Perdic | تقلیل یافتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 209 (3 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	reduce U	تقلیل یافتن
	reduces U	تقلیل یافتن
	reducing U	تقلیل یافتن
	diminish U	تقلیل یافتن
	diminishes U	تقلیل یافتن
	lessen U	تقلیل یافتن
	lessened U	تقلیل یافتن
	lessening U	تقلیل یافتن
	lessens U	تقلیل یافتن

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	propagated U	گشترش یافتن یا نشر یافتن
	propagating U	گشترش یافتن یا نشر یافتن
	propagates U	گشترش یافتن یا نشر یافتن
	propagate U	گشترش یافتن یا نشر یافتن
	reduction U	تقلیل
	reductions U	تقلیل
	reductional U	تقلیل
	diminution U	تقلیل
	cut back U	تقلیل
	trial and error <idiom> U	یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
	data reduction U	تقلیل داده ها
	reductive U	تقلیل دهنده
	depopulation U	تقلیل نفوس
	cut back U	تقلیل دادن
	reducer U	تقلیل دهنده
	reducible U	تقلیل پذیر
	deceleration lane U	خط تقلیل سرعت
	depauperate U	تقلیل یافته
	reduction ratio U	ضریب تقلیل
	cuts U	تقلیل دادن
	reduction coefficient U	ضریب تقلیل
	depletable U	تقلیل یافتنی
	reduction of armamentes U	تقلیل تسلیحات
	reducing U	تقلیل دادن
	monetary contraction U	تقلیل پول
	weakened U	تقلیل دادن
	weakening U	تقلیل دادن
	depletion U	رگ زنی تقلیل
	weakens U	تقلیل دادن
	deflation U	تقلیل قیمتها
	weaken U	تقلیل دادن
	reduce U	تقلیل دادن
	cut U	تقلیل دادن
	reduces U	تقلیل دادن
	depletion U	تقلیل درامد ملی
	partial reduction coefficient U	ضریب تقلیل جزئی
	reduction of capital U	تقلیل سرمایه شرکت
	deflation U	تقلیل میزان پول
	deplete U	تقلیل درامد ملی
	depleted U	تقلیل درامد ملی
	scrimp U	نحیف تقلیل دادن
	irreducible U	غیر قابل تقلیل
	depleting U	تقلیل درامد ملی
	diminished U	[قوس تقلیل یافته]
	depletes U	تقلیل درامد ملی
	reduced form U	فرم تقلیل یافته
	single reduction U	تقلیل سرعت تکی
	diminished U	: تقلیل یافته کاسته
	cost saving U	درامد حاصل از تقلیل هزینه
	uncurtailed bars U	ارماتور بدون تقلیل مقطع
	hypothermal U	وابسته به تقلیل درجه حرارت
	cut down U	خلاصه کردن تقلیل دادن
	lessens U	کمتر کردن تقلیل دادن
	reductase U	دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
	cost reduction U	تقلیل قیمت تمام شده
	diminishing utility U	قانون تقلیل تمایل به مصرف
	lessen U	کمتر کردن تقلیل دادن
	lessening U	کمتر کردن تقلیل دادن
	lessened U	کمتر کردن تقلیل دادن
	attenuate U	تقلیل دادن دقیق شدن
	attenuated U	تقلیل دادن دقیق شدن
	attenuates U	تقلیل دادن دقیق شدن
	attenuating U	تقلیل دادن دقیق شدن
	disrate U	پست کردن تقلیل رتبه دادن
	haplosis U	تقلیل تعدادکروموزوم ها درنتیجه تقسیم بدو سلول منفرد
	betterment U	خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
	laborsaving U	تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
	design strength U	مقاومتی که در محاسبات مورداستفاگه قرار میگیرد و برابراست با مقاومت مشخصه تقسیم بر ضریب تقلیل
	diminishing utility U	اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
	stock watering U	سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
	data reduction U	تقلیل داده ها کاهش داده ها
	discovering U	یافتن
	discovered U	یافتن
	discover U	یافتن
	finds U	یافتن
	find U	یافتن
	discovers U	یافتن
	detecting U	یافتن
	detects U	یافتن
	detect U	یافتن
	detected U	یافتن
	prefers U	ترجیح یافتن
	sublate U	تغییرشکل یافتن
	conquer U	پیروزی یافتن بر
	preferring U	ترجیح یافتن
	specialization U	تخصص یافتن
	waning U	کاهش یافتن
	wanes U	کاهش یافتن
	get out U	رهایی یافتن
	waned U	کاهش یافتن
	conquering U	پیروزی یافتن بر
	wane U	کاهش یافتن
	overcome U	غلبه یافتن
	prefer U	ترجیح یافتن
	overpowers U	استیلا یافتن بر
	luxuriated U	شکوه یافتن
	luxuriate U	شکوه یافتن
	recuperate U	بهبودی یافتن
	recovers U	بهبودی یافتن
	recuperated U	بهبودی یافتن
	recuperates U	بهبودی یافتن
	diminishes U	نقصان یافتن
	recovering U	بهبودی یافتن
	diminish U	نقصان یافتن
	recuperating U	بهبودی یافتن
	overpower U	استیلا یافتن بر
	overpowered U	استیلا یافتن بر
	luxuriates U	شکوه یافتن
	hold out U	بسط یافتن
	accruing U	گسترش یافتن
	accruing U	افزایش یافتن
	accede U	دست یافتن
	accede U	راه یافتن
	acceded U	دست یافتن
	immix U	امیزش یافتن
	acceded U	راه یافتن
	accedes U	دست یافتن
	accedes U	راه یافتن
	learns U	اگاهی یافتن
	learn U	اگاهی یافتن
	acceding U	دست یافتن
	acceding U	راه یافتن
	overcoming U	غلبه یافتن
	overcomes U	غلبه یافتن
	alters U	تغییر یافتن
	altering U	تغییر یافتن
	altered U	تغییر یافتن
	accrues U	گسترش یافتن
	tenses U	تشدید یافتن
	accrue U	گسترش یافتن
	conquers U	پیروزی یافتن بر
	centralisation U	مرکزیت یافتن
	accrue U	افزایش یافتن
	centralization U	مرکزیت یافتن
	hunt out U	با جستجو یافتن
	recover U	بهبودی یافتن
	diverges U	انشعاب یافتن
	diverged U	انشعاب یافتن
	diverge U	انشعاب یافتن
	alter U	تغییر یافتن
	accrues U	افزایش یافتن
	luxuriating U	شکوه یافتن
	ends U	خاتمه یافتن
	tensest U	تشدید یافتن
	deploy U	گسترش یافتن
	dwindling U	تدریجاکاهش یافتن
	dwindles U	تدریجاکاهش یافتن
	dwindled U	تدریجاکاهش یافتن
	dwindle U	تدریجاکاهش یافتن
	relaxing U	تخفیف یافتن
	relaxes U	تخفیف یافتن
	relax U	تخفیف یافتن
	tensing U	تشدید یافتن
	break out U	شیوع یافتن
	bunchout U	برامدگی یافتن
	center U	تمرکز یافتن
	deploying U	گسترش یافتن
	deploys U	گسترش یافتن
	tenser U	تشدید یافتن
	shrink U	کاهش یافتن
	shrinking U	کاهش یافتن
	shrinks U	کاهش یافتن
	ended U	خاتمه یافتن
	terminated U	خاتمه یافتن
	scant U	تخفیف یافتن
	outspread U	گسترش یافتن
	tense U	تشدید یافتن
	tensed U	تشدید یافتن
	transcends U	برتری یافتن
	transcending U	برتری یافتن
	transcended U	برتری یافتن
	transcend U	برتری یافتن
	circumfuse U	گسترش یافتن
	attained U	دست یافتن
	attaining U	دست یافتن
	insuring U	اطمینان یافتن
	insures U	اطمینان یافتن
	ensuring U	اطمینان یافتن
	attains U	دست یافتن
	expand U	بسط یافتن
	ensures U	اطمینان یافتن
	ensured U	اطمینان یافتن
	ensure U	اطمینان یافتن
	expanding U	بسط یافتن
	expands U	بسط یافتن
	achieved U	دست یافتن
	attain U	دست یافتن
	achieves U	دست یافتن
	dominate U	تفوق یافتن
	terminates U	خاتمه یافتن
	come off U	تحقق یافتن
	come off U	وقوع یافتن
	end U	خاتمه یافتن
	come round U	شفا یافتن
	come through U	وقوع یافتن
	terminate U	خاتمه یافتن
	convect U	انتقال یافتن
	achieving U	دست یافتن
	dominates U	تفوق یافتن
	dominated U	تفوق یافتن