Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
laborsaving
U
تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
supply economy
U
صرفه جویی در مصرف اماد صرفه جویی تدارکاتی
time saver
U
صرفه جویی کننده در وقت
economizer
U
صرفه جویی کننده انرژی
economies
U
صرفه جویی
economy
U
صرفه جویی
thrift
U
صرفه جویی
frugality
U
صرفه جویی
saving
U
صرفه جویی
economize
U
صرفه جویی کردن
scrounging
U
صرفه جویی کردن
economized
U
صرفه جویی کردن
economizes
U
صرفه جویی کردن
parsimony
U
صرفه جویی کم خرجی
scrounge
U
صرفه جویی کردن
economizing method
U
روش صرفه جویی
economy factor
U
ضریب صرفه جویی
economises
U
صرفه جویی کردن
saved
U
صرفه جویی کردن
spareable
U
قابل صرفه جویی
scrounges
U
صرفه جویی کردن
economised
U
صرفه جویی کردن
saves
U
صرفه جویی کردن
save
U
صرفه جویی کردن
cut corners
<idiom>
U
صرفه جویی کردن
economising
U
صرفه جویی کردن
scrounged
U
صرفه جویی کردن
gas saving
U
صرفه جویی در مصرف بنزین
feed heater
U
دستگاه صرفه جویی درحرارت
an economist of time
U
متخصص در صرفه جویی وقت
providence
U
صرفه جویی اینده نگری
austerity package
U
بسته صرفه جویی
[اقتصاد]
[سیاست]
to save up for something
U
برای چیزی صرفه جویی کردن
I'm saving up for a new bike.
U
من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
an economist of time
U
کسی که میتواند در وقت صرفه جویی کند
deflation
U
تقلیل میزان پول
reductive
U
تقلیل دهنده
reducer
U
تقلیل دهنده
cut corners
<idiom>
U
[زمانی که چیزی برای صرفه جویی در هزینه به طور بد انجام شده است]
pesky
U
زحمت دهنده مزاحم
economizing
U
صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
libraries
U
و در زمان و هزینه صرفه جویی شود. 2-مجموعه توابعی که کامپیوتر نیاز دارد تا به آنها مراجعه کند ولی در حافظه اصلی ذخیره نشده اند
library
U
و در زمان و هزینه صرفه جویی شود. 2-مجموعه توابعی که کامپیوتر نیاز دارد تا به آنها مراجعه کند ولی در حافظه اصلی ذخیره نشده اند
sparing
U
مضایقه کننده صرفه جو
bathymetric contour
U
میزان منحنیهای نشان دهنده عمق
reverberation index
U
دستگاه نشان دهنده میزان امواج برگشتی
hit
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
tuners
U
میزان کننده
tuner
U
میزان کننده
tuners
U
میزان کننده موتور
tuner
U
میزان کننده موتور
gopher
U
موش کیسه دار کارگر حفار واستخراج کننده سنگهای معدنی
economic
U
نزدیک به صرفه مقرون به صرفه
procuring activity
U
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
dose rate
U
میزان متوسط تابشهای یونیزه کننده
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
admissive
U
داخل کننده اجازه دهنده
prolonger
U
تاخیر دهنده طولانی کننده
consummative
U
تکمیل کننده انجام دهنده
promoter
U
ترقی دهنده ترویج کننده
promoters
U
ترقی دهنده ترویج کننده
polarizer
U
متضاد کننده قطبش دهنده
intoxicating
U
کیف دهنده ازخودبیخود کننده
indicative
U
خبر دهنده اشاره کننده
adulterant
U
پست تر کننده استحاله دهنده
sanative
U
علاج کننده بهبودی دهنده
emitter
U
منتشر کننده پس دهنده امواج
tractarian
U
چاپ کننده ویاانتشار دهنده
mover
U
پیشنهاد کننده تکان دهنده
sanatory
U
علاج کننده بهبودی دهنده
assignor
U
واگذار کننده انتقال دهنده
truster
U
نسیه دهنده توکل کننده
incorporator
U
تشکیل دهنده ترکیب کننده
assigner
U
واگذار کننده انتقال دهنده
assentient
U
قبول کننده رضایت دهنده
improver
U
ترقی کننده بهبودی دهنده
developers
U
فاهر کننده عکس توسعه دهنده
multiplier
U
افزایش دهنده چند برابر کننده
abstergent
U
شستشو دهنده ماده پاک کننده
developer
U
فاهر کننده عکس توسعه دهنده
intercurrent
U
مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
vertical scale
U
عقربه نشان دهنده میزان صعود هواپیما عقربه صعود مقیاس ارتفاع
fallout contours
U
خطوط میزان منحنی تشعشع اتمی یا نشان دهنده شدت تشعشع اتمی
deictic
U
بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
gandey dancer
U
کارگر فصلی کارگر سیار
availability
U
میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo
U
نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
controlled environment
U
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
colminator
U
تقویت کننده نور انتقال دهنده نور
trimmer
U
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
tune
U
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tunes
U
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
marking current
U
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
cut back
U
تقلیل
diminution
U
تقلیل
reductions
U
تقلیل
reductional
U
تقلیل
reduction
U
تقلیل
reduction coefficient
U
ضریب تقلیل
weakens
U
تقلیل دادن
cut
U
تقلیل دادن
deceleration lane
U
خط تقلیل سرعت
lessens
U
تقلیل یافتن
depletable
U
تقلیل یافتنی
depopulation
U
تقلیل نفوس
weakened
U
تقلیل دادن
weakening
U
تقلیل دادن
depauperate
U
تقلیل یافته
reduction ratio
U
ضریب تقلیل
reducible
U
تقلیل پذیر
reduction of armamentes
U
تقلیل تسلیحات
monetary contraction
U
تقلیل پول
reduce
U
تقلیل دادن
reduce
U
تقلیل یافتن
lessening
U
تقلیل یافتن
reducing
U
تقلیل دادن
diminishes
U
تقلیل یافتن
cut back
U
تقلیل دادن
reducing
U
تقلیل یافتن
diminish
U
تقلیل یافتن
lessen
U
تقلیل یافتن
weaken
U
تقلیل دادن
data reduction
U
تقلیل داده ها
depletion
U
رگ زنی تقلیل
lessened
U
تقلیل یافتن
deflation
U
تقلیل قیمتها
reduces
U
تقلیل یافتن
reduces
U
تقلیل دادن
cuts
U
تقلیل دادن
settling rounds
U
گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
depleted
U
تقلیل درامد ملی
deplete
U
تقلیل درامد ملی
depleting
U
تقلیل درامد ملی
depletion
U
تقلیل درامد ملی
diminished
U
[قوس تقلیل یافته]
depletes
U
تقلیل درامد ملی
diminished
U
: تقلیل یافته کاسته
scrimp
U
نحیف تقلیل دادن
partial reduction coefficient
U
ضریب تقلیل جزئی
irreducible
U
غیر قابل تقلیل
reduction of capital
U
تقلیل سرمایه شرکت
single reduction
U
تقلیل سرعت تکی
reduced form
U
فرم تقلیل یافته
extender
U
توسعه دهنده ادامه دهنده
catalyst
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailor
U
امانت دهنده کفیل دهنده
conglutinative
U
التیام دهنده جوش دهنده
exhibitors
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitor
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibiter
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
catalysts
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailer
U
امانت دهنده کفیل دهنده
self adjusting
U
بخودی خود میزان شونده خود میزان
uncurtailed bars
U
ارماتور بدون تقلیل مقطع
attenuating
U
تقلیل دادن دقیق شدن
lessened
U
کمتر کردن تقلیل دادن
attenuated
U
تقلیل دادن دقیق شدن
cost reduction
U
تقلیل قیمت تمام شده
cost saving
U
درامد حاصل از تقلیل هزینه
reductase
U
دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
lessening
U
کمتر کردن تقلیل دادن
diminishing utility
U
قانون تقلیل تمایل به مصرف
attenuates
U
تقلیل دادن دقیق شدن
lessen
U
کمتر کردن تقلیل دادن
attenuate
U
تقلیل دادن دقیق شدن
lessens
U
کمتر کردن تقلیل دادن
cut down
U
خلاصه کردن تقلیل دادن
hypothermal
U
وابسته به تقلیل درجه حرارت
economizer
U
صرفه جو
housewifely
U
صرفه جو
inadvisable
U
بی صرفه
economical
U
صرفه جو
providential
U
صرفه جو
frugal
U
صرفه جو
parsimonious
U
صرفه جو
denebola
U
صرفه
penny wise
U
صرفه جو
thrifty
U
صرفه جو
advantage
U
صرفه
beta leonis
U
صرفه
behoof
U
صرفه
disrate
U
پست کردن تقلیل رتبه دادن
cost-effective
U
مقرون به صرفه
inexpensive
U
معقول صرفه جو
economization
U
صرفه جوئی
frugal
U
با صرفه اندک
backstop technology
U
تکنولوژی با صرفه
thrift
U
صرفه جوئی
costings
U
مقرون به صرفه
he is a bad husband
U
صرفه جو نیست
gains
U
صرفه استفاده
gained
U
صرفه استفاده
gain
U
صرفه استفاده
frugally
U
با صرفه جوئی
economical
U
مقرون به صرفه
chariness
U
صرفه جوئی
isobath
U
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
consumption economies
U
صرفه جوئیهای مصرفی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com