English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
self immolation U تمایل به خودکشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
suicide U خودکشی
suicides U خودکشی
hara kiri U خودکشی
felo de se U بدکار خودکشی
take one's own life U خودکشی کردن
shirin U خودکشی شیرین
suicidal U خودکشی گرا
suicidal U خودکشی گرایانه
self destruction U خودکشی خودویرانگری
suicides U خودکشی کردن
suicide U خودکشی کردن
suicide bombing U حمله با خودکشی
suicide attack U حمله با خودکشی
kamikaze U هواپیماهای خودکشی ژاپنی
suicidal U وابسته یا متمایل به خودکشی
suicide attack U قصد کشت بوسیله خودکشی
suicide bombing U قصد کشت بوسیله خودکشی
amuck U یک نوع جنون دراثرمرض مالاریا که منجر به خودکشی میشود
trend U تمایل
proneness U تمایل
trends U تمایل
month's mind U تمایل
pendulum U تمایل
nisus U تمایل
disinclined U بی تمایل
gravitation U تمایل
declination U تمایل
addictedness U تمایل
aclinic U بی تمایل
appetence U تمایل
appetency U تمایل
appetence or tency U تمایل
left justification U تمایل به چپ
unwilling U بی تمایل
sentiment U تمایل
proclivity U تمایل
leaning U تمایل
leanings U تمایل
proclivities U تمایل
disposition U تمایل
intention U تمایل
intentions U تمایل
trepan U تمایل
would U تمایل
tendencies U تمایل
orientation U تمایل
liking U تمایل
propensity U تمایل
propensities U تمایل
recumbency U تمایل
tendency U تمایل
pendulums U تمایل
proclivity to steal U تمایل بدزدی
leaned U تمایل داشتن
leans U تمایل داشتن
lean U تمایل داشتن
streak U تمایل میل
wish [would like] U تمایل داشتن
against his grain U برخلاف تمایل او
predispostion U تمایل قبلی
portraint orientation U تمایل عمودی
propensity to consume U تمایل به مصرف
propend U تمایل داشتن
landscape orientation U تمایل افقی
sinistral U تمایل بچپ
fugitiveness U تمایل به فرار
falloff U تمایل داشتن
declinatory U دارای تمایل
the herd instinct U تمایل بگروه
central tendency U تمایل به مرکز
trepan U تمایل داشتن
work effort U تمایل به کار
reactive tendency U تمایل واکنشی
preoccupation U تمایل شیفتگی
affects U تمایل داشتن
affect U تمایل داشتن
gust U تمایل مزمزه
hang U تردید تمایل
fantasy U میل تمایل
fantasies U میل تمایل
hangs U تردید تمایل
gusts U تمایل مزمزه
aptitude U تمایل طبیعی
inclination U تمایل شیب
inclining U تعظیم تمایل
aptitudes U تمایل طبیعی
propensities U تمایل طبیعی
propensity U تمایل طبیعی
antipathetic U فاقد تمایل
preoccupations U تمایل شیفتگی
predilection U تمایل قبلی
caprices U تمایل فکری
streaks U تمایل میل
veins U حالت تمایل
polarities U تمایل قطبی
tilted U کجی تمایل
tilt U کجی تمایل
streaked U تمایل میل
list U تمایل کجی
streaking U تمایل میل
vein U حالت تمایل
caprice U تمایل فکری
disinclination U عدم تمایل
tilts U کجی تمایل
predilections U تمایل قبلی
polarity U تمایل قطبی
proclivities U تمایل طبیعی بچیز بد
proclivity U تمایل طبیعی بچیز بد
biases U تمایل بیک طرف
bias U تمایل بیک طرف
propensity to do evil U تمایل به بدی کردن
take to U تمایل پیدا کردن به
tendency toward something U تمایل به سوی چیزی
turn U تمایل تغییر جهت
turns U تمایل تغییر جهت
take to U تمایل پیدا کردن
express willingness U اظهار تمایل کردن
uptrend U تمایل بسوی بالا
to take a ply U تمایل پیدا کردن
tilt angle U زاویه تمایل به طرفین
odds U تمایل بیک سو احتمالات
low marginal propensity to cunsume U تمایل ارام به مصرف
hade U تمایل پیدا کردن
inclination for any thing U تمایل یا میل بچیزی
kindlily U با تمایل به مهربانی مهربانانه
argumentativeness U تمایل یاعادت به جدال
rapprochement U نزدیکی تمایل بدوستی
marginal propensity to absorb U تمایل نهائی به جذب
evasiveness U تمایل به طفره یاگریز
marginal propensity to expend U تمایل نهائی به مخارج
yen U تمایل رغبت شدید
frigid U دارای اندکی تمایل جنسی
tenors U تمایل صدای زیر مردانه
tenor U تمایل صدای زیر مردانه
declaration of intention U افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
diathesis U تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
worldliness U تمایل به ماده پرستی و جسمانیت
frigidity U کمی تمایل درقوای جنسی
diminishing utility U قانون تقلیل تمایل به مصرف
helm U تمایل قایق به انحراف از مسیر
prepossession U اشغال قبلی تمایل بیجهت
helms U تمایل قایق به انحراف از مسیر
heredity U تمایل برگشت باصل توارث
adductor U تمایل عضو بطرف محور
desirability U درجه تمایل شرایط مطلوب
undersexed U دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
levorotatory U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
levorotary U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
bear out U تمایل اسب به نزدیک شدن به حد خارجی
negative diheral U تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
oversteer U تمایل به پیچیدن بیش از حدراننده به خصوص در سر پیچ
lug out U تمایل داشتن اسب به دورشدن از نرده مسابقه
labialism U حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب
p in favour of a person U تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
Appetite comes with eating. <proverb> U با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد. [ضرب المثل]
wing heavy U تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
spill wind U سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
bear in U تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
understeer U تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
cathedrals U تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
cathedral U تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
isoclinal line U خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
exparte U قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
isoclinic line U خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
diminishing utility U اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
letter of intent U تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
margin propensity to consume U تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com