Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
appraisal
U
تعیین قیمت کردن
appraisals
U
تعیین قیمت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
appraise
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraised
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraises
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraising
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
Other Matches
cost plus pricing
U
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
quantum valebat
U
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
price determination
U
تعیین قیمت
appraisals
U
تعیین قیمت
appraisal
U
تعیین قیمت
administered price
U
قیمت تعیین شده
batch costing
U
تعیین قیمت سفارش کالا
agricultural price policy
U
سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
assessment
U
تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
assessments
U
تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
declared value
U
قیمت اعلام شده به منظور تعیین مالیات
collusion
U
برای تعیین قیمت مشترک و یا تقسیم بازار کالامیان خود
quantity theory of money
U
نظریهای که به موجب ان قیمت هرکالا با مقدار پول تعیین میشود
fair trade laws
U
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
cost records
U
مدارک قیمت تمام شده مدارک تعیین ارزش
pile height
U
ارتفاع پرز
[این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
authentication
U
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
locating
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
kinked demand curve
U
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
open policy
U
بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
bear
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
reserve price
U
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
knot ratio
U
نسبت تعداد گره
[این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
current standard cost
U
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software
U
نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
underprice
U
قیمت پایین تراز قیمت بازار
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to prescribe something
[legal provision]
U
چیزی را تعیین کردن
[تجویز کردن]
[ماده قانونی]
[حقوق]
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
bull
U
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bulls
U
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bid
U
خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
bids
U
خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
deflated
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflates
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflate
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
value added
U
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering
U
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
paasche price index
U
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
list price
U
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
normal price
U
قیمت عادی قیمت معمولی
last price
U
اخرین قیمت حداقل قیمت
shadow price
U
شبه قیمت قیمت ضمنی
designate
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designates
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
set out
U
شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
designating
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
blood group
U
تعیین کردن
determining
U
تعیین کردن
determine
U
تعیین کردن
slated
U
تعیین کردن
slate
U
تعیین کردن
determines
U
تعیین کردن
specifies
U
تعیین کردن
slates
U
تعیین کردن
fix on
U
تعیین کردن
identifies
U
تعیین کردن
appoint
U
تعیین کردن
appoints
U
تعیین کردن
tell off
U
تعیین کردن
formulation
U
تعیین کردن
appointe
U
تعیین کردن
fixes
U
تعیین کردن
identifying
U
تعیین کردن
specifying
U
تعیین کردن
identify
U
تعیین کردن
specify
U
تعیین کردن
bound
U
تعیین کردن
fix
U
تعیین کردن
blood type
U
تعیین کردن
blood groups
U
تعیین کردن
blood types
U
تعیین کردن
identified
U
تعیین کردن
ascertian
U
تعیین کردن
apprise
U
قیمت کردن
values
U
قیمت کردن
value
U
قیمت کردن
valuing
U
قیمت کردن
apprising
U
قیمت کردن
apprises
U
قیمت کردن
demarcated
U
تعیین حدود کردن
locating
U
تعیین محل کردن
identified
U
تعیین هویت کردن
admeasure
U
تعیین حصه کردن
demarcates
U
تعیین حدود کردن
demarcate
U
تعیین حدود کردن
demarcating
U
تعیین حدود کردن
genealogize
U
تعیین نسب کردن
state-
U
تعیین کردن حال
stated
U
تعیین کردن حال
fixes
U
تعیین کردن قراردادن
states
U
تعیین کردن حال
fix
U
تعیین کردن قراردادن
stating
U
تعیین کردن حال
locates
U
تعیین محل کردن
located
U
تعیین محل کردن
predetermine
U
قبلا تعیین کردن
predestine
U
قبلا تعیین کردن
abound
O
تعیین حدود کردن
clearance
U
تعیین صلاحیت کردن
to fix quota
U
تعیین سهمیه کردن
state
U
تعیین کردن حال
pin point
U
تعیین محل کردن
peg
U
تعیین حدود کردن
locate
U
تعیین محل کردن
prifix
U
قبلا تعیین کردن
delimit
U
تعیین کردن حدود
delimited
U
تعیین کردن حدود
identifying
U
تعیین هویت کردن
identify
U
تعیین هویت کردن
delimiting
U
تعیین کردن حدود
identifies
U
تعیین هویت کردن
quantified
U
کمیت را تعیین کردن
delimits
U
تعیین کردن حدود
quantifying
U
کمیت را تعیین کردن
rezone
U
از نومحدوده تعیین کردن
assess
U
تعیین کردن بستن
assessed
U
تعیین کردن بستن
prifixal
U
قبلا تعیین کردن
pegs
U
تعیین حدود کردن
quantify
U
کمیت را تعیین کردن
assessing
U
تعیین کردن بستن
quantifies
U
کمیت را تعیین کردن
assesses
U
تعیین کردن بستن
cost
U
قیمت گذاری کردن
overcharges
U
در قیمت اجحاف کردن
overcharge
U
در قیمت اجحاف کردن
overcharged
U
در قیمت اجحاف کردن
overcharging
U
در قیمت اجحاف کردن
qualifies
U
تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
qualify
U
تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
stating
U
تعیین کردن وقرار دادن
prescribing
U
نسخه نوشتن تعیین کردن
state-
U
تعیین کردن وقرار دادن
subrogate
U
قائم مقام تعیین کردن
states
U
تعیین کردن وقرار دادن
prescribes
U
نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribed
U
نسخه نوشتن تعیین کردن
quantitate
U
چندی چیزی را تعیین کردن
prescribe
U
نسخه نوشتن تعیین کردن
state
U
تعیین کردن وقرار دادن
stated
U
تعیین کردن وقرار دادن
routes
U
مسیر چیزیرا تعیین کردن
route
U
مسیر چیزیرا تعیین کردن
to set out
U
نشان دادن تعیین کردن
price market
U
وضع کردن قیمت در انحصار
overcharged
U
قیمت اضافی غلو کردن
price setter
U
قیمت وضع کردن در انحصار
overcharging
U
قیمت اضافی غلو کردن
overcharge
U
قیمت اضافی غلو کردن
overcharges
U
قیمت اضافی غلو کردن
grant a period of grace
U
ضرب الاجل تعیین کردن تمهیل
exact location
U
تعیین کردن محل دقیق نقاط
sexualize
U
جنس برای چیزی تعیین کردن
price taker
U
قیمت را داده شده فرض کردن
to orient compound
U
نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
quantize
U
با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
authentication
U
تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
dosimetry
U
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
assigned
U
ارجاع کردن تعیین کردن
locate
U
تعیین کردن معلوم کردن
locating
U
تعیین کردن معلوم کردن
limit
U
محدود کردن تعیین کردن حد
locates
U
تعیین کردن معلوم کردن
assign
U
ارجاع کردن تعیین کردن
assigning
U
ارجاع کردن تعیین کردن
located
U
تعیین کردن معلوم کردن
defined
U
تعیین کردن تعریف کردن
defines
U
تعیین کردن تعریف کردن
assigns
U
ارجاع کردن تعیین کردن
defining
U
تعیین کردن تعریف کردن
define
U
تعیین کردن تعریف کردن
spiral of wages and prices
U
حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
evaluated
U
تقویم کردن قیمت کردن
evaluating
U
تقویم کردن قیمت کردن
evaluate
U
تقویم کردن قیمت کردن
evaluates
U
تقویم کردن قیمت کردن
To sell at coast price .
U
مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
rig the market
U
با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
doctrine
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrines
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
air priorities committee
U
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
applied
U
هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
tacit collusion
U
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
plot
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com