English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
voltage stabilization U تثبیت فشار الکتریکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
voltage stabilizer U تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
Other Matches
electric tension U فشار الکتریکی
voltage U فشار الکتریکی
voltages U فشار الکتریکی
contact potential U فشار الکتریکی تماسی
ignition voltage U فشار الکتریکی احتراق
voltage stability U ثبات فشار الکتریکی
constant voltage U فشار الکتریکی ثابت
voltage drop U افت فشار الکتریکی
voltage source U منبع فشار الکتریکی
high tension engineering U مهندسی فشار قوی الکتریکی
instantaneous voltage U مقدار لحظهای فشار الکتریکی
automatic pilots U وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot U وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
contact electricity U فشار الکتریکی تماسی الکتریسیته تماسی
voltage swing U نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
output voltage U ولتاژ ثانویه فشار الکتریکی ثانویه
stabilisers U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
electrostatic U ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
PSU U مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
electrical and otherwise U الکتریکی و غیر الکتریکی
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
anchor cell U سل تثبیت
fixations U تثبیت
fixity U تثبیت
stabilisation U تثبیت
confirmation U تثبیت
consolidation U تثبیت
fixation U تثبیت
stabilising U تثبیت
stabilize U تثبیت
stabilises U تثبیت
stabilization U تثبیت
fixing U تثبیت
corroboration U تثبیت
stabilized U تثبیت
stabilised U تثبیت
stabilizes U تثبیت
functional fixedness U تثبیت کارکردی
avouch U تثبیت کردن
confirmation U تثبیت استقرار
holding attack U تک تثبیت کننده
positioning U تثبیت موقعیت
patented U حق تثبیت اختراع
course stabilizer U تثبیت کننده
stabilization U پابرجاسازی تثبیت
stabilizers U تثبیت کننده ها
wage stabilization U تثبیت مزد
visual fixation U تثبیت دیداری
fixedness U تثبیت شدگی
father fixation U تثبیت پدری
fixing agent U عامل تثبیت
fixate U تثبیت کردن
voltage stabilization U تثبیت ولتاژ
fixation of affect U تثبیت عاطفی
fixation point U نقطه تثبیت
heat setting U تثبیت گرمائی
patents U حق تثبیت اختراع
patenting U حق تثبیت اختراع
patent U حق تثبیت اختراع
fixation process U فرایند تثبیت
stop go policy U سیاست تثبیت
economic stabilization U تثبیت اقتصادی
reinstatement U تثبیت در مقام
stabilizes U تثبیت کردن
reinstate U تثبیت کردن
reinstated U تثبیت کردن
stabilized U تثبیت کردن
stabilising U تثبیت کردن
stabilizer U تثبیت کننده
reinstates U تثبیت کردن
reinstating U تثبیت کردن
stabilisers U تثبیت کننده
stabilize U تثبیت کردن
stabilises U تثبیت کردن
stabilised U تثبیت کردن
maintenance level U سطح تثبیت
mechanical stabilization U تثبیت مکانیکی
price ceilings U تثبیت قیمت
price freeze U تثبیت قیمت ها
price freezing U تثبیت قیمت
price stability U تثبیت قیمت
nitrogen fixation U تثبیت نیتروژن
price stabilization U تثبیت قیمت
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
built in stabilizers U تثبیت کنندههای خودکار
stabilizer U ثابت تثبیت کننده
holding force U نیروی تثبیت کننده
stabilisers U ثابت تثبیت کننده
well fixed U خوب تثبیت شده
verges U شانه تثبیت نشده
fix U تثبیت محل ناو
stabilizing sleeve U غلاف تثبیت کننده
stabilized layer U لایه تثبیت شده
stabilized layer U قشر تثبیت شده
automatic stabilizer U تثبیت کننده خودکار
fixes U تثبیت محل ناو
hard shoulder U شانه تثبیت شده
stabilization policy U سیاست تثبیت اقتصادی
exchanged stabilization fund U صندوق تثبیت ارز
emulsion stabilizer U تثبیت کننده امولسیونی
viscosity stabilizer U تثبیت کننده گرانروی
verge U شانه تثبیت نشده
course stabilizer U دستگاه تثبیت مسیر
course stabilizer U تثبیت کننده مسیر
self stabilizing dynamo U دینام خود تثبیت کننده
route U به خاک نشاندن تثبیت کردن
routes U به خاک نشاندن تثبیت کردن
commodity agreement U تثبیت مشترک قیمت فروش
zener diode stabilization U تثبیت کنندگی دیود زنر
voltage stabilizer U تثبیت کننده اختلاف سطح
mains voltage stabilizer U تثبیت کننده ولتاژ شبکه
stabilizes U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
pegging U تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
stabilising U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilised U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilized U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilises U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilize U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
gas electric generating set U مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
adjustable stabilizer U تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
high frequency stabilized arc U قوس نوری تثبیت شده ی فرکانس بالا
energy absorber U مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level U سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer U ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
price support U تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
functional finance U سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
stop bath U ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
setting time U [مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
fair trade laws U قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
low voltage distribution system U شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
positioning band U حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
declaratory judgment U حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
electrotechnical U الکتریکی
electrical U الکتریکی
electric U الکتریکی
tachogenerator U دورسنج الکتریکی
electric primer U چاشنی الکتریکی
hot seat U صندلی الکتریکی
air dielectric U دی الکتریکی هوا
all electric U تماما" الکتریکی
electric field U میدان الکتریکی
magic eye U چشم الکتریکی
electric eye U چشم الکتریکی
gyro compass U قطبنمای الکتریکی
electric filter U صافی الکتریکی
charges U بار الکتریکی
electric shocks U شوک الکتریکی
specific conductance U رسانندگی الکتریکی
electric shock U شوک الکتریکی
electric flux U شار الکتریکی
electroplating U ابکاری الکتریکی
electrical U سیستم الکتریکی
charge U بار الکتریکی
circuits U جریان الکتریکی
electric connection U اتصال الکتریکی
electric constant U ثابت الکتریکی
conduction U رسانایی الکتریکی
isolating U به صورت الکتریکی
isolates U به صورت الکتریکی
isolate U به صورت الکتریکی
electric contact U کنتاکت الکتریکی
electric control U کنترل الکتریکی
electric charge U بار الکتریکی
electric coupling U تزویج الکتریکی
electric component U قطعه الکتریکی
electric clock U ساعت الکتریکی
electric attraction U جاذبه الکتریکی
electric arc U قوس الکتریکی
electric apparatus U دستگاه الکتریکی
electric balance U تعادل الکتریکی
electric brake U ترمز الکتریکی
electric break down U شکست الکتریکی
electric bulb U لامپ الکتریکی
electric circuit U مدار الکتریکی
electric coupling U پیوست الکتریکی
electric discharge U تخلیه الکتریکی
dielectric power U قدرت دی الکتریکی
dielectric polarization U قطبش دی الکتریکی
electrified U الکتریکی کردن
electric drive U محرکه الکتریکی
electric energy U انرژی الکتریکی
electrifies U الکتریکی کردن
electrify U الکتریکی کردن
electrifying U الکتریکی کردن
dielectric strain U بار دی الکتریکی
dielectric stress U بار دی الکتریکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com