English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
four poster U تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
quatrefoil U چهار ترک چهار گوشه
close U چهار گوشه
tetragon U چهار گوشه
quadrangular U چهار گوشه
coffin corner U چهار گوشه زمین
quadrangle U قطعه سربی چهار گوشه
quadrangles U قطعه سربی چهار گوشه
trapezium U چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumvir U انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetrahedron U جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrumana U چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetragonal U دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrapterous U دارای چهار بال چهار جناحی
quadrangles U چهار گوش چهار دیواری
qyaternary U چهار واحدی چهار عضوی
quadrangle U چهار گوش چهار دیواری
waggonette U گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
Their birthdays are four days apart. U روز تولد شان چهار روز با هم فاصله دارد
ballade U قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد
quadruple U چهار لا
quadrilateral U چهار بر
tetragon U چهار بر
tetrad U چهار
quadrupeds U چهار پا
quadruples U چهار لا
quatre U چهار
quadrupling U چهار لا
quarter U چهار یک
quartile U چهار یک
quadrilaterals U چهار بر
quadrate U چهار یک
four U چهار
quadrupled U چهار لا
quadruped U چهار پا
quadrant U چهار یک دایره
quadripartite U چهار جزئی
square dome U چهار طاقی
twice is U دو دو تا چهار تا میشود
creep U چهار دست و پا
quatrefoil U گل چهار گلبرگی
qyaternary U چهار تایی
quadruples U چهار تایی
double breasted U کت چهار دکمه
footstools U چهار پایه
footstool U چهار پایه
cross legged U چهار زانو
quadrilateral U چهار ضلعی
tertramerous U چهار جزئی
all fours U چهار دست و پا
the four seasons U چهار فصل
the cardinal humours U چهار ابگونه
tetraphyllous U چهار برگه
tetrapod U پروانه چهار پا
tetrasporic U چهار هاگی
tetrasporous U چهار هاگی
tetrastich U چهار بیتی
tetrastichous U چهار جزیی
four U عدد چهار
tetratomic U چهار اتمی
tetravalent U چهار فرفیتی
tetrameter U چهار وزنی
tetramerous U چهار جزیی
quadrilateral U چهار جانبه
tetrad U چهار عنصری
tetradactylous U چهار پنجهای
tetrahedral U چهار وجهی
tetragon U چهار ضلعی
backfour U چهار مدافع
tetrahedral U چهار ضلعی
quadrilaterals U چهار ضلعی
tetrahedron U چهار وجهی
quadrilaterals U چهار جانبه
tetravalent U چهار بنیانی
quad U چهار گوش
squared U چهار گوش
squaring U چهار گوش
quadraple U چهار برابر
gallop U چهار نعل
foursquare U چهار ضلعی
quads U چهار گوش
quadrant U چهار گوش
Wednesday U چهار شنبه
point four U اصل چهار
galloped U چهار نعل
gallops U چهار نعل
square U چهار گوش
quadrupling U چهار گانه
quad U چهار قلو
quadric U چهار تایی
quadrifid U چهار شکافی
quadrisyllabic U چهار هجائی
quadrate U چهار گوش
Wednesdays U چهار شنبه
all eyes U چهار چشمی
tetrasyllabic U چهار هجائی
quadrivalent U چهار بنیانی
quadrivalent U چهار ارزشی
quadrupling U چهار تایی
quadrupled U چهار تایی
quadruplet U چهار گانه
quadruples U چهار گانه
four pole U چهار قطبی
intersection U چهار راه
four o'clock U ساعت چهار
four cycle U چهار چرخه
squares U چهار گوش
quadruplets U چهار گانه
intersections U چهار راه
quadruple U چهار گانه
long legged U چهار پایه
quadruple U چهار تایی
four way U چهار راه
four way U چهار لولهای
quadrupled U چهار گانه
quads U چهار قلو
four dimensional U چهار بعدی
coursed U چهار نعل رفتن
course U چهار نعل رفتن
courses U چهار نعل رفتن
quads U در معنای چهار بار
quadrilaterals U چهار پهلو چهارضلعی
Wednesday U هر چهار شنبه یکبار
four wheel drive U محرک چهار چرخ
four-wheel drive U محرک چهار چرخ
quad U در معنای چهار بار
the big four U بزرگان چهار گانه
quadrilaterals U مربوط به چهار گوش
eyes in the back of one's head <idiom> U چهار چشمی پاییدن
creeps U چهار دست و پا رفتن
creep U چهار دست و پا رفتن
quadrangles U چهار ضلعی چهارگوشه
impale U چهار میل کردن
impaled U چهار میل کردن
quadrangle U چهار ضلعی چهارگوشه
impaling U چهار میل کردن
quadripartite U چهار تایی چهارسویی
four-square U چهار گوشهی کامل
jct U مخفف چهار راه
round-the-clock U بیست و چهار ساعته
diagonal U قطر چهار ضلعی
twice is U 2 ضرب در 2 میشود چهار
quadrilateral U چهار پهلو چهارضلعی
Wednesdays U هر چهار شنبه یکبار
impales U چهار میل کردن
quadrilateral U مربوط به چهار گوش
quatrains U شعر چهار سطری
quatrain U شعر چهار سطری
skates U ماهی چهار گوش
skated U ماهی چهار گوش
skate U ماهی چهار گوش
quadrille U شطرنجی چهار گوش
quadrilles U شطرنجی چهار گوش
four blade beater همزن چهار تیغه
tetrode U لامپ چهار قطبی
quatrefoil U ارایش چهار پردهای
four powns attack U حمله چهار پیاده
four stroke cycle U دوره چهار زمانه
four stroke cycle U سیکل چهار زمانه
four stroke engine U موتور چهار زمانه
four wheel brake U ترمز چهار چرخ
stool U کرسی [سه یا چهار پایه]
four pictures test U ازمون چهار تصویر
four man team U تیم چهار نفره
quaternion U بخش چهارگانه چهار
four address computer U کامپیوتر چهار نشانی
four terminal network U شبکه چهار قطبی
four core cable U کابل چهار سیمه
four gear drive U گیربکس چهار دنده
four high rolling stand U مقام چهار غلطکی
four high rolling stand U خان چهار غلطکی
four knight's game U بازی چهار اسب
four wire circuit U مدار چهار سیمه
fourfold U چهار برابر چهارگانه
quadrennial U چهار سال یکبار
magnetic quadrupole U چهار قطبی مغناطیسی
inclosure U چهار دیواری حصار
quadded cable U کابل چهار سیمی
phantomed cable U کابل چهار سیمی
phantom circuit U مدار چهار سیمی
it is 0 minutes past four U ده دقیقه از چهار می گذرد
it is four months old U چهار ماهه است
graticule U چهار خانه کردن
quadrisyllable U کلمه چهار هجائی
fourth degree of readiness U امادگی درجه چهار
quartan U چهار روز یکبار
quadruple pact U میثاق چهار جانبه
quadruple pact U پیمان چهار جانبه
full edged U چهار تراش کامل
quadruple fission U انشقاق چهار برابر
quadruple address U با نشانی چهار کانه
quadrumvirate U انجمنی مرکب از چهار تن
mooring swivel U مدور چهار راه
space time U دستگاه چهار بعدی
tetrachromatism U دید چهار رنگی
terrachord U یک رشته چهار پردهای
teragram U واژه چهار حرفی
cardinal points U چهار جهت اصلی
cloverleaf U چهار راه اتوبان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com