English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
seizor U تصرف کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
expropriator U سلب تصرف کننده
Other Matches
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
occupation U حق تصرف
seizures U تصرف
lien U حق تصرف
occupancy U تصرف
seizure U تصرف
possession U ید تصرف
occupation U تصرف
acquest U تصرف
occupations U حق تصرف
occupations U تصرف
possessorship U تصرف
arrangements U تصرف
arrangement U تصرف
right of possession U حق تصرف
tenure U تصرف
originality U تصرف
possession U تصرف
keeping U تصرف
forcible entry and detainer U تصرف عدوانی
inhabitancy U تصرف حق سکنی
possesses U در تصرف داشتن
forceble entry and detainer U تصرف عدوانی
possess U در تصرف داشتن
to get possession of U تصرف کردن
to come to U تصرف کردن
deflowered U تصرف کردن
deflowering U تصرف کردن
deflowers U تصرف کردن
deflower U تصرف کردن
occupying U تصرف کردن
to come into U تصرف کردن
to take possession of U تصرف کردن
possessing U در تصرف داشتن
occupy U تصرف کردن
seize U تصرف کردن
seizing U تصرف توقیف
possessory right U حق تصرف یا مالکیت
glom on to U تصرف کردن
come into U تصرف کردن
re-entry U اعاده تصرف
seized U تصرف کردن
seizes U تصرف کردن
larceny U تصرف غیرقانونی
occupies U تصرف کردن
prepossession U تصرف قبلی
grabs U تصرف کردن
grabbing U تصرف کردن
grabbed U تصرف کردن
grab U تصرف کردن
priority U سبق تصرف
priorities U سبق تصرف
vesture U تصرف اراضی
re entry U اعاده تصرف
tenability U قابلیت تصرف
seisin U تصرف املاک
seizin U تصرف مطلق
seizin U تصرف املاک
modification U تصرف در معنی
occupation U اشغال تصرف
occupation U تصرف کردن
occupations U اشغال تصرف
take possession of U تصرف کردن
occupations U تصرف کردن
holds U تصرف کردن
put in possession U تصرف کردن
seisin U تصرف مطلق
tenendum U مدت تصرف
right of lien U حق تصرف وثیقه
figuration U ترکیب تصرف
lien U حق تصرف وثیقه
restitution U اعاده تصرف
hold U تصرف کردن
abates U غصب یا تصرف عدوانی
regains U دوباره تصرف کردن
usucaption U تصرف بلا معارض
dispossess U از تصرف محروم کردن
dispossessed U از تصرف محروم کردن
dispossesses U از تصرف محروم کردن
hold U جا گرفتن تصرف کردن
holds U جا گرفتن تصرف کردن
capture U تصرف کردن ربایش
capturing U تصرف کردن ربایش
regain U دوباره تصرف کردن
regained U دوباره تصرف کردن
regaining U دوباره تصرف کردن
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
disseise U تصرف عدوانی کردن
disposable income U درامد قابل تصرف
tenement U هر چیز قابل تصرف
tenements U هر چیز قابل تصرف
redisseinsin U اعاده تصرف عدوانی
orinality U قوه انشا تصرف
dispossessing U از تصرف محروم کردن
deforce U تصرف عدوانی کردن
deforce U تصرف غاصبانه کردن
interpolate U دخل و تصرف در سند
captures U تصرف کردن ربایش
interpolated U دخل و تصرف در سند
interpolates U دخل و تصرف در سند
interpolating U دخل و تصرف در سند
abated U غصب یا تصرف عدوانی
abating U غصب یا تصرف عدوانی
mere right U حق مالکیت بدون تصرف
abate U غصب یا تصرف عدوانی
to hold in fee U تصرف مطلق داشتن در
forcible de ainer U ضبط یا تصرف عدوانی
preoccupying U از پیش اشغال یا تصرف کردن
land control operation U عملیات تصرف اماجهای زمینی
lien U حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
preoccupies U از پیش اشغال یا تصرف کردن
vested in possession U واگذاری مال تحت تصرف
secure U تصرف کردن گرفتن هدف
secures U تصرف کردن گرفتن هدف
preoccupy U از پیش اشغال یا تصرف کردن
personal disposable income U درامد قابل تصرف شخصی
reduction into possession U از قوه به فعل دراوردن تصرف
possessing U تصرف کردن دارا بودن
possesses U تصرف کردن دارا بودن
ejectment U حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
possess U تصرف کردن دارا بودن
suppliant U خواهان دعوی اعاده تصرف
tenruial U وابسته بمدت تصرف یااجاره
things in possession U اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
deflorate U تصرف شده بکارت ازدست داده
p is nine points of the law U تصرف شرط عمده مالکیت است
knight service U تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
misappropriation of public property U تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
hold down U برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
occupations U حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
occupation U حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
feudality U تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
chose in action U حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
lien U حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
catches U ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
prescriptions U دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescription U دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
copyhold U تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
wastes U تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste U تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste of manor U اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prior possession U تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
disposable personal income U درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
wife's equity U عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
escheat U حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
captured U تصرف شده اغتنامی دستگیر شده
seized U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seize U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com