Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
requirement
U
تقاضا احتیاج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
arc elasticity of demand
U
عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
giffen good
U
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
demanded
U
تقاضا کردن تقاضا
demand
U
تقاضا کردن تقاضا
demands
U
تقاضا کردن تقاضا
shift of a demand curve
U
انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
lack
U
احتیاج
lacked
U
احتیاج
lacks
U
احتیاج
necessity
U
احتیاج
needed
U
احتیاج
requirement
U
احتیاج
need
U
احتیاج
needing
U
احتیاج
penury
U
احتیاج
demand
U
احتیاج
want
U
احتیاج
necessitousness
U
احتیاج
neediness
U
احتیاج
need
U
احتیاج
lackvt
U
احتیاج داشتن
requisite
U
لازمه احتیاج
superimposed
U
مازاد بر احتیاج
demanded
U
نیاز احتیاج
overplus
U
بیش از احتیاج
demands
U
نیاز احتیاج
urgent need
U
احتیاج مبرم
u. need
U
احتیاج مبرم
demand
U
نیاز احتیاج
redundant
U
مازاد بر احتیاج
needing
U
نیازمندی در احتیاج داشتن
answered
U
جواب احتیاج را دادن
answers
U
جواب احتیاج را دادن
answering
U
جواب احتیاج را دادن
needed
U
نیازمندی در احتیاج داشتن
to be in great request
U
زیادمورد احتیاج بودن
need
U
نیازمندی در احتیاج داشتن
needle point to say
U
احتیاج بگفتن نیست
call of nature
<idiom>
U
احتیاج به دستشویی داشتند
to call for a
U
احتیاج بدقت داشتن
answer
U
جواب احتیاج را دادن
you're telling me
<idiom>
U
احتیاج نیست به من بگی
needed
U
نیازمندی احتیاج لازم داشتن
cry out for
<idiom>
U
شدیدا به چیزی احتیاج داشتن
need
U
نیازمندی احتیاج لازم داشتن
serves
U
رفع کردن براوردن احتیاج
served
U
رفع کردن براوردن احتیاج
nonverbal
U
بدون احتیاج باستفاده از زبان
serve
U
رفع کردن براوردن احتیاج
featherbed
U
بیش ازمیزان احتیاج کارمندگرفتن
needing
U
نیازمندی احتیاج لازم داشتن
urgency of need
U
حیاتی بودن احتیاج به اماد
to be in great request
U
مورد احتیاج زیاد بودن
i heed your help
U
به مساعدت شما احتیاج دارم
turn one's back on
<idiom>
U
کمک نکردن به کسی که احتیاج دارد
put up
<idiom>
U
توسعه پول یا چیزی که احتیاج است
spoin bank
U
محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
no branch
U
شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
labour intensive industry
U
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
four freedoms
U
دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
ten year device
وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
cyclic item
U
اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
functionalism
U
عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
satelloid
U
ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
requisitioned
U
تقاضا
requisition
U
تقاضا
requisitioning
U
تقاضا
demanded
U
تقاضا
requisitions
U
تقاضا
exigence
U
تقاضا
postulates
U
تقاضا
importance
U
تقاضا
suited
U
تقاضا
suits
U
تقاضا
solicitation
U
تقاضا
prayer
U
تقاضا
prayers
U
تقاضا
rogation
U
تقاضا
postulate
U
تقاضا
postulated
U
تقاضا
postulating
U
تقاضا
request
U
تقاضا
requests
U
تقاضا
requesting
U
تقاضا
suit
U
تقاضا
demands
U
تقاضا
demand
U
تقاضا
requested
U
تقاضا
demand factor
U
ضریب تقاضا
demand schedule
U
جدول تقاضا
quantity of demand
U
مقدار تقاضا
demand pattern
U
الگوی تقاضا
demand management
U
مدیریت تقاضا
demand function
U
تابع تقاضا
demand factors
U
عوامل تقاضا
demand curve
U
منحنی تقاضا
change in demand
U
تغییر تقاضا
demand elasticity
U
کشش تقاضا
demand shift
U
جابجائی تقاضا
demand shift
U
انتقال تقاضا
peak demand
U
بیشترین تقاضا
peak demand
U
حداکثر تقاضا
on demand
U
بنا به تقاضا
income elasticity of demand
U
درامدی تقاضا
offer and demand
U
عرضه و تقاضا
demand
U
تقاضا کردن
measurement of demand
U
تخمین تقاضا
elasticity of demand
U
کشش تقاضا
demand shift
U
تغییر تقاضا
supply and demand
U
عرضه و تقاضا
demand side
U
ستون تقاضا
demand side
U
طرف تقاضا
demand surface
U
سطح تقاضا
demand surface
U
میزان تقاضا
demandable
U
قابل تقاضا
demandant
U
تقاضا کننده
demanded
U
تقاضا کردن
law of demand
U
قانون تقاضا
requisitions
U
چیزمورد تقاضا
requisitions
U
تقاضا کردن
information on demand
U
اطلاعات با تقاضا
within three days of demand
U
در طی سه روز پس از تقاضا
sue
U
تقاضا کردن
sued
U
تقاضا کردن
sues
U
تقاضا کردن
suing
U
تقاضا کردن
requisitioning
U
تقاضا کردن
requested
U
تقاضا خواسته
requesting
U
تقاضا خواسته
requests
U
تقاضا خواسته
asked
<adj.>
<past-p.>
U
تقاضا شده
plea
U
تقاضا استدعا
pleas
U
تقاضا استدعا
requisition
U
چیزمورد تقاضا
requisition
U
تقاضا کردن
requisitioned
U
چیزمورد تقاضا
requisitioned
U
تقاضا کردن
demands
U
تقاضا کردن
excess demand
U
فزونی تقاضا
requisitioning
U
چیزمورد تقاضا
adjure
U
تقاضا کردن
applications
U
فرم تقاضا
request
U
تقاضا خواسته
applier
U
تقاضا کننده
demanded
<adj.>
<past-p.>
U
تقاضا شده
claimed
<adj.>
<past-p.>
U
تقاضا شده
application
U
فرم تقاضا
we are want of money
U
ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
glut
U
عرضه بیش از تقاضا
soliciting
U
درخواست یا تقاضا کردن از
applications
U
تقاضا برای چیز
demand forecast
U
پیش بینی تقاضا
indent
U
تقاضا یاسفارش جنس
indents
U
تقاضا یاسفارش جنس
requested
U
تقاضا برای چیزی
indenting
U
تقاضا یاسفارش جنس
gluts
U
عرضه بیش از تقاضا
quantity demanded
U
مقدار تقاضا شده
solicited
U
درخواست یا تقاضا کردن از
application
U
تقاضا برای چیز
request
U
تقاضا برای چیزی
registrant
U
تقاضا ثبت کننده
request for proposal
U
تقاضا برای پیشنهاد
requesting unit
U
یکان تقاضا کننده
solicits
U
درخواست یا تقاضا کردن از
price elasticity of demand
U
کشش قیمتی تقاضا
solicit
U
درخواست یا تقاضا کردن از
on demand
U
به در خواست به مجرد تقاضا
stock requisition
U
تقاضا جهت کالا
measurement of demand
U
اندازه گیری تقاضا
law of supply and demand
U
قانون عرضه و تقاضا
arc elasticity of demand
U
کشش کمانی تقاضا
money demand
U
تقاضا برای پول
demand for money
U
تقاضا برای پول
applicant
U
تقاضا کننده طالب
applicants
U
تقاضا کننده طالب
demand and supply market
U
بازار عرضه و تقاضا
adjure
به اصرار تقاضا کردن
cross elasticity of demand
U
کشش متقاطع تقاضا
demand paging
U
صفحه بندی تقاضا
demands
U
مطالبه تقاضا کردن
requesting
U
تقاضا برای چیزی
requests
U
تقاضا برای چیزی
supply and demand law
U
قانون عرضه و تقاضا
demand
U
مطالبه تقاضا کردن
send away for something
<idiom>
U
تقاضا نامه نوشتن
demanded
U
مطالبه تقاضا کردن
demand
[of]
U
درخواست
[خواست]
[طلب]
[تقاضا]
[از]
demand pull inflation
U
تورم ناشی از فشار تقاضا
demands
U
تقاضا برای انجام چیزی
overloaded
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
demand versus quantity demanded
U
تقاضا در برابر مقدار تقاضاشده
excess demand
U
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
excess demand inflation
U
تورم ناشی از مازاد تقاضا
overloads
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
demanded
U
تقاضا برای انجام چیزی
overload
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
infinitely elastic demand curve
U
منحنی تقاضا با کشش نامحدود
request for quotation
U
تقاضا برای اعلام قیمت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com