English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quasi concave function U تابع نیمه مقعر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quasi concave U نیمه مقعر
quasi concave function U تابع شبه مقعر
quasi convex function U تابع نیمه محدب
overlapped U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
nest U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nests U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
seahorses U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorse U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap U چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
cmos U روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos U ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
semipublic U نیمه عمومی نیمه دولتی
imbricate U نیمه نیمه روی هم گذاشتن
semilustrous U نیمه درخشان نیمه مجلل
spliced U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
equivalence U 1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
concave U مقعر
concave slope U مقعر
coved U مقعر
reentering U مقعر
cuppy U مقعر
dished U مقعر
libraries U تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
library U تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stub U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubs U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
shaped charge U خرج مقعر
concave slope U شیب مقعر
dishes U مقعر کردن
concavo concave U مقعر الطرفین
hollow cone charge U خرج مقعر
dish U مقعر کردن
concave lens U عدسی مقعر
quasi concave U شبه مقعر
hollow moulding U [گچ بری مقعر در ته ستون]
plano concave lens U عدسی مسطح- مقعر
concavity U حالت مقعر داشتن
concave spherical mirror U اینه کروی مقعر
ewe neck U گردن لاغرومعیوب و مقعر
cave U مقعر مجوف کردن
caves U مقعر مجوف کردن
reentrant U مقعر دوباره داخل شونده
concavo convex U از یک سو مقعر واز سوی دیگرمحدب
burning glass U عدسی محدب یاایینه مقعر
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
deep draw U ساختن اجسام مقعر از ورقه فلزی
half life U نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
band shell U جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june U از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
plano concave U از یک طرف مسطح و از طرف دیگر مقعر
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
re-entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
mid- U نیمه
in noon of night U در نیمه شب
semis U نیمه
midnight U نیمه شب
half deck U نیمه پل
part way U نیمه
semi U نیمه
mid U نیمه
stiffish U نیمه شق
moiety U نیمه
division line U خط نیمه
semiskilled U نیمه ماهر
semierect U نیمه ایستاده
semidivine U نیمه خدا
semidome U نیمه گنبد
semidomesticated U نیمه اهلی
semihard U نیمه سخت
before mid night U قبل از نیمه شب
semi-precious U نیمه گرانبها
semierect U نیمه قائم
backcourt U نیمه دفاعی
semi-precious U نیمه بهادار
semisolid U نیمه جامد
sub-tropical U نیمه حاره
semisynthetic U نیمه مصنوعی
brow ague U درد نیمه سر
subconsciously U نیمه هشیار
solid state U نیمه هادی
subconscious U نیمه اگاه
semitropic U نیمه گرمسیری
subconscious U نیمه هشیار
semivitrified U نیمه شیشهای
shaly clay U رس نیمه بلوری
subconsciously U نیمه اگاه
semitranslucent U نیمه شفاف
semitransparent U نیمه شفاف
semidivine U نیمه الهی
semidetached U نیمه مجزا
semisynthetic U نیمه ترکیبی
semicrystalline U نیمه بلورین
semicrystalline U نیمه متبلور
semiterrestrial U نیمه خاکی
semitranslucent U نیمه کدر
underemployed U نیمه کار
semirigid U نیمه سخت
midway U نیمه راه
semiprivate U نیمه خصوصی
parboil U نیمه پختن
parboiled U نیمه پختن
semiopaque U نیمه کدر
semiopaque U نیمه شفاف
semimobile U نیمه متحرک
semilustrous U نیمه درخشنده
parboiling U نیمه پختن
inchoate U نیمه تمام
partial U نیمه کامل
semiparasitic U نیمه انگلی
semipermanent U نیمه جاودان
subliminally U نیمه خوداگاه
midsummer U نیمه تابستان
semis U نیمه تاحدی
subarid U نیمه خشک
subfossil U نیمه سنگواره
semipermeable U نیمه تراوا
semi U نیمه تاحدی
subovate U نیمه بیضی
subadult U نیمه بالغ
subsaline U نیمه شور
subacute U نیمه حاد
semilogarithmic U نیمه لگاریتمی
parboils U نیمه پختن
semipro U نیمه حرفهای
half-timbered U نیمه چوبی
subliminal U نیمه خوداگاه
semipublic U نیمه همگانی
semi-conscious U نیمه هشیار
semi-conscious U نیمه بیهوش
halfway U نیمه راه
semi-conscious U در حال نیمه غش
semi-final U نیمه نهایی
semifinal U نیمه نهایی
semifixed U نیمه ثابت
semifluid U نیمه ابکی
semiformal U نیمه رسمی
semilog U نیمه لگاریتمی
half-mast U نیمه افراشتگی
semiliquid U نیمه مایع
semilate U نیمه دیررس
half-mast U نیمه افراشتن
semi finals U نیمه نهایی
semi-finals U نیمه نهایی
semihard U نیمه محکم
semigloss U نیمه شفاف
semigloss U نیمه درخشان
semiofficial U نیمه رسمی
semireligious U نیمه مذهبی
semicinductor U نیمه رسانا
midwatch U پاس نیمه شب
half-column U نیمه ستون
half-bat U آجر نیمه
half way U نیمه راه
midyear U نیمه سال
dwarf wall U دیوار نیمه
middle watch U نگهبانی نیمه شب
half tracked U نیمه شنی
aileron U نیمه لچکی
aileron U نیمه سنتوری
quasi commercial U نیمه بازرگانی
semi skilled U نیمه ماهر
semi official U نیمه رسمی
nocturn U عبادت نیمه شب
second half U نیمه دوم
semiaquatic U نیمه ابزی
halvers U نیمه مشترک
megrim U درد نیمه سر
semicivilized U نیمه متمدن
half-time U نیمه نخست
first half U نیمه نخست
part time U نیمه وقت
part-time U نیمه وقت
left heart U نیمه چپ قلب
semi conductor U نیمه هادی
semicinductor U نیمه هادی
semi independent U نیمه مستقل
translucent U نیمه شفاف
semiautomatic U نیمه خودکار
draft U نیمه نهایی
drafted U نیمه نهایی
drafts U نیمه نهایی
semiarid U نیمه خشک
semiarboreal U نیمه درختی
half time U نیمه بازی
semiconscious U نیمه اگاه
partially sighted U نیمه بینا
semicolonial U نیمه ازاد
quasi convex U نیمه محدب
preconscious U نیمه هشیار
foreconscious U نیمه هشیاری
semi literate U نیمه نویسا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com