English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lobbied U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobby U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to rule on something U حکم کردن در موضوعی [قانون]
copyrights U عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند
copyright U عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند
legislative assembly U مجلس قانونگذاری
member of the parliment U عضو مجلس قانونگذاری
assemblymen U عضو مجلس قانونگذاری
assemblyman U عضو مجلس قانونگذاری
House of Representatives U مجلس نمایندگان
chamber of deputies U مجلس نمایندگان
filibuster U کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
filibusters U کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
filibustered U کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
filibustering U کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد
local U موضوعی
locals U موضوعی
topical U موضوعی
pointlessness U بی موضوعی
thematic U موضوعی
haze U موضوعی
To let the cat out of the bag . To spI'll the beans . To give the game away . U موضوعی را لو دادن
subject index U فهرست موضوعی
subject schedule U برنامه موضوعی
a sensitive subject [topic] U موضوعی حساس
ignorance of fact U جهل موضوعی
mistake of fact U اشتباه موضوعی
private members' bills U طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
private member's bills U طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
private member's bill U طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
To raise a question . To bring up a matter . U موضوعی رامطرح کردن
The subject under discrssion . U موضوعی که مطرح نیست
have to do with <idiom> U پیرامون موضوعی بودن
to approach [a topic] U ذکر کردن [موضوعی]
object oriented graphics U نگاره سازی موضوعی
to touch upon [a topic] U ذکر کردن [موضوعی]
put (something or someone) out of one's head (mind) <idiom> U به موضوعی فکر نکردن
to grasp an idea U موضوعی رادرک کردن
ventilation U بادگیری طرح موضوعی
extras U موضوعی که زیادی است
extra- U موضوعی که زیادی است
To follow up (trace) a matter (case). U موضوعی را دنبال کردن
extra U موضوعی که زیادی است
a matter of relative importance U موضوعی با اهمیت نسبی
rule [on something] U دستور [در] [مورد] [برای] موضوعی
to sit U درباره موضوعی جلسه کردن
To deliberately fudge the issue . To gloss it over . U موضوعی را ماست مالی کردن
To discuss a question with someone . U موضوعی را با کسی مطرح کردن
nial a line to the counter U کذب موضوعی را ثابت کردن
To emborider(embellish) a subject . U به موضوعی شاخ وبرگ دادن
To drag out an affair . To go on and on . موضوعی را کش دادن [بدرازا کشاندن]
the question referred to above U موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
to e. a person an a subject U کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
to over a subject U موضوعی را با خنده بحث کردن
object oriented programming language U زبان برنامه نویسی موضوعی
rule [on something] U حکم [در] [مورد] [برای] موضوعی
To smell out something. U از موضوعی بو بردن (اطلاع یافتن )
ring a bell <idiom> U یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
submission U موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
ignorance of the face is a good defence U جهل موضوعی دفاع محسوب میشود
rogatory commission U موضوعی را ازمحکمهای به دادگاه دیگراحاله کردن
to paint a rosy picture of something U امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
seminar U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
to backtrack <idiom> <verb> U عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
seminars U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
to argue for [against] something U بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
to argue the case for [against] something U بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
to harp on a subject U زیادموضوعی راطول دادن به موضوعی چسبیدن
to backtrack <idiom> <verb> U نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
to get a general idea of something U فهمیدن موقعیتی [موضوعی] به طور کلی
to row back <idiom> <verb> U نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
to row back <idiom> <verb> U عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
superfix U تکرار مرتب ومداوم موضوعی درسخن
experts U شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
expert U شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
talk out U بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
to linger on a subject U روعی موضوعی درنگ کردن یامعطل شدن
When wI'll the matter come up for discussion ? U موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
point of honour U موضوعی که شرف ادمی وابسته بان است
to shunt somebody aside U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
terminator U موضوعی در لیست داده که انتهای فایل را نشان میدهد
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
selectors U وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
selector U وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
cognizance U ابلاغ رسمی حق یا اختیارقانونی برای تعقیب موضوعی از مجاری قضائی
to drag in a subject U موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
approval U متنی که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
approval U توافقنامهای که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
rhetorical question U مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
to have approved U به تصویب رساندن
rogue value U موضوعی درلیست داده برای نشان اینکه لیست تمام شده است
decemvirate U ده تن قانون گزاران روم که دراختیارحکومت نیزبه ایشان داده شده بود
gradationally U به ترتیب درجه به طریق تصاعد
reenactment U تصویب مجدد قانون
entity U موضوعی که داده ذخیره شده در فایل یا پایگاه داده ها به آن مراجعه میکند
entities U موضوعی که داده ذخیره شده در فایل یا پایگاه داده ها به آن مراجعه میکند
an act of parliament U قانون مجلس
make a diplomatic representation U به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
rogation U تصویب قانون بوسیله مراجعه باراء عمومی
dismisses U منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
dismissing U منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
dismiss U منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
land tag U مجلس قانون گذاری پروس لاندتاک
legislation U مجلس مقننه قانون لازم الاجرا
house of assembly U مجلس درجه دوم قانون گذاری
Ultimedia U موضوعی در چند رسانهای در IBM که صوت و تصویر و ویدیو و متن را ترکیب میکند و سخت افزار لازم برای اجرا را مشخص میکند
congressmen U عضو کنگره یا مجلس قانون گذاری امریکا
congressman U عضو کنگره یا مجلس قانون گذاری امریکا
property in action U مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
cold swaging machine U دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
part U قالب زمان معروف برای ترتیب استاندارد MIDI
two man rule U قانون حضور یاتصویب دونفره یا تصویب به وسیله دونفر برای انجام کار
what is the matter U جه خبر است چه موضوعی است چیست چه شده است
interrogator responder U دستگاه تماس یا مکالمه سیستم شناسایی دشمن وخودی
molding machine U دستگاه قالب گیری
shell molding machine U دستگاه قالب گیری پوستهای
automatic forming machine U دستگاه قالب بندی خودکار
venation U ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
illuminates U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminate U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
presentiment U عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiments U عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
effusively U چنانکه گویی بریزد
de bounce U جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touch U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touches U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
lobby U برای گذراندن لایحهای
lobbied U برای گذراندن لایحهای
lobbies U برای گذراندن لایحهای
driver U یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
drivers U یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
Thanks for calling back. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
to rush a bill through U لایحهای راباشتاب ازمجلس گذرانیدن
contact point U وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring U سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
to talk out a bill U مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
approval by acclamation U تصویب به وسیله کف زدن وابراز احساسات این گونه تصویب زمانی مصداق پیدامیکند که مخالف جدی وجودنداشته باشد و طبعا" مسئله شمردن صاحبان اصوات تحسین امیز منتفی است
legislation U قانونگذاری
make law U قانونگذاری
religiosity U مجلس عبادت مجلس مذهبی
legislation U تقنین قانونگذاری
backbenchers U عضو هیئت قانونگذاری
backbencher U عضو هیئت قانونگذاری
basic type single tier formwork U قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
provisional ball U گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
random processing U پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
scheduled U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
prior admission U اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
collocation U ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
imported U 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
importing U 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
import U 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
plasticize U قالب پذیر کردن از قالب در اوردن
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
deputations U هیات نمایندگان
press gallery U لژ نمایندگان مطبوعات
delegations U هیات نمایندگان
envoyship U نمایندگان سیاسی
deputation U هیات نمایندگان
delegation U هیات نمایندگان
chains U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
corps diplomatique U هئیت نمایندگان سیاسی
diplomatic body U هیات نمایندگان سیاسی
delegacy U نماینده هیئت نمایندگان
diplomatic bady U هیات سیاسی نمایندگان
diplomatic corps U هیات نمایندگان سیاسی
them U ایشان را
they U ایشان
legalism U رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale U فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
the law is not retroactive U قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code U قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
their customs U رسوم ایشان
theirs U مال ایشان 3
caucus U نمایندگان حزب کارگر درپارلمان یا انجمن
franchisede i'hotel U مصونیت محل اقامت نمایندگان خارجی
caucuses U نمایندگان حزب کارگر درپارلمان یا انجمن
we were U ایشان بودند ما بودیم
blow-up U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-ups U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow up U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
firing order U ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
straight ticket U اخذ رای دستجمعی برای نمایندگان یک حزب
I had a long talk with him. U با ایشان مفصلا" صحبت کردم
Offer him some chocolates. U به ایشان شکلات تعارف کنید
they attended the king U ایشان درخدمت پادشاه بودند
these books are their U این کتابهامال ایشان است
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure U قانون اصول محاکمات قانون شکلی
right U شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com