English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (325 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unaudited <adj.> U تایید نشده
unchecked <adj.> U تایید نشده
unevaluated <adj.> U تایید نشده
unexamined <adj.> U تایید نشده
uninspected <adj.> U تایید نشده
untested <adj.> U تایید نشده
unverified <adj.> U تایید نشده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
unconfirmed letter of credit U اعتبار اسنادی تایید نشده
Other Matches
unpremediated U پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
unpicked U نچیده گزین نشده انتخاب نشده
uncommitted U غیر متعهد نشده تعهد نشده
unobligated U اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unresolved U تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unbaoked U سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
undisciplined U تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unbroke U رام نشده سوقان گیری نشده
unborn U هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unredeemed U جبران نشده سبک نشده
unasked U خواسته نشده پرسیده نشده
untried U امتحان نشده محاکمه نشده
irredenta U انجام نشده جبران نشده
unset U جایگزین نشده جاانداخته نشده
undirected U رهبری نشده راهنمایی نشده
uncharged U محسوب نشده رسمامتهم نشده
unsifted U الک نشده رسیدگی نشده
unsought U جستجو نشده کشف نشده
inconsummate U تکمیل نشده انجام نشده
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
incomplete U انجام نشده پر نشده
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
approval U تایید
confirmation U تایید
graces U تایید
allegation U تایید
allegations U تایید
grace U تایید
certification U تایید
graced U تایید
gracing U تایید
acknowledgement U تایید
acknowledgements U تایید
verification U تایید
acknowledgments U تایید
corroboration U تایید
graced U تایید کردن
approved U تایید شده
approved U به تایید رسیده
graces U تایید کردن
social approval U تایید اجتماعی
seconder U تایید کننده
confirms U تایید کردن
support U تقویت تایید
support U تایید کردن
acknowledgement of order تایید سفارش
approvingly U به تایید رسیده
approvingly U تایید شده
confirm U تایید کردن
grace U تایید کردن
gracing U تایید کردن
price support U تایید قیمت
confirmor U تایید کننده
corroborant U تایید کننده
vertify U تایید کردن
approve U تایید کردن
approves U تایید کردن
approving U تایید کردن
corroborator U تایید کننده
endorsement U موافقت تایید
endorsements U موافقت تایید
corrobrant U تایید کننده
validity U تایید تصدیق
confirmative U تایید کننده
insusceptible U تایید ناپذیر
emphasizing U تایید کردن
emphasizes U تایید کردن
emphasized U تایید کردن
corroborate U تایید کردن
corroborated U تایید کردن
corroborates U تایید کردن
corroborating U تایید کردن
ratified U تایید کردن
ratifies U تایید کردن
ratify U تایید کردن
ratifying U تایید کردن
confirmer U تایید کننده
emphasised U تایید کردن
emphasises U تایید کردن
emphasising U تایید کردن
emphasize U تایید کردن
supporting U تایید کردن
confirmed U تایید شده
passed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
authorized <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
approved <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
allowed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
agreed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
agreed <adj.> <past-p.> U تایید شده
certifiable U قابل تایید
acknowledging U تایید کردن
acknowledges U تایید کردن
acknowledge U تایید کردن
approved <adj.> <past-p.> U تایید شده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U تایید شده
passed <adj.> <past-p.> U تایید شده
authorized <adj.> <past-p.> U تایید شده
allowed <adj.> <past-p.> U تایید شده
approved circuit U مدار تایید شده
approved bank U بانک تایید شده
validation U تایید معتبر سازی
confirmable U قابل تایید وتصدیق
confirmation U تایید ازاطلاعات رسیده
verifiable U قابل تصدیق تایید
support U تایید کردن نگهداری
assertion U تایید ادعا افهارنامه
self sustained U تایید شده نفس
security clearance U تایید صلاحیت کردن
quality control approval U تایید کنترل کیفیت
confirmed location U موضع تایید شده
vouch U اطمینان دادن تایید کردن
validated U تایید اعتبار قانونی کردن
Thank you for the confirmation of your request! U از تایید درخواستتان خیلی متشکرم.
confirmed by documents <adj.> U تایید شده توسط اسناد
validate U تایید اعتبار قانونی کردن
validates U تایید اعتبار قانونی کردن
confirmed location U محل تایید شده دشمن
validating U تایید اعتبار قانونی کردن
confirmed letter of credit U اعتبار اسنادی تایید شده
authenticator U تایید کننده اعتبار اسناد
avouch U مقرر داشتن تصدیق و تایید کردن
daclare U تایید مجدد شرکت اسب درمسابقه
corroborative U تایید کننده- موید- تقویت امیز
clearance U پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
institute for U professionals ofcomputer certification موسسه تایید متخصص
O.K. U دکمه OK که برای شروع یا تایید یک عمل به کار می رود
protocols U استانداردهای بتادل داده بین هر سیستم کامپیوتری با تایید استاندارد
protocol U استانداردهای بتادل داده بین هر سیستم کامپیوتری با تایید استاندارد
underpinned U پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
homologate U اعلام و تایید کار حد نصاب سرعت هواپیما به وسیله داوران
consulage U هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
underpin U پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins U پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
society of certified processors U سازمانی که علائق و خواستههای متخصصین تایید شده کامپیوتر را ارائه میدهد
guarantee U متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
guarantees U متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
guaranteed U متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
uncharged U پر نشده
unbowed U خم نشده
undefined U تعریف نشده
tenantless U اشغال نشده
unreconstructed U بازسازی نشده
uninspected <adj.> U بررسی نشده
unevaluated <adj.> U بررسی نشده
unquestioned U بحث نشده
unbowed U سر کوب نشده
roughdry U اطو نشده
unexamined <adj.> U بازرسی نشده
unexamined <adj.> U بررسی نشده
untested <adj.> U بررسی نشده
unaudited <adj.> U بازرسی نشده
unchecked <adj.> U بازرسی نشده
unaudited <adj.> U تست نشده
undisiplined U تربیت نشده
unevaluated <adj.> U بازرسی نشده
unexploded U منفجر نشده
unaccomplished U انجام نشده
unbacked U رام نشده
unpublished U چاپ نشده
unaccommodated U فراهم نشده
unchecked <adj.> U آزمایش نشده
unchecked <adj.> U تست نشده
unevaluated <adj.> U تست نشده
unexamined <adj.> U تست نشده
the date was not specified U نشده بود
undirected U هدایت نشده
uninspected <adj.> U تست نشده
untested <adj.> U تست نشده
uninspected <adj.> U بازرسی نشده
unchecked <adj.> U بررسی نشده
unbleached <adj.> U سفیدگری نشده
innascible U زایده نشده
inextinct U نیست نشده
unpublished U نشر نشده
inedited U چاپ نشده
unleached U سفید نشده
unquestioned U استنتاق نشده
non-registered [not registered] <adj.> U ثبت نشده
undeterred <adj.> U منصرف نشده
intemerate U بی ناموس نشده
undyed <adj.> U رنگرزی نشده
unaudited <adj.> U آزمایش نشده
unsought U کاوش نشده
unspotted U ننگین نشده
unevaluated <adj.> U آزمایش نشده
unexamined <adj.> U آزمایش نشده
uninspected <adj.> U آزمایش نشده
untested <adj.> U آزمایش نشده
inedited U منتشر نشده
unnormalized U هنجار نشده
increate U افریده نشده
untested <adj.> U کنترل نشده
uncoditioned U شرط نشده
uncoditioned U قطعی نشده
uncleared U ترخیص نشده
uncircumcised U ختنه نشده
imperforate U منگنه نشده
non switched line U خط گزینه نشده
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com