English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tetroxide U ترکیب دارای چهار اتم اکسیژن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
oxygenize U با اکسیژن ترکیب کردن اکسیژن زدن
oxidization U ترکیب با اکسیژن
oxygenation U ترکیب با اکسیژن
oxidation U ترکیب با اکسیژن
oxidizing U با اکسیژن ترکیب کردن
oxidize U با اکسیژن ترکیب کردن
oxidising U با اکسیژن ترکیب کردن
oxidised U با اکسیژن ترکیب کردن
oxidises U با اکسیژن ترکیب کردن
oxidizes U با اکسیژن ترکیب کردن
oxidation U عمل ترکیب اکسیژن با جسم دیگری
tetragonal U دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrapterous U دارای چهار بال چهار جناحی
isatin U رنگ قرمزی که از ترکیب نیل با اکسیژن بدست می اید
tetrapetalous U دارای چهار گلبرگ
tetrandrous U دارای چهار کاسبرگ
oxygen convertor U مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
tetrahydroxy U دارای چهار هیدروکسیل درهر ملکول
haloid U دارای ترکیب نمک
quaternary U چهارگانه دارای چهارجسم بسیط شماره چهار
proceleusmatic foot وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد.
proceleusmatic U وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد
trihydrate U ترکیب شیمیایی دارای سه ملکول اب
quadruplex U چهار سیگنال ترکیب شده در یک سیگنال
maximal oxygen consumption per minute U حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
acro U میباشدو با کلمات ترکیب میشودمانند: Acro-Carpous که بمعنی " دارای میوه در راس " است
acr U میباشدو با کلمات ترکیب میشودمانند: Acro-Carpous که بمعنی " دارای میوه در راس " است
mitten U دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mittens U دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
deoxygenate U اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster U تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium U چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
maximal oxygen consumption U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power U بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumvir U انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
quadrumana U چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetrahedron U جسم چهار سطحی چهار ضلعی
harmonic motion U اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
isomer U جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
isomerous U جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
quadrangle U چهار گوش چهار دیواری
qyaternary U چهار واحدی چهار عضوی
quadrangles U چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil U چهار ترک چهار گوشه
composition U ترکیب یکان ترکیب رزمی
compositions U ترکیب یکان ترکیب رزمی
empyreal air U اکسیژن
oxygen U اکسیژن
oxybiont U اکسیژن زی
oxygen carrier U اکسیژن بر
oxygenates U اکسیژن امیختن
oxygenated U اکسیژن امیختن
oxygenating U اکسیژن امیختن
oxygenate U اکسیژن زدن
deoxidate U بی اکسیژن کردن
oxygenating U اکسیژن زدن
deoxidation U اکسیژن گیری
oxygenated U اکسیژن زدن
deoxidize U بی اکسیژن کردن
deoxygenation U اکسیژن زدایی
oxygen U گاز اکسیژن
oxygen U اکسیژن دار
liquid oxygen U اکسیژن مایع
atmospheric oxygen U اکسیژن هوا
oxygenates U اکسیژن زدن
liquid exygen U اکسیژن مایع
anoxia U کمبود اکسیژن
lox U اکسیژن مایع
oxygenate U اکسیژن امیختن
oxygen ration U نسبت اکسیژن
oxygenation U اکسیژن زنی
oxygen cylinder U سیلندر اکسیژن
oxygen extraction U جذب اکسیژن
oxygen deficit U کسر اکسیژن
oxygen debt U بدهی اکسیژن
oxygen debt U وام اکسیژن
oxygen deficit U کمبود اکسیژن
oxygenize U با اکسیژن امیختن
oxygenation U امیزش با اکسیژن
oxygen cylinder U مخزن اکسیژن
steno oxibiant U اکسیژن کم تاب
oxyacetylene welding U جوش اکسیژن
acidic oxide U اکسیژن اسیدی
acidity coefficient U نسبت اکسیژن
oxygenization U اکسیژن دهی
oxides U ماده شیمیایی از اکسیژن
rebreather U سیستم اکسیژن مداربسته
acetylene oxygen flame U شعله استیلن اکسیژن
oxygen acid U اسید اکسیژن دار
maxvo U حداکثر اکسیژن مصرفی
maxvo U بیشینه اکسیژن مصرفی
aqualungs U دستگاه تنفس اکسیژن
oxide U ماده شیمیایی از اکسیژن
oxyhydrogen U اکسیژن امیخته به ایدروژن
hypoxia U کاهش اکسیژن بافت
c.o.d U نیاز شیمیایی به اکسیژن
hypoxemia U کاهش اکسیژن بافت
chemical oxygen demand U نیاز شیمیایی اکسیژن
eudiometry U سنجش اکسیژن هوا
oxyacid U اسید اکسیژن دار
volcanize U جوش اکسیژن زدن
aqualung U دستگاه تنفس اکسیژن
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
b.o.d U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
hypoxia U کمبود اکسیژن در بافتهای بدن
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
deoxidize U از صورت ترکیبی با اکسیژن دراوردن
nitrous acid U اسیدی که کمتراز تیزاب اکسیژن دارد
monoxide U اکسیدی که اکسیژن وفلز ان برابر باشد
acyl oxygen fission U گسسته شدن پیوند اسیل-اکسیژن
vulcanization U حرارت زیاد جوش اکسیژن لاستیک وفلزات
protoxide U ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
The room is stuffy. U هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
continuous flow oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
ozone U نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
oxyhydrogen blowpipe U بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
oxygen bottle U محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
demand oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
anoxia U فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
ageing U ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
phenolic epoxy U خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
pressure breathing U تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
quatre U چهار
quadrate U چهار یک
quadrilateral U چهار بر
quadruples U چهار لا
quartile U چهار یک
quadruped U چهار پا
tetrad U چهار
quadrupled U چهار لا
quadrupeds U چهار پا
quadrilaterals U چهار بر
four U چهار
tetragon U چهار بر
quarter U چهار یک
quadruple U چهار لا
quadrupling U چهار لا
idiomorphic U دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
quadraple U چهار برابر
tetraphyllous U چهار برگه
quad U چهار قلو
quadruple U چهار گانه
tetrameter U چهار وزنی
quad U چهار گوش
quadruples U چهار تایی
quadruple U چهار تایی
quadrant U چهار یک دایره
quadrupled U چهار گانه
quadruples U چهار گانه
quadrupled U چهار تایی
tetrapod U پروانه چهار پا
quadrivalent U چهار بنیانی
quadrivalent U چهار ارزشی
tetrasporous U چهار هاگی
tetrastichous U چهار جزیی
tetrastich U چهار بیتی
tetravalent U چهار بنیانی
quadrifid U چهار شکافی
quadrangular U چهار گوشه
creep U چهار دست و پا
long legged U چهار پایه
close U چهار گوشه
tetratomic U چهار اتمی
four U عدد چهار
quads U چهار قلو
the four seasons U چهار فصل
tetrasporic U چهار هاگی
the cardinal humours U چهار ابگونه
quads U چهار گوش
quadrisyllabic U چهار هجائی
quadrant U چهار گوش
quadrate U چهار گوش
quadric U چهار تایی
tetravalent U چهار فرفیتی
quadrupling U چهار گانه
footstools U چهار پایه
Wednesday U چهار شنبه
gallop U چهار نعل
galloped U چهار نعل
tertramerous U چهار جزئی
quadruplets U چهار گانه
quadruplet U چهار گانه
tetrad U چهار عنصری
tetradactylous U چهار پنجهای
tetrasyllabic U چهار هجائی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com