English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
accidentalism U تصادف گرایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hydrotropism U اب گرایی یا هیدروتربیسم رطوبت گرایی
accidentalism U تصادف
shunted U تصادف
collisions U تصادف
concurrence U تصادف
accidentalness U تصادف
collision U تصادف
chancing U تصادف
encounter U تصادف
encountered U تصادف
accidents U تصادف
gambling U تصادف
accident U تصادف
shunt U تصادف
occurrences U تصادف
shunts U تصادف
occurrence U تصادف
encounters U تصادف
encountering U تصادف
chances U تصادف
random U تصادف
occurence U تصادف
occurance U تصادف
fortuity U تصادف
coincidence U تصادف
impingement U تصادف
coincidences U تصادف
randomly U تصادف
chanced U تصادف
chance U تصادف
at random U به تصادف
to tun a U تصادف کردن با
contingent [accidental] <adj.> U برحسب تصادف
collided U تصادف کردن
to blunder upon U به تصادف برخوردن به
impinged U تصادف کردن
come into collision U تصادف کردن
collide U تصادف کردن
collides U تصادف کردن
crushed U تصادف کردن
to come in to collision U تصادف کردن
jars U تصادف کردن
crushes U تصادف کردن
crush U تصادف کردن
impinges U تصادف کردن
colliding U تصادف کردن
impinge U تصادف کردن
jarred U تصادف کردن
jar U تصادف کردن
haphazardly U برحسب تصادف
accidentally <adv.> U بطور تصادف
accidently <adv.> U بطور تصادف
as it happens <adv.> U بطور تصادف
at random <adv.> U بطور تصادف
by accident <adv.> U بطور تصادف
by a coincidence <adv.> U بطور تصادف
by chance <adv.> U بطور تصادف
by happenstance <adv.> U بطور تصادف
by hazard <adv.> U بطور تصادف
coincidentally <adv.> U بطور تصادف
fortuitously <adv.> U بطور تصادف
incidentally <adv.> U بطور تصادف
run against U تصادف کردن با
hitting U ضربت تصادف
hits U ضربت تصادف
hit U ضربت تصادف
hit or miss U برحسب تصادف
run upon U تصادف کردن با
accidental <adj.> U برحسب تصادف
adventitious <adj.> U برحسب تصادف
accidents U تصادف اتومبیل
haphazard <adj.> U برحسب تصادف
accident U تصادف اتومبیل
casual [not planned] <adj.> U برحسب تصادف
coincidental <adj.> U برحسب تصادف
occurrences U تصادف رویداد
occurrence U تصادف رویداد
incidence U تصادف وقوع
random <adj.> U برحسب تصادف
stochastic <adj.> U برحسب تصادف
incidental <adj.> U برحسب تصادف
stochastical <adj.> U برحسب تصادف
fortuitous <adj.> U برحسب تصادف
happy go lucky U برحسب تصادف لاقید
run into U برخوردن تصادف کردن با
There has been an accident. تصادف شده است.
endo U تصادف منجر به واژگونی
nerf U تصادف با اتومبیل دیگر
log jam U تصادف موج سواران
accidence U پیش امد تصادف
By a happy coincidence. U دراثر حسن تصادف
What a coincidence ! U چه تصادف ( اتفاق )عجیبی
smack into <idiom> U بهم خوردن ،تصادف
to fall across anything به چیزی تصادف کردن
Accidentally. By chance. By accident. بر حسب تصادف [تصادفا]
pile-ups U تصادف چند ماشین
pile-up U تصادف چند ماشین
To have an accident. دچار تصادف شدن
hurtle U با چیزی تصادف کردن
occasioned U تصادف باعث شدن
occasioning U تصادف باعث شدن
occasion U تصادف باعث شدن
hurtled U با چیزی تصادف کردن
hurtles U با چیزی تصادف کردن
occasions U تصادف باعث شدن
hurtling U با چیزی تصادف کردن
bops U تصادف کردن برخوردکردن
bop U تصادف کردن برخوردکردن
bopping U تصادف کردن برخوردکردن
bopped U تصادف کردن برخوردکردن
hurtling U تصادف کردن مصادف شدن
posttraumatic U واقع شونده پس از تصادف یا ضربه
to i. on something U به چیزی خوردن یا تصادف کردن
to run upon any one U بکسی برخورد یا تصادف کردن
strikes U تصادف و نصادم کردن اعتصاب
strike U تصادف و نصادم کردن اعتصاب
He was involved in a road accident. U او [مرد] در یک تصادف جاده ای بود.
casualism U اعتقاد به شانس و تصادف تصادفا"
hurtle U تصادف کردن مصادف شدن
hurtles U تصادف کردن مصادف شدن
hurtled U تصادف کردن مصادف شدن
leftism U چپ گرایی
skepticism U شک گرایی
sensualism U حس گرایی
ambivalence U دو سو گرایی
hydrotropic U اب گرایی
crashes U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashing U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashingly U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crash U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashed U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
machiavellianism U ماکیاول گرایی
inflationism U تورم گرایی
pneumotropism U ریه گرایی
phototropism U نور گرایی
institutionalism U بنیاد گرایی
phenomenalism U پدیده گرایی
cynicism U کلبی گرایی
magnotropism U مغناطیس گرایی
pragnanz U طرح گرایی
probabilism U احتمال گرایی
cynism [rare] [cynicism] U کلبی گرایی
illusionism U وهم گرایی
ideality U اندیشه گرایی
negativism U منفی گرایی
instrumentalism U وسیله گرایی
intellectualism U عقل گرایی
objectivism U عین گرایی
masculinism U نرینه گرایی
mendelism U مندل گرایی
mentalism U ذهن گرایی
islamism U اسلام گرایی
monopolism U انحصار گرایی
moralization U اخلاق گرایی
irredentism U الحاق گرایی
nationallism U ملت گرایی
necrophilia U مرده گرایی
intuitionism U شهود گرایی
intuitionalism U شهود گرایی
introversion U درون گرایی
nominalism U اسم گرایی
objectivism U برون گرایی
relativism U نسبیت گرایی
rightism U راست گرایی
subjectivism U ذهن گرایی
verbalism U لفظ گرایی
utopianism U ارمان گرایی
utilitarianism U سودمند گرایی
universalism U عام گرایی
unitarianism U توحید گرایی
tritheism U سه یزدان گرایی
transformism U تحول گرایی
verism U حقیقت گرایی
viscerotonia U لذت گرایی
functionalism U کارکرد گرایی
revanchism U کین گرایی
monarchical U شاه گرایی
minimalism U کمینه گرایی
consumerism U مصرف گرایی
westernization U غرب گرایی
vitalism U حیات گرایی
transformism U دگرگونی گرایی
somatotonia U فعالیت گرایی
solipsism U نفس گرایی
separatism U جدا گرایی
semitism U سامی گرایی
self determinism U نفس گرایی
sectionalism U استان گرایی
sophism U سفسطه گرایی
spiritism U روح گرایی
theatricalism U تماشاخانه گرایی
synthetism U تالیف گرایی
syndicalism U اتحادیه گرایی
subjectivism U ذهنی گرایی
subjectivism U درون گرایی
stereotapis U جمد گرایی
theism U یزدان گرایی
positivism U مثبت گرایی
realism U واقعیت گرایی
militarism U جنگ گرایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com