English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prefer U ترجیح یافتن
preferring U ترجیح یافتن
prefers U ترجیح یافتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transitivity principle U بر مبنای این اصل منطقی چنانچه شق 1 بر 2ترجیح داده شود و همچنین شق 2 بر 3 نیز ترجیح یابددر این صورت این اصل حکم میکند که 1 بر 3 نیز ترجیح داده شود
option U ترجیح
options U ترجیح
revealed preference U ترجیح اشکار
preference function U تابع ترجیح
undue preference U ترجیح بلامرجح
prefer U ترجیح دادن
preferring U ترجیح دادن
prefers U ترجیح دادن
preferrer U ترجیح دهنده
preference U رجحان ترجیح
distinction U برتری ترجیح
preferable U قابل ترجیح
preferences U رجحان ترجیح
time preference U ترجیح زمانی
distinctions U برتری ترجیح
tea is preferable to water U چایی بر اب ترجیح دارد
distinction without a difference U ترجیح بلا مرجحdistillate
social rate of time preference U نرخ ترجیح زمانی اجتماعی
To turn tail . To show a clean pair of heels . U فرار را بر قرار ترجیح دادن
marginal rate of time preference U نرخ نهائی ترجیح زمانی
i would sooner die than lie U مردن را به دروغ گفتن ترجیح میدهم
propagated U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate U گشترش یافتن یا نشر یافتن
Most home helps prefer to live out. U بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
prefers U ترجیح دادن برتری دادن
preferring U ترجیح دادن برتری دادن
prefer U ترجیح دادن برتری دادن
detected U یافتن
detects U یافتن
detecting U یافتن
detect U یافتن
discovering U یافتن
discovered U یافتن
discover U یافتن
find U یافتن
finds U یافتن
discovers U یافتن
transcended U برتری یافتن
attained U دست یافتن
attaining U دست یافتن
to gain the upper hand U غلبه یافتن
dwindling U تدریجاکاهش یافتن
dwindles U تدریجاکاهش یافتن
dwindled U تدریجاکاهش یافتن
dwindle U تدریجاکاهش یافتن
to come to know U اگاهی یافتن
to extricate oneself U رهایی یافتن
to gain in nealth U بهبودی یافتن
attains U دست یافتن
transcends U برتری یافتن
attain U دست یافتن
transcend U برتری یافتن
to get fame U شهرت یافتن
deploys U گسترش یافتن
to get off U رهایی یافتن از
deploying U گسترش یافتن
to be transferred U انتقال یافتن
deploy U گسترش یافتن
transcending U برتری یافتن
to be through U فراغت یافتن
to be prolonged U امتداد یافتن
to a greatness U بزرگی یافتن
to get ones hand in U دست یافتن به
diminish U تقلیل یافتن
accrues U گسترش یافتن
wind up U پایان یافتن
waning U کاهش یافتن
diminish U نقصان یافتن
hold out U بسط یافتن
diminishes U نقصان یافتن
diminishes U تقلیل یافتن
ensure U اطمینان یافتن
ensured U اطمینان یافتن
wanes U کاهش یافتن
wrap up U خاتمه یافتن
waned U کاهش یافتن
learn U اگاهی یافتن
learns U اگاهی یافتن
accrue U افزایش یافتن
accrue U گسترش یافتن
accrues U افزایش یافتن
accruing U افزایش یافتن
accruing U گسترش یافتن
escalate U فزونی یافتن
wane U کاهش یافتن
ensures U اطمینان یافتن
ensuring U اطمینان یافتن
terminated U خاتمه یافتن
to grow better U بهبودی یافتن
to take courage U خرات یافتن
to get rid of U رهایی یافتن از
terminates U خاتمه یافتن
relax U تخفیف یافتن
relaxes U تخفیف یافتن
to look oneself again U بهبود یافتن
terminate U خاتمه یافتن
insures U اطمینان یافتن
insuring U اطمینان یافتن
to undergo a change U تغییر یافتن
to quit oneself of U رهائی یافتن از
dominate U تفوق یافتن
dominated U تفوق یافتن
dominates U تفوق یافتن
to reach for knowledge U برای یافتن
to pull round U بهبودی یافتن
relaxing U تخفیف یافتن
overspread U بسط یافتن
pick up health U بهبود یافتن
look oneself again U بهبود یافتن
achieve U دست یافتن
achieved U دست یافتن
achieves U دست یافتن
achieving U دست یافتن
end U خاتمه یافتن
ended U خاتمه یافتن
lay hands on something U چیزی را یافتن
luxuriating U شکوه یافتن
luxuriates U شکوه یافتن
overmatch U تفوق یافتن
recover U بهبودی یافتن
recovering U بهبودی یافتن
recovers U بهبودی یافتن
outreach U برتری یافتن
luxuriate U شکوه یافتن
misalign U تغییر یافتن
luxuriated U شکوه یافتن
meliorate U بهبود یافتن
ends U خاتمه یافتن
keep one's head above water U رهایی یافتن
immix U امیزش یافتن
tense U تشدید یافتن
tensed U تشدید یافتن
tenser U تشدید یافتن
tenses U تشدید یافتن
tensest U تشدید یافتن
tensing U تشدید یافتن
circumfuse U گسترش یافتن
break out U شیوع یافتن
bunchout U برامدگی یافتن
outspread U گسترش یافتن
come off U تحقق یافتن
hunt out U با جستجو یافتن
get out U رهایی یافتن
shrink U کاهش یافتن
shrinks U کاهش یافتن
convect U انتقال یافتن
come through U وقوع یافتن
come round U شفا یافتن
scant U تخفیف یافتن
come off U وقوع یافتن
center U تمرکز یافتن
penetract U راه یافتن
expand U بسط یافتن
conquer U پیروزی یافتن بر
conquering U پیروزی یافتن بر
conquers U پیروزی یافتن بر
centralisation U مرکزیت یافتن
centralization U مرکزیت یافتن
lessen U تقلیل یافتن
lessened U تقلیل یافتن
sublate U تغییرشکل یافتن
lessening U تقلیل یافتن
specialization U تخصص یافتن
overpowers U استیلا یافتن بر
expanding U بسط یافتن
expands U بسط یافتن
taper off U کاهش یافتن
recuperate U بهبودی یافتن
recuperated U بهبودی یافتن
recuperates U بهبودی یافتن
recuperating U بهبودی یافتن
overpower U استیلا یافتن بر
overpowered U استیلا یافتن بر
lessens U تقلیل یافتن
alter U تغییر یافتن
altered U تغییر یافتن
pull round U بهبودی یافتن
overcome U غلبه یافتن
overcomes U غلبه یافتن
overcoming U غلبه یافتن
protend U امتداد یافتن
pickup U بهبودی یافتن
diverge U انشعاب یافتن
diverged U انشعاب یافتن
diverges U انشعاب یافتن
recvperate U بهبودی یافتن
acceding U راه یافتن
altering U تغییر یافتن
alters U تغییر یافتن
accede U دست یافتن
accede U راه یافتن
acceded U دست یافتن
acceded U راه یافتن
accedes U دست یافتن
accedes U راه یافتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com