English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
priority intersection U تقدم باراهفرعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
background processing U کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
migration U انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off
foreground program U برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
priorities U حق تقدم
preferment U حق تقدم
precedence U تقدم
precedence U حق تقدم
priorship U حق تقدم
priorship U تقدم
priorities U تقدم
preferences U تقدم
preference U تقدم
priority U حق تقدم
primacy U تقدم
priority U تقدم
rights of way U حق تقدم
precedency U حق تقدم
right of priority U حق تقدم
anteriority U تقدم
pas U حق تقدم
better hand U تقدم
leads U تقدم
lead U تقدم
precession U تقدم
antecedence U تقدم
right of way U حق تقدم
right of way U تقدم
rights of way U تقدم
preemimence U تقدم
emergency priority U تقدم اضطراری
emergency priority U تقدم فوری
law of primacy U قانون تقدم
precession of the equinoxes U تقدم اعتدالین
preexistence U تقدم وجود
major road U راه با حق تقدم
precendence rules U قواعد تقدم
pre existence U تقدم وجود
ratings U ترتیب تقدم
time priority U تقدم زمانی
to give preference to U تقدم دادن بر
to give place to U تقدم دادن
to give priority to U تقدم دادن به
urgent priority U تقدم فوری
urgent priority U تقدم حیاتی
burdened U فاقد حق تقدم
leads U سرمشق تقدم
lead U سرمشق تقدم
precedence U ترتیب تقدم
valve lead U تقدم سوپاپ
priority of fires U تقدم اتشها
precedence U تقدم پیامها
priority of check U تقدم کیش
rating U ترتیب تقدم
primacy recency effect U اثر تقدم - تاخر
preempt U حق تقدم پیدا کردن
law of prior entry U قانون تقدم ورود
background U کار با حق تقدم پایین
issue priority U ترتیب تقدم توزیع
rights of way U حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
transposition U تقدم و تاخر جابجاشدگی
right of way U حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
preexistent U دارای تقدم در وجود
system priorities U تقدم های سیستم
prolepsis U تقدیم یا تقدم امری
priority targets U هدفهای دارای تقدم
backgrounds U کار با حق تقدم پایین
issue priority U تقدم توزیع اماد
privilegium U حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
preemptor U شریک دارای حق تقدم در خرید
backgrounds U برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
background U برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
freight route order U ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
alphameric U مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
interrupts U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
to put somebody in a backwater U به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
interrupting U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
The pedestrain has the right of way. U حق تقدم در عبور با عابر پیاده است
interrupt U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
foreground U برنامه با تقدم بالا در سیستم چندکاره
to put somebody on the back burner U به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap U به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside U به کسی حق تقدم ندادن [اصطلاح مجازی]
background U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
transpostion U پس و پیش سازی تقدم وتاخر تغییر مایه
backgrounds U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
pre audience U ترتیب تقدم صحبت اصحاب دعوی در محکمه
maskable U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
democratic network U شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
dispatching priority U شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
foreground U کار با تقدم بالا که توسط کامپیوتر اجرا شود
key مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد
ladder tournament U مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
absolute address U تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
machine address U تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
onion skin architecture U طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
to marshal one's creditors U صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
interrupt U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
foregrounding U اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
foreground U فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
signatures U کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
signature U کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
case U جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
cases U جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
away U بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
background U فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
backgrounds U فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
service rating U تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
masters U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
hierarchy U روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchies U روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
interrupts U سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupt U سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupting U سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com