Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
it is much the same
U
تقریبا همان است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
about as high
U
تقریبا` همان اندازه بلند
Other Matches
same
U
یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
No sooner was he gone than he was kI'lled .
U
رفتن همان ( همانا ) وکشته شدن همان
It is the same pottage and the same bowl.
<proverb>
U
همان آش است و همان کاسه .
synchronous
U
فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
same
U
همان چیز همان
sort of
U
تقریبا
not much of
<idiom>
U
تقریبا بد
near-
U
تقریبا
neared
U
تقریبا
nearer
U
تقریبا
nearest
U
تقریبا
well nigh
U
تقریبا
nears
U
تقریبا
nearing
U
تقریبا
just about
<idiom>
تقریبا
nighly
U
تقریبا
next door to
U
تقریبا
pretty much
U
تقریبا
wellnigh
U
تقریبا
almost
U
تقریبا
approx
U
تقریبا
proximately
U
تقریبا"
near
U
تقریبا
inexactly
U
تقریبا
practically
U
تقریبا"
about
<adv.>
U
تقریبا
approximately
U
تقریبا
feckly
U
تقریبا
roughly
<adv.>
U
تقریبا
circa
U
تقریبا
nearly
U
تقریبا
well-nigh
U
تقریبا
some
U
تقریبا
roughly
U
تقریبا"
by a
U
تقریبا
much
U
تقریبا
all but
U
تقریبا
about two years
U
تقریبا`
about two years
U
تقریبا` دو سال
gravel blind
U
تقریبا کور
semis
U
تقریبا نصف
nip and tuck
U
تقریبا برابر
approximately
U
تقریبا به درستی
next to impossible
U
تقریبا نشدنی
semi
U
تقریبا نصف
near vertical
U
تقریبا عمودی
scarcely ever
U
تقریبا هیچوقت
sort of
<idiom>
U
تقریبا تا یک حدی
subovate
U
تقریبا بیضی
squarish
U
تقریبا مربع
go near to do something
U
تقریبا کاری را کردن
nigh
U
تقریبا نزدیک شدن
disobedience
U
تقریبا" معادل desertion
thereabout
U
درهمان نزدیکی تقریبا
around 3 in the morning
U
تقریبا ساعت ۳ صبح
nlq
U
کیفیت تقریبا" عالی
approximate
U
نه دقیق ولی تقریبا درست
approximated
U
نه دقیق ولی تقریبا درست
approximates
U
نه دقیق ولی تقریبا درست
approximating
U
آنچه تقریبا درست است
anasarca
U
ورم تقریبا شدید پشام
roughly speaking
U
تقریبا بدون رعایت دقت
two cents
<idiom>
U
تقریبا هیچ ،چیزی بی ارزش
It's about 2 miles from ...
آن تقریبا 2 مایل دور از ... است.
whyŠthere is the answer
U
شرط در امده تقریبا معنی میدهد
side cast
U
پرتاب نخ ماهیگیری بحالت قوس تقریبا" افقی
The book runs to nearly 600 pages.
U
این کتاب تقریبا بالغ بر ۶۰۰ صفحه می شود.
jetstream
U
باد تقریبا افقی با سرعت بیش از 08 کیلومتر بر ساعت
thingummy
U
همان
selfsame
U
همان
idem
U
همان
this same
U
همان
identic
U
همان
identical
U
همان
same
U
همان
very
U
همان
fjeld
U
فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
differentiating cicuit
U
مداری که ولتاژ برون گذاشت ان تقریبا با میزان تغییرولتاژ متناسب است
that once
U
همان یک بار
same
U
همان جور
at the very beginning
U
از همان اولش
s.c
U
همان دعوی
s.c
U
همان پرونده
of that ilk
U
اهل همان جا
same
U
همان کار
for that matter
<idiom>
U
به همان علت
nothing short of
U
عینا همان
it is the same thing
U
همان است
self-same
U
همان خود
of that ilk
U
دارای همان جا
instatu quo
U
در همان حال
self same
U
همان خود
just as well
<adv.>
U
همان مقدار
i went that instant
U
در همان ان رفتم
i went on the instant
U
در همان ان رفتم
one
U
یکی از همان
the reinbefore
U
همان سندیاقرارداد
just as well
<adv.>
U
به همان طریق
ones
U
یکی از همان
very
U
همان همین
equally
<adv.>
U
همان مقدار
equally
<adv.>
U
به همان طریق
selfsame
U
درست همان
accordingly
U
از همان قرار
of the same kind
U
از همان نوع
therabout
U
در همان نزدیکی
idem
U
همان نویسنده در همانجا
of even date
U
دارای همان تاریخ
Just as well you didnt come .
U
همان بهتر که نیامدی
She promised to bring it but never did .
U
همان آوردنی که بیاورد !
He would never retract .
U
هر چه بگوید همان است
quasi-
U
مشابه یا تقریباگ همان
ones
U
عین همان یکی
It comes to the same thing .
U
باز هم همان ؟ یشود
In the ( same ) usual place.
U
در همان جای همیشگه
one
U
عین همان یکی
we are in the same way
U
ما هم همان حال را داریم
even
U
دارای همان تاریخ
What wI'll be woll be.
U
هر چقدر قسمت با شد همان می شود
step jump
U
پرش و برگشت روی همان پا
lighter shade
U
از همان رنگ ولی روشن تر
What so ever a man soweth ,that shall he also reap.
<proverb>
U
هر چه بکارى ,همان درو مى کنى .
nihilism
U
شورش و شدت عمل را توصیه کند مفهومی تقریبا" معادل نهیلیسم و انارشیسم از خودگذشتگی و تن به فنا دادن
synchronous
U
آنچه همان با دیگری اجرا شود.
equivalents
U
همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
i wrote as neatly as he did
U
من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
equivalent
U
همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
thereinbefore
U
در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
isomeric
U
متشابه الترکیب دارای همان اجزا
echoing
U
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
what you see is what you get
U
انچه می بینید همان است که بدست می اورید
echoes
U
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
This is the very thing I wanted.
U
این همان چیزی است که دلم می خواست
one two
U
تظاهر شمشیربازبه دفاع و حمله در همان مسیر
This is just what I want . This is the very thing I want .
U
این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
per
U
همان طور که در الگو نشان داده شده
time
U
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
echoed
U
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echo
U
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
abs
U
پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی
times
U
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final .
U
همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
timed
U
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
time
U
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
European rose
U
طرح گل رز اروپایی
[که نام دیگر آن همان گل فرنگ است.]
positive
U
که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
ipsilateral
U
قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
constants
U
فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
constant
U
فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
timed
U
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
democratic network
U
شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
loop jump
U
پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
times
U
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
landgrave
U
لقب برخی از شاهزادگان المانی کنت زمین همان است
synchronous
U
سیستمی که در آن تمام وسایل با سیگنال ساعت اصلی همان هستند
real time
U
عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
busman's holiday
U
تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
exceptions
U
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exception
U
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
production missile
U
موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
counter jump
U
پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
ecdysiast
U
زن رامشگری که در حین رقص تکه تکه لباس خود رادرمی اورد و تقریبا عریان می رقصد
synchronous
U
شبکهای که تمام اتصالات آن با یک سیگنال زمان بندی همان شده است
synchronous
U
حالت سیستمم که عملیات و رویدادها با سیگنال ساعت همان شده است
bear
U
تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
real time
U
زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
bears
U
تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
preventive detention
U
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
slave
U
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaves
U
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaving
U
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaved
U
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
auto
U
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
extensions
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
fixes
U
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
extension
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
fix
U
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
bookmark
U
کد یک متن در بخش مخصوصی از آن که به کاربر اجازه میدهد بعداگ به همان نقط ه مراجعه کند
autos
U
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
bookmarks
U
کد یک متن در بخش مخصوصی از آن که به کاربر اجازه میدهد بعداگ به همان نقط ه مراجعه کند
walley
U
پرش ازلبه داخلی یک پا وچرخش کامل در هوا وبرگشت روی لبه خارجی همان پا
climp milling
U
عمل فرز کاری که طی ان قطعه کار در همان جهت حرکت تیغه برش به جلومرکت میکند
cumuli
U
ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
cumulus
U
ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
toe walley
U
پرش از لبه عقبی یک پا وچرخش کامل در هوا وبرگشت روی همان پا بکمک فشار نوک اسکیت
texts
U
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
center of gyration
U
نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
text
U
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
serial
U
دستوریا داده پردازش شده ترتیبی , به همان ترتیبی که بازیابی می شوند
serials
U
دستوریا داده پردازش شده ترتیبی , به همان ترتیبی که بازیابی می شوند
doubled
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
preview
U
نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد
previews
U
نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد
doubled up
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
natural english
U
گردش فرفرهای گوی بیلیارددر همان سمت اصلی پس ازبرخورد با گوی دیگر
on licence
U
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
atoms
U
کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com