English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deflorate U تصرف شده بکارت ازدست داده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spent U نیروی خود را ازدست داده
effete U نیروی خود را ازدست داده
lien U حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
term U مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
terming U مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
termed U مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
vinginity U بکارت
maidenhead U بکارت
maidenhood U بکارت
virginity U بکارت
defloration U ازاله بکارت
virginhood U بکارت دخترگی
hymens U پرده بکارت
myrtle caruncles U شجر بکارت
hymen U پرده بکارت
maidenhead U پرده بکارت
enquiry U تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
deflowers U ازاله بکارت کردن
the loose the maiden zone U ازاله بکارت کردن
deflowered U ازاله بکارت کردن
deflowering U ازاله بکارت کردن از
deflowering U ازاله بکارت کردن
deflowered U ازاله بکارت کردن از
deflowers U ازاله بکارت کردن از
deflower U ازاله بکارت کردن از
deflower U ازاله بکارت کردن
Keep your mind on your work. U حواست بکارت باشد
to give away U ازدست دادن
get the sack <idiom> U ازدست کار
give-aways U ازدست دادن
give-away U ازدست دادن
give away U ازدست دادن
to chuck away U ازدست دادن
lapsable U ازدست رفتنی
to let ship U ازدست دادن
forfoitable U ازدست دادنی
to take time by the forelock U را ازدست ندادن
disposable U ازدست دادنی
loss U ازدست دادن
miss the boat <idiom> U ازدست دادن فرصت
to miss the buy U فرصت را ازدست دادن
miss out on <idiom> U ازدست دادن فرصت
to game away one's money U درقمارپول ازدست دادن
tumbled U ازدست دادن تعادل
tumble U ازدست دادن تعادل
revendication U استردادزمین ازدست رفته
etiolation U ازدست دادن رنگ
tumbles U ازدست دادن تعادل
I am tired of him . U ازدست اوخسته شده ام
lose ground U فرصت خود را ازدست دادن
to lose one's reason U عقل خود را ازدست دادن
to lose the t. of a discourse U رشته سخن را ازدست دادن
to guzzle away one's money U پول خودرادرمیگساری ازدست دادن
let off steam <idiom> U ازدست دادن انرژی اضافه
toss out <idiom> U مجبور به ترک شدن ،ازدست دادن
lose track of <idiom> U ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
elapsation U ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
to lose face U نام نیک یا اعتبارخودرا ازدست دادن
he lost his reason U عقل یا هوش خودرا ازدست داد
i parted from U تمام ان دارایی یا مال را ازدست دادم
creep U رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
creeps U رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
She was crying over her misfortunes. U ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
to barter away U بطریق معاوضه ازدست دادن باکالای دیگرمعاوضه کردن
parallelled U داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleling U بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
paralleled U داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallel U داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleling U داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallel U بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
paralleled U بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelled U بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelling U داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallels U داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelling U بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallels U بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
source U حرکت داده بین دو شبکه که داده را با Taken بررسی میکند و داده را به ایستگاه صحیح می فرستد
searching storage U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searched U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searches U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
search U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searchingly U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
to catch out a batsman U گوی رادرهواگرفتن وبدین وسیله نوبت را ازدست چوگان زن بیرون کرد
data processing U پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
tail U داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tails U داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tailed U داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
data preparation U امایش داده ها اماده سازی داده مهیاسازی داده ها
curie point U دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
privacy U قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
possession U تصرف
occupation U حق تصرف
seizure U تصرف
possession U ید تصرف
originality U تصرف
occupations U حق تصرف
arrangements U تصرف
arrangement U تصرف
occupations U تصرف
seizures U تصرف
occupation U تصرف
right of possession U حق تصرف
possessorship U تصرف
acquest U تصرف
occupancy U تصرف
tenure U تصرف
lien U حق تصرف
keeping U تصرف
CDs U دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
CD U دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
sql U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
forceble entry and detainer U تصرف عدوانی
to come to U تصرف کردن
to get possession of U تصرف کردن
to come into U تصرف کردن
prepossession U تصرف قبلی
take possession of U تصرف کردن
figuration U ترکیب تصرف
to take possession of U تصرف کردن
larceny U تصرف غیرقانونی
possessory right U حق تصرف یا مالکیت
tenendum U مدت تصرف
seizing U تصرف توقیف
vesture U تصرف اراضی
tenability U قابلیت تصرف
right of lien U حق تصرف وثیقه
forcible entry and detainer U تصرف عدوانی
come into U تصرف کردن
seisin U تصرف مطلق
seize U تصرف کردن
seized U تصرف کردن
seizin U تصرف املاک
seisin U تصرف املاک
inhabitancy U تصرف حق سکنی
lien U حق تصرف وثیقه
glom on to U تصرف کردن
occupations U تصرف کردن
occupations U اشغال تصرف
seizor U تصرف کننده
occupation U تصرف کردن
occupation U اشغال تصرف
seizin U تصرف مطلق
seizes U تصرف کردن
occupy U تصرف کردن
occupies U تصرف کردن
occupying U تصرف کردن
modification U تصرف در معنی
priorities U سبق تصرف
re-entry U اعاده تصرف
possess U در تصرف داشتن
possesses U در تصرف داشتن
put in possession U تصرف کردن
possessing U در تصرف داشتن
deflowers U تصرف کردن
deflowering U تصرف کردن
deflowered U تصرف کردن
deflower U تصرف کردن
re entry U اعاده تصرف
grabs U تصرف کردن
holds U تصرف کردن
priority U سبق تصرف
grab U تصرف کردن
grabbed U تصرف کردن
restitution U اعاده تصرف
hold U تصرف کردن
grabbing U تصرف کردن
structure U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
interpolates U دخل و تصرف در سند
forcible de ainer U ضبط یا تصرف عدوانی
interpolate U دخل و تصرف در سند
deforce U تصرف عدوانی کردن
captures U تصرف کردن ربایش
abate U غصب یا تصرف عدوانی
interpolating U دخل و تصرف در سند
capturing U تصرف کردن ربایش
abates U غصب یا تصرف عدوانی
interpolated U دخل و تصرف در سند
abating U غصب یا تصرف عدوانی
tenements U هر چیز قابل تصرف
disposable income U درامد قابل تصرف
disseise U تصرف عدوانی کردن
usucaption U تصرف بلا معارض
abated U غصب یا تصرف عدوانی
to hold in fee U تصرف مطلق داشتن در
deforce U تصرف غاصبانه کردن
regain U دوباره تصرف کردن
regained U دوباره تصرف کردن
regaining U دوباره تصرف کردن
regains U دوباره تصرف کردن
capture U تصرف کردن ربایش
hold U جا گرفتن تصرف کردن
expropriator U سلب تصرف کننده
dispossess U از تصرف محروم کردن
mere right U حق مالکیت بدون تصرف
tenement U هر چیز قابل تصرف
dispossesses U از تصرف محروم کردن
orinality U قوه انشا تصرف
holds U جا گرفتن تصرف کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com