English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
subdivider U تقسیم کننده باجزاء فرعی بخشیزه گر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subdividing U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
diffract U باجزاء تقسیم شدن
phalanstery U تقسیم جامعه باجزاء کوچک
subdividable U قابل تقسیم بچند بخش بخشیزه پذیر
vernier U درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
divider U جدا کننده تقسیم کننده
denominators U تقسیم کننده
divisive U تقسیم کننده
denominator U تقسیم کننده
divider U تقسیم کننده
demultiplexer U تقسیم کننده
dosing machine U دستگاه تقسیم کننده با مقیاس
distributors U تقسیم برق توزیع کننده
distributor U تقسیم برق توزیع کننده
subdivision U بخشیزه
subdivisions U بخشیزه
subdividing U بخشیزه کردن
subdivides U بخشیزه کردن
subdivided U بخشیزه کردن
subdivide U بخشیزه کردن
processor U تقسیم کننده سیگنال که توسط ریز پردازندهای در شبکه کنترل میشود
maintenance U بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند
divisor U عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous U تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
subspecies U قسم فرعی جنس فرعی از یک نژاد
by pass U بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
by pass U گذرگاه فرعی مسیر فرعی
ecotype U بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
baseband U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
trellis coding U روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
sector U کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sectors U کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
sublease U اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
accessorial U فرعی
by U فرعی
tributary U فرعی
sub dam U سد فرعی
branch line U خط فرعی
tributaries U فرعی
min U فرعی
accessory U فرعی
secondary U فرعی
second class U فرعی
inferiors U فرعی
inferior U فرعی
ancillary U فرعی
minor U فرعی
adjunct U فرعی
lateral U فرعی
adjuncts U فرعی
succursal U فرعی
incidents U فرعی
petty U فرعی
derivative U فرعی
incident U فرعی
subsidiary U فرعی
subsidiaries U فرعی
byeffect U اثر فرعی
by-effect U اثر فرعی
branch lines U خط فرعی
spillover effect U اثر فرعی
extrinsic U فرعی
secondary effect U اثر فرعی
derivatives U فرعی
adverse reaction U اثر فرعی
subaltern U فرعی
subalterns U فرعی
fall-out [side effect] U اثر فرعی
half deck U پل فرعی
subculture U فرهنگ فرعی
subculture U کشت فرعی
borrowed light U نورگیر فرعی
minor arts U هنرهای فرعی
probative U حقایق فرعی
minor constituent U عنصر فرعی
subcultures U فرهنگ فرعی
subcultures U کشت فرعی
walk-on U بازیگر فرعی
secondary port U بندر فرعی
by election U انتخابات فرعی
subordinate clauses U جملهوارهی فرعی
bye election U انتخابات فرعی
by lane U کوچه فرعی
by pass U لوله فرعی
subordinate clause U جملهوارهی فرعی
secondary stairs U پلکان فرعی
extraneous U تصادفی فرعی
dixings U ارایشهای فرعی
extension U تلفن فرعی
extensions U تلفن فرعی
secondary stress U خستگی فرعی
DIVERSION U راه فرعی
side dish U غذاهای فرعی
bracteole U برگچه فرعی
blessed folder U مخزن فرعی
auxiliary switch U کلید فرعی
subordinate U فرعی پایین تر
auxiliary activity U فعالیت فرعی
jamb-shaft U ستون فرعی
lay-shaft U میله فرعی
floor jack U اهرم فرعی
side effects U اثرات فرعی
side line occupations U مشاغل فرعی
side show U نمایش فرعی
side show U موضوع فرعی
sidepiece U چیز فرعی
articulated connecting rod U شاتون فرعی
sideway U فرعی از پهلو
extension telephone U تلفن فرعی
subordinating U فرعی پایین تر
slave station U ایستگاه فرعی
an off street U کوچه فرعی
avocation U کار فرعی
diverticulum U جاده فرعی
minor elements U عناصر فرعی
minor league U لیگ فرعی
subsidiary occupations U مشاغل فرعی
dog leg U شاخه فرعی
subcontracts U قرارداد فرعی
bayou U نهرکوچک یا فرعی
subordinated U فرعی پایین تر
alternate position U موضع فرعی
secondary position U موضع فرعی
alternative airfield U فرودگاه فرعی
bypath U جاده فرعی
backway U جاده فرعی
municipal road U راه فرعی
annexe U ساختمان فرعی
subordinates U فرعی پایین تر
by pass U گذرگاه فرعی
insets U نقشه فرعی
subdivision U بخش فرعی
subdivisions U بخش فرعی
by-products U محصول فرعی
annexes U شعبه فرعی
coproduct U محصول فرعی
inset U نقشه فرعی
subcommittees U کمیسیون فرعی
subcommittees U کمیته فرعی
subcommittee U کمیسیون فرعی
subcommittee U کمیته فرعی
by-product U محصول فرعی
adjuncts U صفت فرعی
adjunct U صفت فرعی
colonnette U ستون فرعی
side effect U اثر فرعی
side-effect U اثر فرعی
side-effects U اثر فرعی
bypass U مسیر فرعی
bypassed U مسیر فرعی
bypasses U مسیر فرعی
bypassing U مسیر فرعی
retort tar U قطران فرعی
consequent pole U قطب فرعی
subsidiary U متمم فرعی
subsections U قسمت فرعی
subsection U قسمت فرعی
token money U پول فرعی
rootlet U ریشه فرعی
corollary U نتیجه فرعی
corollaries U نتیجه فرعی
annex U شعبه فرعی
annexing U شعبه فرعی
subsidiaries U متمم فرعی
underplot U داستان فرعی
side issue U موضوع فرعی
accessory U لوازم فرعی
by way U راه فرعی
pseudocarp U میوه فرعی
derived units U احاد فرعی
derived units U واحدهای فرعی
secondary unit U واحد فرعی
derived unit U واحد فرعی
secondary markets U بازارهای فرعی
by product material U فراورده فرعی
subcontract U قرارداد فرعی
subcontracted U قرارداد فرعی
subcontracting U قرارداد فرعی
by path U جاده فرعی
spur track U جاده فرعی
by product U فراورده فرعی
by product U محصول فرعی
by product U نتیجه فرعی
by work U کار فرعی
affluent U رود فرعی
byname U اسم فرعی
tine U شاخ فرعی
sideshows U نمایش فرعی
cotype U نوعی فرعی
sideshow U نمایش فرعی
wayside U ایستگاه فرعی
appendages U دستگاه فرعی
appendage U دستگاه فرعی
side issues U مسئله فرعی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com