English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rotational delay U تاخیر چرخشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
backbone U شبکه چرخشی سریع که شبکههای چرخشی کوچکتر را بهم وصل میکند
backbones U شبکه چرخشی سریع که شبکههای چرخشی کوچکتر را بهم وصل میکند
rotational isomers U همپارهای چرخشی ایزومرهای چرخشی
rotary U چرخشی
peristrephic U چرخشی
swirly U چرخشی
rotatory U چرخشی
gyrations U چرخشی
rotating U چرخشی
gyration U چرخشی
revolutionary U چرخشی
revolutionaries U چرخشی
off spinner U توپ چرخشی
rotational level U تراز چرخشی
swirl U حرکت چرخشی
spiral stability U پایداری چرخشی
spiral instability U ناپایداری چرخشی
circular reference U ارجاع چرخشی
rotational motion U حرکت چرخشی
swirled U حرکت چرخشی
swirling U حرکت چرخشی
rotational symmetry U تقارن چرخشی
rotation moment U گشتاور چرخشی
rotational spectrum U طیف چرخشی
rotating memory U حافظه چرخشی
rotary switch U گزینه چرخشی
swirls U حرکت چرخشی
rotational U چرخشی دورانی
american twist U سرویس چرخشی
irrotational U غیر چرخشی
rotation flow U شارش چرخشی
concentric running U حرکت چرخشی
concentricity U حرکت چرخشی
circular reaction U واکنش چرخشی
rotation viscosimeter U گرانروی سنج چرخشی
radial davit U جرثقیل چرخشی قایق
radial davit U قایق بالابر چرخشی
rotational spectroscopy U طیف بینی چرخشی
moments U لحظه گشتاور چرخشی
specific rotatory power U توان چرخشی ویژه
angular momentum U مقدار جنبش چرخشی
axial rotation symmerty U تقارن چرخشی محوری
moment U لحظه گشتاور چرخشی
circular parry U دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
double three U دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
extrinsic eye muscles U عضلات برون چرخشی چشم
counter parry U دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
take up reel U چرخشی که نوار مغناطیسی روی آن جمع شده باشد
demurral U تاخیر
dilatoriness U تاخیر
dilation U تاخیر
deferment U تاخیر
lead lag relation U تاخیر
latency U تاخیر
artificial delay line U خط تاخیر
permutations U تاخیر
permutation U تاخیر
delay line U خط تاخیر
delays U تاخیر
cunctation U تاخیر
mora U تاخیر
delay U تاخیر
lagged U تاخیر
stator U تاخیر کن
subsequence U تاخیر
supersedure U تاخیر
lags U تاخیر
retardation U تاخیر
lag U تاخیر
delaying U تاخیر
inductive retardation U تاخیر القایی
non delay U بدون تاخیر
hold off <idiom> U تاخیر کردن
ignition lag U تاخیر احتراق
ignition delay U تاخیر اختراق
external delay U تاخیر خارجی
electromagnetic delay line U خط تاخیر الکترومغناطیسی
demurrage U جریمه تاخیر
retarder U تاخیر کننده
retardation coil U پیچک تاخیر
seek delay U تاخیر پیگردی
put over U تاخیر کردن
propagation delay U تاخیر انتشار
propagation delay U تاخیر پخش
postponer U تاخیر انداز
phase lag U تاخیر فاز
non delay U ماسوره بی تاخیر
slow down U تاخیر کردن
magnetic lag U تاخیر مغناطیسی
magnetic delay line U خط تاخیر مغناطیسی
lingerer U تاخیر کننده
lag coefficient U ضریب تاخیر
valve lag U تاخیر سوپاپ
stick U الصاق تاخیر
retardment U درنگ تاخیر
tardiest U دارای تاخیر
dallying U تاخیر کردن
retard U تاخیر کردن
retarding U تاخیر کردن
retards U تاخیر کردن
tardiness U تاخیر ورود
linger U تاخیر کردن
lingered U تاخیر کردن
lingering U تاخیر کردن
lingers U تاخیر کردن
time lag U تاخیر زمانی
time lag U زمان تاخیر
postponing U به تاخیر انداختن
time lags U تاخیر زمانی
dally U تاخیر کردن
dallies U تاخیر کردن
dallied U تاخیر کردن
tardy U دارای تاخیر
tarried U تاخیر کردن
tarries U تاخیر کردن
tarry U تاخیر کردن
tarrying U تاخیر کردن
hindrance U سبب تاخیر
hindrances U سبب تاخیر
delay U به تاخیر انداختن
delaying U به تاخیر انداختن
delays U به تاخیر انداختن
postpone U به تاخیر انداختن
postponed U به تاخیر انداختن
postponement U تاخیر اندازی
postponements U تاخیر اندازی
time lags U زمان تاخیر
lag angle U زاویه تاخیر
lag U تاخیر زمانی
lagged U تاخیر کردن
average latency U تاخیر متوسط
delay time U زمان تاخیر
lag of phase U تاخیر فاز
postpones U به تاخیر انداختن
tardier U دارای تاخیر
lags U تاخیر کردن
angle of lag U زاویه تاخیر
delay circuit U مدار تاخیر
delayed U به تاخیر افتاده
lag U تاخیر کردن
lagged U تاخیر زمانی
lags U تاخیر زمانی
delay equalizer U برابر کننده تاخیر
delays U به تاخیر افتادن تاخیرکردن
delaying U به تاخیر افتادن تاخیرکردن
hang-up <idiom> U تاخیر دربعضی از کارها
delay U به تاخیر افتادن تاخیرکردن
delay zction firing U عمل احتراق با تاخیر
delay en route U تاخیر در حین راه
demurrage U تاخیر کردن نگاهداشتن
suspension of the game U تعویق و تاخیر بازی
arming delay U تاخیر در مسلح شدن
option of delayed payment of the price U خیار تاخیر ثمن
late payment damages U خسارت تاخیر تادیه
acoustic delay line U خط تاخیر دهنده صوتی
summaries U انجام شده بدون تاخیر
prolonger U تاخیر دهنده طولانی کننده
throw back U باعث تاخیر شدن رجعت
demurs U استثنا قائل شدن تاخیر
demur U استثنا قائل شدن تاخیر
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
magnetic delay U تاخیر توسط حافظه مغناطیسی
put off U تاخیر کردن طفره رفتن
slippage U تاخیر در انجام یک یا چندفعالیت کارگاهی
delay en route U تاخیر درحین حرکت در مسیر
demurred U استثنا قائل شدن تاخیر
decision lag U تاخیر زمانی در تصمیم گیری
demurrer U تقاضای تاخیر درصدور حکم
delayed a.v.c. U نافم خودکار صدا با تاخیر
demurrage U خسارت تاخیر تخلیه کشتی
demurring U استثنا قائل شدن تاخیر
summary U انجام شده بدون تاخیر
His departure has been postponed for two days. U حرکت او [مرد] دو روز به تاخیر افتاد.
height delay U زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
deferred maintenance U قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
slow whistle U تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
stick around U تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
waiting delay U تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
Is the train from Leeds late? U آیا قطار شهر لیدز تاخیر دارد؟
coding delay U تاخیر زمانی مربوط به کشف رمز و پیام
acoustic U حافظه ترمیم یافته که از خط تاخیر صوتی استفاده میکند
delayed offside U تاخیر در اعلام افساید که بستگی به واکنش مدافع دارد
demurrage U جهت این تاخیر مسبب ان باید خسارت بپردازد
acoustic U تاخیر ایجاد میکند و داده نیز در رسانه جریان دارد
hysteresis U تاخیر تغییر دانسیته شارمغناطیسی نسبت به شدت میدان مغناطیسی
instantaneous readout U سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان
latency U تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
lay up U دچار تاخیر کردن یا شدن انبار یاجمع کردن
delayed opening U سیستم پرتاب چتر با باز شدن تاخیری سیستم تاخیر در بازشدن چتر
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
queue U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queues U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com