English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inertly U بی داشتن زور ایستادگی یاجنبش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
boom U پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
booming U پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
boomed U پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
booms U پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
persists U ایستادگی
resistance U ایستادگی
erectness U ایستادگی
persisting U ایستادگی
persist U ایستادگی
persisted U ایستادگی
abidance U ایستادگی
abided U ایستادگی کردن
irresistibility U ایستادگی ناپذیری
abides U ایستادگی کردن
abide U ایستادگی کردن
idless U بیکار ایستادگی
persistent U ایستادگی کننده
hold one's ground U ایستادگی کردن
hold one's own U ایستادگی کردن
inertness U نداشتن زورجنبش یا ایستادگی
to make a stand U مقاومت یا ایستادگی کردن
play out U تا اخر ایستادگی کردن
aby U کفاره دادن ایستادگی کردن
abye U کفاره دادن ایستادگی کردن
To make a stand against injustice. U درمقابل ستم ایستادگی کردن
stand out U دوام اوردن ایستادگی کردن
outride U دربرابر طوفان ایستادگی کردن در مسابقه چیره شدن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
resists U پایداری کردن ایستادگی کردن
resisting U پایداری کردن ایستادگی کردن
resisted U پایداری کردن ایستادگی کردن
resist U پایداری کردن ایستادگی کردن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
have U داشتن
to be in a f. U تب داشتن
to have f. U تب داشتن
lackvt U کم داشتن
monogyny U داشتن یک زن
having U داشتن
lacked U کم داشتن
doubts U شک داشتن
possess U داشتن
possesses U داشتن
to have possession of U داشتن
to possess U داشتن
to have U داشتن
to hold U داشتن
to go hot U تب داشتن
intercommon U داشتن
wanted U کم داشتن
want U کم داشتن
to be feverish U تب داشتن
possessing U داشتن
redolence U بو داشتن
bears U در بر داشتن
doubt U شک داشتن
bear U در بر داشتن
bear U داشتن
relieve U داشتن
owns U داشتن
owning U داشتن
relieves U داشتن
lack U کم داشتن
doubting U شک داشتن
doubted U شک داشتن
lacks U کم داشتن
owned U داشتن
to hold a meeting U داشتن
own U داشتن
bears U داشتن
relieving U داشتن
tolerated U طاقت داشتن
hear U خبر داشتن
shimmy U تاب داشتن
tolerating U طاقت داشتن
shimmy U لرزش داشتن
implies U دلالت داشتن
imply U دلالت داشتن
tolerates U طاقت داشتن
to be in demand U طالب داشتن
hears U خبر داشتن
to bear any one a grudge U به کسی لج داشتن
scruple U تردید داشتن
scruple U وسواس داشتن
to drive at U توجه داشتن به
to drive at U قصد داشتن از
see after U توجه داشتن به
shilly shally U دودلی داشتن
exists U وجود داشتن
shimmey U تاب داشتن
shimmey U لرزش داشتن
tolerate U طاقت داشتن
to bear a grudge U لج یاکینه داشتن
to be in rapport U تماس داشتن
abominating U تنفر داشتن
contradicted U تناقض داشتن با
abominated U تنفر داشتن
adjudge مقرر داشتن
varies U فرق داشتن
contradicts U تناقض داشتن با
to bear enmity U دشمنی داشتن
abominate U تنفر داشتن
to be in a state of a U بیم داشتن
schismatize U شقاق داشتن
contradict U تناقض داشتن با
to be afraid U بیم داشتن
to carry authority U نفوذیاقدرت داشتن
to be in debt U بدهی داشتن
to be in contact U تماس داشتن
contests U اعتراض داشتن بر
contesting U اعتراض داشتن بر
to be in arrear U پس افت داشتن
implying U دلالت داشتن
contested U اعتراض داشتن بر
abominates U تنفر داشتن
aspiring U هوش داشتن
contest U اعتراض داشتن بر
to bring good luck U شگون داشتن
vary U فرق داشتن
disguise U نهان داشتن
retains U نگاه داشتن
retaining U نگاه داشتن
to in sight into something U بصیرت داشتن
retained U نگاه داشتن
to keep a carriage U درشکه داشتن
retain U نگاه داشتن
to keep a fast U روزه داشتن
expects U چشم داشتن
expecting U چشم داشتن
to have in remembrance U بخاطر داشتن
to have in stock U موجود داشتن
to have in view U در نظر داشتن
to have patience U شکیبایی داشتن
to have the pull of U برتری داشتن بر
occupying U مشغول داشتن
occupy U مشغول داشتن
occupies U مشغول داشتن
to hold in contempt U سبک داشتن
to hold in respect U محترم داشتن
to hold in reverence U محترم داشتن
to regard with reverence U محترم داشتن
to keep any one waiting U نگاه داشتن
expected U چشم داشتن
to know by heart U ازحفظ داشتن
to know for certain U یقین داشتن
to know what's what U خبرازجهان داشتن
to lay by the heels U باز داشتن
to lay fast U نگاه داشتن
to lie heavy on one's heart U رنجه داشتن
to lie heavy on one's heart U معذب داشتن
to lock out U نگاه داشتن
to look forward to U انتظار داشتن
to observe a fast U روزه داشتن
to be under deadline pressure U عجله داشتن
to keep watch U پاس داشتن
to keep up prices U نرخهارابالانگاه داشتن
scoots U سرعت داشتن
expect U چشم داشتن
keeps U نگاه داشتن
keep U نگاه داشتن
to keep in U نگاه داشتن
refrains U نگاه داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com