English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
misconstruction U تعبیر نادرست
misconstructions U تعبیر نادرست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interpretable U تعبیر کردنی تعبیر پذیر
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
comment U تعبیر
hermeneutic U تعبیر
interpretations U تعبیر
interpretation U تعبیر
expressions U تعبیر
expression U تعبیر
renderings U تعبیر
commented U تعبیر
phrases U تعبیر
construing U تعبیر
phrase U تعبیر
rendering U تعبیر
phrased U تعبیر
Alucinari U تعبیر
commenting U تعبیر
invert U سوء تعبیر
misreads U بد تعبیر کردن
misreading U بد تعبیر کردن
misinterpretation U سوء تعبیر
inverting U سوء تعبیر
euphemistically U باحسن تعبیر
inverts U سوء تعبیر
misread U بد تعبیر کردن
euphemism U حسن تعبیر
phrases U تعبیر کردن
phrased U تعبیر کردن
phrase U تعبیر کردن
translatable U قابل تعبیر
troplogy U تعبیر مجازی
constructions U تعبیر ساختمان
misconstruction U تعبیر غلط
construction U تعبیر ساختمان
misconstrue U بد تعبیر کردن
misconstrues U بد تعبیر کردن
euphemisms U حسن تعبیر
interpretation U تعبیر ترجمه
interpretations U تعبیر ترجمه
explanation U شرح تعبیر
explanations U شرح تعبیر
misconstruing U بد تعبیر کردن
misconstructions U تعبیر غلط
reads U تعبیر کردن
idioms U تعبیر ویژه
comment U تعبیر کردن
dream interpretation U تعبیر رویا
misconsture U بد تعبیر کردن
an interpreter of dreams U تعبیر گو معبر
an abstract term U تعبیر تصویری
misconstrued U بد تعبیر کردن
an interpreter of dreams U خواب تعبیر کن
idiom U تعبیر ویژه
commented U تعبیر کردن
read U تعبیر کردن
interpretation of a dream U تعبیر خواب
oneirocritic U خواب تعبیر کن
commenting U تعبیر کردن
euphemisic U دارای حسن تعبیر
euphemistic U دارای حسن تعبیر
euphemisical U وابسته به حسن تعبیر
euphemisic U وابسته به حسن تعبیر
euphemisical U دارای حسن تعبیر
latinism U تعبیر یا اصطلاح لاتینی
travesties U تعبیر هجو امیز
atticism U تعبیر یا اصطلاح اتنی
travesty U تعبیر هجو امیز
proverbial expression U تعبیر ضرب المثلی
proverbial phrase U تعبیر مثلی یا ضرب المثلی
segments U از تعبیر جدا شده است
segment U از تعبیر جدا شده است
takes U تعبیر یا تفسیرکردن حمل کردن بر
take U تعبیر یا تفسیرکردن حمل کردن بر
pragmatize U موافق دلائل عقلی تعبیر کردن
barbarize U با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
stalinism U سیستم فکری مارکسیسم به نحوی که استالین ان را تعبیر و تفسیرکرده است
phony U نادرست
false code U کد نادرست
inconsecutive U نادرست
imprecise U نادرست
inconsequent U نادرست
phoneys U نادرست
infirmly U نادرست
unfair U نادرست
phoney U نادرست
spurious U نادرست
out of a U نادرست
out of order U نادرست
wrongful U نادرست
crooked U نادرست
sinister U کج نادرست
trumped-up U نادرست
phonies U نادرست
trumped up U نادرست
out of trim U نادرست
unfairly U نادرست
fouled U نادرست
false U نادرست
fouls U نادرست
unsafe U نادرست
false <adj.> U نادرست
dishonest U نادرست
inexact U نادرست
foulest U نادرست
fouler U نادرست
foul U نادرست
impure U نادرست
inaccurate U نادرست
erroneous U نادرست
amiss U نادرست
in error <adj.> U نادرست
verba accipienda sunt secundum U materiam subjectam الفاظ باید به مقتضای موضوع تعبیر و تفسیر شوند
verba chartarum fortius accipiuntur U proferentem contra الفاظ اسناد بیشتر علیه امضاکننده ان قابل تعبیر است
mistranslation U ترجمه نادرست
miscue U ضربه نادرست
vicious U بدطینت نادرست
wrongfully U بطور نادرست
fallacy of composition U تعمیم نادرست
improper U نامناسب نادرست
misinformation U خبر نادرست
missatement U گفته نادرست
inaccurately U بطور نادرست
heterography U املای نادرست
foul bill of lading U بارنامه نادرست
false code U رمز نادرست
inexactly U بطور نادرست
jackleg U ناشی نادرست
distractor U گزینه نادرست
by indirection U با وسائل نادرست
mispronounciation U تلفظ نادرست
untrue U نادرست خائن
mispronunciations U تلفظ نادرست
errors U عقیده نادرست
misconstruction U تفسیر نادرست
wrong answers U پاسخهای نادرست
false U ساختگی نادرست
wrong information U اطلاعات نادرست
inaccurate U نادرست یا غلط
misconstructions U تفسیر نادرست
chucks U پرتاب نادرست
chucked U پرتاب نادرست
chuck U پرتاب نادرست
mispronunciation U تلفظ نادرست
error U عقیده نادرست
unsound U ناخوش نادرست
false information U خبر نادرست
foul play U کار نادرست
false information U اطلاعات نادرست
paralogism U قیاس نادرست
unfair trade practice U اعمال تجاری نادرست
true false questions U پرسشهای درست- نادرست
malfunction U نادرست عمل کردن
lies U سخن نادرست گفتن
incorrect U نادرست یا به همراه خطا
malfunctioned U نادرست عمل کردن
malfunctions U نادرست عمل کردن
foozle U بدساختن ضربت نادرست
off base <idiom> U غیر دقیق ،نادرست
misallocation of resources U تخصیص نادرست منابع
wild cat U بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
sigmatism U تلفظ نادرست حرف " س "
prismatic spectacles U عینک نادرست نما
paralpgize U قیاس نادرست ساختن
suggestio falsi U افهار و اعلام نادرست
mininformation U اطلاع یا خبر نادرست
lie U سخن نادرست گفتن
lied U سخن نادرست گفتن
an i calculation U حساب نادرست یا غیر دقیق
false starts U اغاز نادرست خطا در شروع
wide of the mark <idiom> U از هدف به دور بردن ،نادرست
mal U خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
paralogist U کسیکه قیاس نادرست میسازد
ungrammatical U مخالف ایین دستور نادرست
false start U اغاز نادرست خطا در شروع
skewing U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
logical U معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
boolean operation U یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
skews U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skew U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
zeros U 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
out of square U خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
zeroes U 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zero U 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
Everybody condemned his foolish behaviour . U همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
ambiguity U خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
ambiguities U خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
contamination U ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
semantics U خطای ناشی از استفاده از نشانه نادرست در یک دستور برنامه
grammatical error U استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
supervisory U برنامه اصلی در سیستم کامپیوتری که اجرای تعبیر برنامه ها را کنترل میکند
grafted U پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
mis U پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
debounce U جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
hazard U خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com