English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mix design U تعیین نسبتهای اختلاط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
liquidity ratio U نسبتهای نقدینگی
ligting conditions U نسبتهای روشنایی
light conditions U نسبتهای روشنایی
law of difinte proportions U قانون نسبتهای معین
law of constant proportions U قانون نسبتهای ثابت
law of multiple proportions U قانون نسبتهای اضعافی
ligting conditions U شرایط روشنایی نسبتهای نور
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
intermixture U اختلاط
liquation U اختلاط
conglomerates U اختلاط
mixture U اختلاط
alloyage U اختلاط
mixtures U اختلاط
brew U اختلاط
alloys U اختلاط
brewed U اختلاط
brews U اختلاط
welter U اختلاط
commixture U اختلاط
mixedness U اختلاط
glomeration U اختلاط
alloy U اختلاط
mergers U اختلاط
merger U اختلاط
medley U اختلاط
colligation U اختلاط
medleys U اختلاط
melange U اختلاط
macedoine U اختلاط
consolidation U اختلاط
mixes U اختلاط
mix U اختلاط
conglomerate U اختلاط
instruction mix U اختلاط دستورالعمل
insalivation U اختلاط با بزاق
immiscibility U غیرقابلیت اختلاط
immixture U اختلاط و امتزاج
etherization U اختلاط با اتر
consolute U اختلاط پذیری
plant mixing U اختلاط در کارخانه
mixture temperature U دمای اختلاط
mixing valve U دریچه اختلاط
mixing in place U اختلاط غر سر کار
mixing coefficient U ضریب اختلاط
syntheses U هم گذاری اختلاط
mix design U طرح اختلاط
synthesis U هم گذاری اختلاط
conglomeration U اختلاط شرکتها
conglomerations U اختلاط شرکتها
miscible U قابل اختلاط حل پذیر
amalgamation U ادغام یا اختلاط شرکتها
central mixing plant U مرکز اختلاط بتن
alligation U قائده اختلاط و امتزاج
glomerate U اختلاط کلوخه شده
dissonance U اختلاط اصوات و اهنگهای ناموزون
collage U اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
collages U اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
dosimetry U تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
incross U اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
integrating U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrates U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrate U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
miscibility U قابلیت امیختن و اختلاط بدون از دست دادن خواص خود
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee U کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating U تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix U کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
roadmix U اختلاط در سر راه امیختن در راه
ecotype U بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
fixations U تعیین
designation U تعیین
designations U تعیین
specification U تعیین
formulation U تعیین
assignment of space U تعیین جا
fixation U تعیین
determination U تعیین
emplacement U تعیین جا
appointment U تعیین
appointments U تعیین
orientation U تعیین موقعیت
orientation U تعیین جهت
redirection U تعیین مسیر
locations U تعیین محل جا
location U تعیین محل جا
crucially U تعیین کننده
quantification U تعیین خاصیت
admensuration U تعیین اندازه
price determination U تعیین قیمت
determining U تعیین کردن
ascertian U تعیین کردن
specify U تعیین کردن
specifies U تعیین کردن
appointe U تعیین کردن
redirection U تعیین جهت
abounded U تعیین حدودکردن
abounding U تعیین حدودکردن
abounds U تعیین حدودکردن
watermark U تعیین میزان مد اب
watermarks U تعیین میزان مد اب
nominations U تعیین نامزدی
nomination U تعیین نامزدی
determine U تعیین کردن
determines U تعیین کردن
admeasurement U تعیین اندازه
blood group U تعیین کردن
blood groups U تعیین کردن
appraisals U تعیین قیمت
nominative U تعیین شده
determinative U تعیین کننده
fixes U تعیین کردن
fix U تعیین کردن
determination coefficient U ضریب تعیین
laid on <past-p.> U تعیین شده
delimitation U تعیین حدود
moisture determination U تعیین رطوبت
demark U تعیین حدودکردن
determinable U قابل تعیین
placement U تعیین شغل
placements U تعیین شغل
earmarked U تعیین شده
appraisal U تعیین قیمت
provided <adj.> <past-p.> U تعیین شده
blood type U تعیین کردن
blood types U تعیین کردن
route U تعیین خط مسیر
identified U تعیین کردن
routes U تعیین خط مسیر
assignment U تعیین تعدادسهمیه
assignments U تعیین تعدادسهمیه
specified U تعیین شده
predesignation U تعیین قبلی
crucial U تعیین کننده
formulation U تعیین کردن
indicating U تعیین کننده
appropriated <adj.> <past-p.> U تعیین شده
identifying U تعیین کردن
valorization U تعیین ارزش
unitization U تعیین واحد
foreordainment U تعیین از پیش
indeterminable U تعیین ناپذیر
typification U تعیین نمونه
indentification U تعیین هویت
fix on U تعیین کردن
completely specified U با تعیین کامل
assessment U تعیین مالیات
titration U تعیین عیار
assessments U تعیین مالیات
tell off U تعیین کردن
job placement U تعیین شغل
enumeration U تعیین شماره
bound U تعیین کردن
wage determination U تعیین دستمزد
identify U تعیین کردن
identifies U تعیین کردن
frequency designation U تعیین فرکانس
coefficient of determination U ضریب تعیین
frequency determination U تعیین فرکانس
range determination U تعیین مسافت
frequency assignment U تعیین فرکانس
appoint U تعیین کردن
appoints U تعیین کردن
frequency allocation U تعیین فرکانس
assignations U تعیین وقت
assignation U تعیین وقت
budget determinant U تعیین بودجه
income determination U تعیین درامد
emplacement U تعیین محل
slate U تعیین کردن
demarcation U تعیین حدود
avows U شرط تعیین
sex determination U تعیین جنسیت
damage assessment U تعیین خسارات
determinant U تعیین کننده
slates U تعیین کردن
determinants U تعیین کننده
assignment of tasks U تعیین وفایف
signification U تعیین افهار
avow U شرط تعیین
slated U تعیین کردن
identification U تعیین هویت
specifying U تعیین کردن
assignability U قابل تعیین
avowing U شرط تعیین
alidade U الیداددستگاه تعیین سمت
nominees U منصوب تعیین شده
leader's rule U تعیین مسافت امن
fixes U تعیین کردن قراردادن
genealogize U تعیین نسب کردن
assignable U قابل تعیین و تخصیص
apportionment U تعیین سهم و حصه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com