English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sagging U تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tactical air command center U مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
tactical air control center U مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
centrifugal U با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
line chief U افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
attack carrier striking forces U نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
air pilots U خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
operating force U نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
counter vailing power U تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
aired U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
airs U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
the Holy Grail U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangraal U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangreal U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangrail U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
tactical air controler U افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
contrifugal force U نیروی گریز از مرکز
centrifugal force U نیروی گریز از مرکز
centrifugal force U نیروی مرکز گریز
central load U نیروی وارد به مرکز
centripetal acceleration U نیروی جانب مرکز
centripetal force U نیروی جانب مرکز
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
direct air support center U مرکز پشتیبانی مستقیم هوایی
air control and reporting center (c.r.c. U مرکز کنترل و گزارش هوایی
army personnel center U مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
center to center method U روش اتصال مرکز به مرکزعکس هوایی
central air data U مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
air defense direction center U مرکز هدایت اتش پدافند هوایی
air force U نیروی هوایی
air forces U نیروی هوایی
inboard U بطرف مرکز کشتی
special forces U نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
air command U فرماندهی نیروی هوایی
air police U دژبان نیروی هوایی
fly boy U عضو نیروی هوایی
air force base U پایگاه نیروی هوایی
airman U سرباز نیروی هوایی
tactical air force U نیروی هوایی تاکتیکی
airmen U سرباز نیروی هوایی
filter center U مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
RAF U مخفف نیروی هوایی پادشاهی
airmen U پرسنل نیروی هوایی هوانورد
airman U پرسنل نیروی هوایی هوانورد
flight surgeon U افسر پزشک نیروی هوایی
tactical air commander U فرمانده نیروی هوایی تاکتیکی
air ship U کشتی هوایی
air force component U نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
U.S.A.F U مخفف نیروی هوایی ایالات متحده
high up in the air U خیلی بالادر هوا
aerostation U کشتی رانی هوایی
ship U کشتی هوایی هواپیما
dirigible U کشتی هوایی بالن
ships U کشتی هوایی هواپیما
airman basic U سرباز ساده و بدون درجه نیروی هوایی
fire coordination line U خط هماهنگی اتش هلی کوپترها و نیروهای هوابردو نیروهای الحاقی
barrier forces U نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
zeppelin U کشتی هوایی ا لمانی بالون
blimp U نوعی کشتی هوایی غیرصلب
reflex force U نیروی ضربتی هوایی در حال اماده باش فوری
air force component U نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
military services U نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
photo nadir U مرکز خط المرکزین عکس نقطه لولای عکس هوایی
transient forces U نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
assigned forces U نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
package forces U نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
pans U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan- U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
transcribed U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
tactical air U نیروی هوایی تاکتیکی هواپیمایی تاکتیکی
demarkation line U خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
regional forces U نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
blue commander U فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
airlift service U سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
medical assemblage U مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
in the quality of U بسمت
weather central U مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
upwind U بسمت باد
downwind U بسمت باد
provision center U مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
on drive U ضربه بسمت توپزن
reentrant U متوجه بسمت داخل
leeward U بسمت مخالف باد
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
cross court U بسمت مخالف زمین در قطر
beat U حرکت قایق بسمت باد
beats U حرکت قایق بسمت باد
bear up U برگشتن قایق بسمت باد
leg hit U ضربه بسمت محدوده توپزن
he was ordained priest U اورا بسمت کشیش گماشتند
alert force U نیروهای اماده باش نیروهای اماده
bear off U برگشتن قایق بسمت مخالف باد
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
By a happy coincidence. U دراثر حسن تصادف
to fog off U دراثر رطوبت پوسیدن
windbound U متوقف دراثر باد
thinnest U بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
thinned U بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
thin U بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
thins U بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
crossfire U پرتاب توپ که با زاویه بسمت پایگاه می اید
thinners U بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
head up U بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
headstay U سیمی که دکل را بسمت جلوقایق نگاه میدارد
backswing U تاب اولیه راکت تنیس بسمت عقب
crossings U پرتاب توپ که با زاویه بسمت پایگاه می اید
center mark U علامت مرکز نشانه مرکز
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
telling U مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
holidays U تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holiday U تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
antiair warfare U جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
restrictive fire plan U طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
air policing U عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
i stay U در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
to d. in one's bed U دراثر پیری یا بیماری مردن
electrocution U کشتن یا مرگ دراثر برق
ether extract U ماده الی محلول دراثر
companionate U بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
hard starboard U ناو رابا چرخش سریع بسمت پاشنه بگردانید
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
broadcast controlled air interception U نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air delivery container U جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
air sentinel U گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steers U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
frost hoil U ازدیاد حجم دراثر یخبندان بادکردگی
hard starboard U سمت ناو را بسمت مغناطیسی اعلام شده تغییر دهید
pigeon U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeons U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
air scoop U چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
sleeve target U هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
flak U گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
cacogenesis U فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
photoglyph U صفخهای که دراثر روشنایی حکاکی شده باشد
sea fire U شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره
strain hardening U سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی
suntan U قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
lunitidal U وابسته بحرکت جزر ومد دراثر ماه
psychomotor U ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری
suntans U قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
lawn bowling U بازی بین 2 نفر یاتیمهای 2 تا 4 نفره بصورت غلطاندن گویها بسمت جک
fore U فریاد هشدار به نفر جلو زمین در مورد گوی که بسمت اومیرود
whole blood center U مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
fly through U عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
air interdiction U عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
aviation pay U معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air superiority U برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air suprmacy U برتری کامل هوایی سیادت هوایی
catalyst U عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
moraine U سنگ وخاکی که دراثر توده یخ غلتان جابجاوانباشته شود
sympathetic detonation U انفجاری که دراثر انفجار مواد منفجره دیگررخ میدهد
boggle U دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
catalysts U عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
windage U کاهش دور وسیله گردنده دراثر پسای هوا
sbend distortion U لرزش تصویر دراثر حرکت زیگزاکی انتن رادار
form utility U کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
downwash U زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
battery control central U مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com