English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
placement U تعیین دانشپایه دانشجو از روی امتحان
placements U تعیین دانشپایه دانشجو از روی امتحان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
classed U دانشپایه
class U دانشپایه
classes U دانشپایه
classing U دانشپایه
nongraded school U اموزشگاه بی دانشپایه
the th class p U برنامه دانشپایه ششم
midshipman U دانشجو
cadets U دانشجو
cadet U دانشجو
student U دانشجو
students U دانشجو
collegian U دانشجو
midshipman's hitch U گره دانشجو
schoolwork U تکلیف شبانه دانشجو
college admission tests آزمونهای پذیرش دانشجو
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
dosimetry U تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee U کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating U تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
quizzes U امتحان
trials U امتحان ها
examinations U امتحان ها
assay U امتحان
check U امتحان
assays U امتحان
quiz U امتحان
checked U امتحان
checks U امتحان
trial U امتحان
test U امتحان
quiz [American] U امتحان
examination U امتحان
tests U امتحان ها
tests U امتحان
tries U امتحان
trial U امتحان
checking U امتحان
inspection U امتحان
test U امتحان
try U امتحان
examination U امتحان
trials U امتحان
tested U امتحان
examinations U امتحان
tentatively U من باب امتحان
examined U امتحان کردن
examining U امتحان کردن
examinations U امتحان ازمایش
temptation U ازمایش امتحان
examination U امتحان ازمایش
temptations U ازمایش امتحان
crucible U امتحان سخت
preliminaries U امتحان مقدماتی
preliminary U امتحان مقدماتی
crucibles U امتحان سخت
examiner U امتحان کننده
examiners U امتحان کننده
experiment U امتحان عمل
unexamined <adj.> U امتحان نشده
unevaluated <adj.> U امتحان نشده
unchecked <adj.> U امتحان نشده
unaudited <adj.> U امتحان نشده
tries U امتحان کردن
to give an examination U امتحان کردن
tripos U امتحان حساب
examines U امتحان کردن
unsight U امتحان نکرده
vivas voce U امتحان شفاهی
To flunk a course . To fail an exam. U در امتحان رد شدن
to bring to the proof U امتحان کردن
uninspected <adj.> U امتحان نشده
experimented U امتحان عمل
experimenting U امتحان عمل
experiments U امتحان عمل
examine U امتحان کردن
unverified <adj.> U امتحان نشده
bar examination U امتحان وکالت
to take an examination U امتحان دادن
untested <adj.> U امتحان نشده
try U امتحان کردن
assays U امتحان عیارگری
proctor U نافر امتحان
probational U ازمایش امتحان
tested U امتحان محک
probation U ازمایش امتحان
tested U امتحان کردن
test U امتحان محک
trials U امتحان کردن
test U امتحان کردن
pretest U امتحان مقدماتی
trial U ازمایش امتحان
trial U امتحان کردن
trials U ازمایش امتحان
assay U امتحان عیارگری
examinee U امتحان شونده
qualifying examination U امتحان صلاحیت
tests U امتحان محک
examinee U امتحان دهنده
test anxiety U اضطراب امتحان
to make a trial of U امتحان کردن
put to test U امتحان کردن
examination anxiety U اضطراب امتحان
examinable U قابل امتحان
tests U امتحان کردن
essay examination U امتحان انشایی
running fix U کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
invigilate U در امتحان نظارت کردن
to write an exam U امتحان کتبی نوشتن
to do a test U امتحان کتبی نوشتن
tests U ازمایش کردن امتحان
invigilating U در امتحان نظارت کردن
invigilates U در امتحان نظارت کردن
invigilated U در امتحان نظارت کردن
testable U امتحان پذیر ازمایشی
hold water U از امتحان درست درامدن
to buy on trial U بشرط امتحان خریدن
viva voce U شفاها امتحان شفاهی
to give an examination U صورت امتحان دادن
checks U امتحان کردن بازرسی
check U امتحان کردن بازرسی
checked U امتحان کردن بازرسی
check lock U ساعت امتحان کننده
try (something) out <idiom> U امتحان کردن(چیزی)
test U ازمایش کردن امتحان
midyear U امتحان نیمه سال
try on <idiom> U امتحان کردن لباس
tested U ازمایش کردن امتحان
I'd like to try ... من میخواهم ... را امتحان کنم.
reexamine U دوباره امتحان کردن
graduate record examination U امتحان ورودی بعد ازلیسانس
To purchase on approval . U بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
to check out something U چیزی را بررسی یا امتحان کردن
gre U امتحان ورودی بعد از لیسانس
to try something on U چیزی را برای امتحان پوشیدن
To pass the exam on the first try. U یک ضرب در امتحان قبول شدن
acid test U وسیلهء ازمایش امتحان با اسید
to put to proof U امتحان کردن محک زدن
to get a pass in physics U در امتحان فیزیک قبول شدن
pretest U امتحان مقدماتی بعمل اوردن
matriculation U امتحان ورودی دانشگاه کنکور
palpate U لمس کردن امتحان نمودن
The exam was too easy for words . U امتحان آنقدر آسان بود که چه بگویم
shibboleth U امتحان اصطلاح پیش پا افتاده ومرسوم
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
How many students passed the exam? U چند نفر در امتحان قبول شدند؟
shibboleths U امتحان اصطلاح پیش پا افتاده ومرسوم
ordeal U امتحان سخت برای اثبات بیگناهای
to try on U برای امتحان پوشیدن بطورازمایش اغازکردن
urinoscopy U پیشاب بینی امتحان ادرار فسر
To mark the examination papers . U ورقه های امتحان رانمره دادن
test paper U کاغذ مخصوص ازمایش ورقه امتحان
ordeals U امتحان سخت برای اثبات بیگناهای
greats U امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
He feels shame at failing in his exam . U ازاینگه در امتحان مردود شده خجالت می کشد
he went out in the poll U امتحان دانشگاه را گذراندولی امتیاز ویژهای نگرفت
great go U امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
to try something completely new <idiom> U چیزی [روشی ] کاملا متفاوت امتحان کردن
score U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scored U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scores U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
high test U امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
feasibility U امتحان و گزارش درباره کارایی و هزینه محصول جدید که آماده فروش میشود
appointment U تعیین
appointments U تعیین
fixations U تعیین
specification U تعیین
emplacement U تعیین جا
fixation U تعیین
formulation U تعیین
assignment of space U تعیین جا
designations U تعیین
designation U تعیین
determination U تعیین
coefficient of determination U ضریب تعیین
redirection U تعیین جهت
sex determination U تعیین جنسیت
budget determinant U تعیین بودجه
redirection U تعیین مسیر
indentification U تعیین هویت
appraisals U تعیین قیمت
job placement U تعیین شغل
completely specified U با تعیین کامل
indicating U تعیین کننده
formulation U تعیین کردن
range determination U تعیین مسافت
appraisal U تعیین قیمت
valorization U تعیین ارزش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com