرکز الکترومغناطیسی
centralist
U
طرفدار تمرکز
period of concentration
U
زمان تمرکز
horizontal integration
U
تمرکز افقی
crossover
U
تمرکز نخستین
concentration
U
تمرکز عده ها
concentration ratio
U
نرخ تمرکز
stress concentration
U
تمرکز تنش
concentrates
U
تمرکز دادن
concentrates
U
تمرکز کردن
concentative
U
تمرکز دهنده
concentrate
U
تمرکز کردن
electromagnetic focusing
U
تمرکز الکترومغناطیسی
visual focusing
U
تمرکز دیداری
concentration of fire
U
تمرکز اتش
concentration ratio
U
نسبت تمرکز
concentrating
U
تمرکز کردن
cost center
U
تمرکز هزینه
totalitarianism
U
تمرکز گرایی
line concentrator
U
تمرکز کننده خط
centered
U
تمرکز یافتن
centralists
U
طرفدار تمرکز
concentrating
U
تمرکز دادن
data concentration
U
تمرکز داده
focalization
U
تمرکز در کانون
focusing magnet
U
مغناطیس تمرکز ده
ionic focusing
U
تمرکز با گاز
gas focusing
U
تمرکز با گاز
decentralization
U
عدم تمرکز
post deflection focusing
U
تمرکز پس از انحراف
retain
U
تمرکز دادن
retains
U
تمرکز دادن
retaining
U
تمرکز دادن
degree of centralization
U
درجه تمرکز
retained
U
تمرکز دادن
concentrate
U
تمرکز دادن
focusing coil
U
پیچک تمرکز
decentralised
U
عدم تمرکز دادن
concentrate
U
تمرکز دادن تغلیظ
concentrates
U
تمرکز دادن تغلیظ
concentrating
U
تمرکز دادن تغلیظ
bourrelet
U
ورم تمرکز گلوله
decentralizing
U
عدم تمرکز دادن
decentralizes
U
عدم تمرکز دادن
decentralize
U
عدم تمرکز دادن
decentralising
U
عدم تمرکز دادن
decentralises
U
عدم تمرکز دادن
critical concentration
U
میزان تمرکز بحرانی
centralized design
U
طراحی تمرکز یافته
massing
U
تمرکز قوای جنگی
concentration area
U
منطقه تمرکز اتش
mass
U
تمرکز قوای جنگی
massing of fire
U
تمرکز دادن اتشها
masses
U
تمرکز قوای جنگی
centralised
U
تمرکز دادن تمرکزی کردن
concenter
U
تمرکز دادن تغلیظ کردن
centralize
U
تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralism
U
سیستم تمرکز در اداره مملکت
centralises
U
تمرکز دادن تمرکزی کردن
electron beam focusing
U
تمرکز دهی اشعه الکترونی
centralizes
U
تمرکز دادن تمرکزی کردن
authoritarianism
U
فلسفهء تمرکز قدرت یا استبداد
centralizing
U
تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralising
U
تمرکز دادن تمرکزی کردن
link encryption
U
خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
hit the high spots
<idiom>
U
روی نکته اصلی تمرکز کردن
centralizes
U
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
gather writer
U
تمرکز اطلاعات در داخل یک رکورد فیزیکی
pools
U
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
centralize
U
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
localization
U
تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
decentralism
U
سیستم عدم تمرکز در اداره مملکت
centralizing
U
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
cathectic
U
وابسته به تمرکز روانی شهوانی شده
statism
U
تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
Zionism
U
نهضت تمرکز بنی اسرائیل درفلسطین
center
U
کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate.
U
فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
centralises
U
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralised
U
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
permanent magnet centering
U
تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
pool
U
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
permanent magnet focusing
U
تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
pooled
U
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
centralising
U
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
go no go
U
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay
U
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
adjusting ring
U
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
condenser
U
الت جمع کردن و تمرکز دادن برق
authoritarian
U
طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
authoritarians
U
طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
Zionist
U
طرفدار نهضت تمرکز یهود در فلسطین صهیونیست
grommet
U
حلقه ثبات لوله ورم تمرکز گلوله
gyro pilot
U
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
automatic coding
U
برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
automatic toss
U
روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
tabbing
U
ترتیب حرکت تمرکز از یک دگمه یا میدان به دیگر با انتخاب کلید tab
neoclassical economics
U
در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
calibrated air speed
U
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
trimsize
U
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
silicon valley
U
محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
departmentalism
U
اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
automatic pipet
U
پی پت خودکار
mechnical
U
خودکار
automatic
U
خودکار
self acting
U
خودکار
unattended
U
خودکار
preset
U
خودکار
automatics
U
خودکار
automotive
U
خودکار
ballpoint pens
U
خودکار ها
automatous
U
خودکار
self-starters
U
خودکار
autonomic
U
خودکار
ballpens
U
خودکار ها
self-starter
U
خودکار
ballpoints
U
خودکار ها
automaticity
U
خودکار
unmanned
U
خودکار
pen
U
خودکار
auyomated
U
خودکار
ball pens
U
خودکار ها
sabot
U
کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
automaton
U
ماشین خودکار
mechanically
U
بطور خودکار
automatic circuit breaker
U
مدارشکن خودکار
automatic check
U
مقابله خودکار
automatic check
U
ازمایش خودکار
fully automatic
U
کاملا" خودکار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com