English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
recognizance U تعهد نامه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bond U تعهد موافقت نامه
Other Matches
consideration U وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
considerations U وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
warranties U تضمین تعهد تعهد قانونی
warranty U تضمین تعهد تعهد قانونی
post script U مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent U تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts U بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libelling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
affidavits U شهادت نامه قسم نامه
certificate U رضایت نامه شهادت نامه
credential U گواهی نامه اعتبار نامه
certificates U رضایت نامه شهادت نامه
written agreement U موافقت نامه پیمان نامه
to a. letter U روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
testacy U دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
commitment U تعهد
assumes U تعهد
assume U تعهد
obstriction U تعهد
onus U تعهد
sponsion U تعهد
contract U تعهد
commitments U تعهد
assurance U تعهد
assurances U تعهد
liabilities U تعهد
liability U تعهد
warranties U تعهد
mandating U تعهد
engagement U تعهد
bond U تعهد
engagements U تعهد
mandated U تعهد
mandates U تعهد
warranty U تعهد
oblogation U تعهد
committment U تعهد
guaranteed U تعهد
guarantees U تعهد
assumpsit U تعهد
obligations U تعهد
obligation U تعهد
guarantee U تعهد
undertaking U تعهد
assunption U تعهد
mandate U تعهد
bank bond U تعهد
honours U انجام تعهد
undertake U تعهد کردن
termination of an obligation U انقضاء تعهد
committal U تعهد الزام
enterprise U تعهد تجارت
implied assumpist U تعهد ضمنی
to take on U تعهد کردن
enterprises U تعهد تجارت
fulfilment of an obligation U اجرای تعهد
discharge of an obligation U سقوط تعهد
warranty U تعهد کننده
underwrote U تعهد کردن
underwrite U تعهد کردن
honouring U انجام تعهد
honors U انجام تعهد
honoured U انجام تعهد
honour U انجام تعهد
honored U انجام تعهد
breach of an obligation U تخلف از تعهد
warranties U تعهد کننده
without engagement U فاقد تعهد
subscription U تعهد پرداخت
underwritten U تعهد کردن
subscriptions U تعهد پرداخت
underwrites U تعهد کردن
underwriting U تعهد کردن
honoring U انجام تعهد
extinction of an obligation U انقضاء تعهد
covenant U تعهد کردن
fulfilment of an obligation U ایفاء تعهد
peremptory undertaking U تعهد قاطع
liability to disease U تعهد امادگی
subscriber U تعهد کننده
subscribers U تعهد کننده
mature obligation U تعهد حال
preengagement U تعهد قبلی
nonalignment U عدم تعهد
take on U تعهد کردن
substitution of an obligation U تبدیل تعهد
substitution of a different obligation U تبدیل تعهد
covenants U تعهد کردن
undertakes U تعهد کردن
undertaken U تعهد کردن
honoured U ایفای تعهد کردن
promissory U وابسته به تعهد یا قول
honoring U ایفای تعهد کردن
long tail liability U تعهد طولانی مدت
honors U ایفای تعهد کردن
binding cover U پوشش تعهد شده
honored U ایفای تعهد کردن
honours U ایفای تعهد کردن
honouring U ایفای تعهد کردن
novation U تبدیل تعهد یا مدیون
honour U ایفای تعهد کردن
plight U تعهد دادن گرفتاری
liability U تعهد موجودی بانکی
failure to comply with the transaction U عدم ایفاء تعهد
disengagement U رهایی از قید یا تعهد
unilateral contract U تعهد یک جانبه ایقاع
pre engaged U دارای تعهد قبلی
pledge U تعهد والتزام گروگذاشتن
warrantor U تعهد کننده ضامن
pledged U تعهد والتزام گروگذاشتن
joint bond U تعهد یا ضمانت مشترک
pledging U تعهد والتزام گروگذاشتن
pledges U تعهد والتزام گروگذاشتن
liabilities U تعهد موجودی بانکی
good performance bond guarntee U وثیقه انجام تعهد
dishonours U تعهد خود رامحترم نشمردن
guaranty U تضمین ضمانت یا تعهد کردن
dishonored U تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonouring U تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonoured U تعهد خود رامحترم نشمردن
pacta sunt servanda U تعهد الزام اور است
long term credit commitment U تعهد اعتبار بلند مدت
dishonoring U تعهد خود رامحترم نشمردن
covenant in low U تعهد ناشی ازحکم قانون
dishonors U تعهد خود رامحترم نشمردن
covenant U منشور عقد بستن تعهد
dishonour U تعهد خود رامحترم نشمردن
covenants U منشور عقد بستن تعهد
subscriptions U وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
subscription U وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
tacit U تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
offset of one obligation against another U تهاتر حاصل شدن بین دو دین یا دو تعهد
sign off U از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
collateral U عین مرهونه مال گرویی وثیقه انجام تعهد
onerous property U دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
peremptory undertaking U تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
we underwrite the company U ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
implied assumpist U تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
liquidated damages U خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
warranting U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
pre engage U ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
novatio non presumiter U تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
grants U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grant U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
granted U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
nonappropriated funds U اعتبارات غیر سازمانی اعتبارات تعهد نشده
carriers U نامه بر
manifest U نامه
epistle U نامه
letter U نامه
manifested U نامه
carrier U نامه بر
letters U نامه
epistles U نامه
correspoundence U نامه ها
post boy U نامه بر
breve U نامه
manifesting U نامه
manifests U نامه
uncommitted U غیر متعهد نشده تعهد نشده
warrant of attorney U اجازه نامه
warrant of attorney U اختیار نامه
power of procuration U اختیار نامه
power of authority U اختیار نامه
guaranty U ضمانت نامه
certificate of authority U اجازه نامه
power of procuration U اجازه نامه
leter of condolenee U تعزیت نامه
lease contract U اجاره نامه
letter of attorney U اجازه نامه
full power of attorney U اجازه نامه
leetter writing U نامه نگاری
l/c U اعتبار نامه
power of authority U اجازه نامه
power of attorney U اجازه نامه
power of attorney U اختیار نامه
letter of attorney U اختیار نامه
full power of attorney U اختیار نامه
letter of recommendation U سفارش نامه
warrant of attorney U وکالت نامه
letter of recommendation U توصیه نامه
letter writer U نامه نگاری
letter writer U نامه نویس
letter writing U نامه نگاری
letters of administration U قیم نامه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com