English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
subchaser U تعقیب کننده زیر دریایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
submarine chaser U قایق مامور تعقیب زیر دریایی
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
pursuers U تعقیب کننده
prosecution U تعقیب کننده
prosecutions U تعقیب کننده
trailer U تعقیب کننده
chaser U تعقیب کننده
trailers U تعقیب کننده
indictor U تعقیب کننده
indicter U تعقیب کننده
chasers U تعقیب کننده
pursuer U تعقیب کننده
astro tracker U تعقیب کننده نجومی
follwer U مقلد تعقیب کننده
whipper U تعقیب کننده شخص موثر و مهم
trailer U خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
trailers U خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
naval support U یکان پشتیبانی کننده دریایی
neutralize track U هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
bilge blocks U قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
control ship U ناو کنترل کننده عملیات دریایی
witch hunt U محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunt U محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunts U محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
seabee U گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
navy component U نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
underwriter U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriters U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
packs U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
elevation tracking U دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
midshipman U افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic U درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
kites U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
running lights U فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
kite U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officers U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officer U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
oceanography U تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
pilot chart U نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
chine U عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
sea cucumber U حلزون دریایی از جنس راب دریایی
sea mark U راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
stadimeter U مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea power U قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner U ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
tern U پرستوک دریایی چلچله دریایی
naval activity U تاسیسات دریایی قسمت دریایی
marine U تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marines U تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
terns U پرستوک دریایی چلچله دریایی
closure minefield U میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
attack director U وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
light lists U کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas U مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
pursuit U تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuits U تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
knot U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
maritime U ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
rear commodore U سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
bureau of naval personnel U اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
crash position indicator U برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
naval gunfire U تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
convoy commodore U فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
convoy schedule U برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
crash locator beacon U برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
chasing U تعقیب
pursuits U تعقیب
clampdown U تعقیب
prosecution U تعقیب
right to sue U حق تعقیب
persecution U تعقیب
following U تعقیب
continuation U تعقیب
follow-up U تعقیب
follow-ups U تعقیب
venery U تعقیب
prosecutions U تعقیب
chases U تعقیب
chace U تعقیب
in pursuance of U در تعقیب
pursuant to U در تعقیب
pursuance U تعقیب
further to U در تعقیب
clampdowns U تعقیب
chased U تعقیب
chase U تعقیب
in continuation of U در تعقیب
pursuit U تعقیب
litigation U تعقیب
automatic aiming U تعقیب خودکار
manhunt U تعقیب جنایتکاران
drop track U تعقیب موقوف
manhunts U تعقیب جنایتکاران
track U تعقیب کردن
to follow up U تعقیب کردن
pursuit course U مسیر تعقیب
follow up U تعقیب کردن
pursuable U قابل تعقیب
prosecutable U قابل تعقیب
tracks U تعقیب کردن
automatic tracking U تعقیب خودکار
chace U تعقیب کردن
chive U تعقیب کردن
tail U تعقیب کردن
tailed U تعقیب کردن
tails U تعقیب کردن
traceable U قابل تعقیب
tailing U دنباله تعقیب
criminal prosecution U تعقیب جزایی
tracked U تعقیب کردن
nolle proseequi U منع تعقیب
prosecutors U تعقیب قانونی
hue and cry U تعقیب قاتل
nonsequitur U عدم تعقیب
nonsuit U عدم تعقیب
prosecutor U تعقیب قانونی
indifferent U بی طرف بی تعقیب
autotrack U تعقیب خودکار
ensue U تعقیب کردن
traces U تعقیب کردن
suits U تعقیب انطباق
suited U تعقیب انطباق
pursues U تعقیب کردن
indictable U قابل تعقیب
prosecuting U تعقیب کردن
pursued U تعقیب کردن
chase U تعقیب کردن
impeachable U قابل تعقیب
practises U تعقیب کردن
practising U تعقیب کردن
suing U تعقیب کردن
practise U تعقیب کردن
chivied U تعقیب کردن
chivies U تعقیب کردن
suit U تعقیب انطباق
lay fast by the heels U تعقیب کردن
legal suit U تعقیب قضایی
chivvies U تعقیب کردن
prosecute U تعقیب کردن
traced U تعقیب کردن
trace U تعقیب کردن
pursue U تعقیب کردن
ensues U تعقیب کردن
ensued U تعقیب کردن
liable to prosecution U مورد تعقیب
pursuing U تعقیب کردن
chasing U تعقیب کردن
chases U تعقیب کردن
prosecuted U تعقیب کردن
sues U تعقیب کردن
prosecutes U تعقیب کردن
lay by the heels U تعقیب کردن
chivvied U تعقیب کردن
practicing U تعقیب کردن
sued U تعقیب کردن
chivvy U تعقیب کردن
chivvying U تعقیب کردن
chivying U تعقیب کردن
suability U قابلیت تعقیب
sue U تعقیب کردن
chased U تعقیب کردن
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
convoy route U مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
punishable <adj.> U قابل تعقیب [حقوقی]
prosecuting U تعقیب قانونی کردن
sue U تعقیب قانونی کردن
not liable to prosecution U غیر قابل تعقیب
give chase <idiom> U تعقیب چیزی یا کسی
indicting U تعقیب قانونی کردن
indicts U تعقیب قانونی کردن
prosecutes U تعقیب قانونی کردن
merged U اعلام مسیر تعقیب
snooper scope U دوربین تعقیب و دیدبانی
follows U تعقیب کردن فهمیدن
follow U تعقیب کردن فهمیدن
prosecutions U تعقیب قانونی پیگرد
prosecuted U تعقیب قانونی کردن
prosecution U تعقیب قانونی پیگرد
indicted U تعقیب قانونی کردن
sued U تعقیب قانونی کردن
pointer chasing U تعقیب اشاره گرها
penal <adj.> U قابل تعقیب [حقوقی]
suing U تعقیب قانونی کردن
nolle prosequi U قرار موقوفی تعقیب
track mode U روش تعقیب هدف
indictable <adj.> U قابل تعقیب [حقوقی]
culpable <adj.> U قابل تعقیب [حقوقی]
sues U تعقیب قانونی کردن
chargeable <adj.> U قابل تعقیب [حقوقی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com