English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
structural unemployment U بیکاری بنیادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
natural rate hypothesis U فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
okuns law U براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
basilar U بنیادی
climacteric <adj.> U بنیادی
elementary U بنیادی
basic U بنیادی
fundamental U بنیادی
structural U بنیادی
structurally U بنیادی
basics U بنیادی
radical U بنیادی
radicals U بنیادی
inoccupation U بیکاری
idless U بیکاری
unemployment U بیکاری
vacations U بیکاری
idleness U بیکاری
vacation U بیکاری
sloth U بیکاری
idly U به بیکاری
fundamental unit U یکای بنیادی
fundamental particles U ذرات بنیادی
fundamental skill U مهارت بنیادی
fundamental research U علم بنیادی
stroma U بافت بنیادی
fundumental particle U ذره بنیادی
elementray particle U ذره بنیادی
basic research U علم بنیادی
basic anxiety U اضطراب بنیادی
pure research U علم بنیادی
elementary particle U ذره بنیادی
base unit U یکای بنیادی
basic conflict U تعارض بنیادی
elementary particles U ذرات بنیادی
fundamental units U یکاهای بنیادی
seasonal unemployment U بیکاری فصلی
residual unemployment U بیکاری باقیمانده
unemployment rate U نرخ بیکاری
mass unemployment U بیکاری انبوه
rate of unemployment U نرخ بیکاری
off hours U ساعات بیکاری
structural unemployment U بیکاری ساختاری
In ones spare time . U دروقت بیکاری
jobless U وابسته به بیکاری
unemployment insurance U بیمه بیکاری
unemployment inflation dilemma U معمای بیکاری
voluntary unemployment U بیکاری ارادی
technological unemployment U بیکاری فنی
marginal unemployment U بیکاری نهائی
cyclical unemployment U بیکاری ادواری
idle hours U ساعتهای بیکاری
hidden unemployment U بیکاری پنهان
frictional unemployment U بیکاری اصطکاکی
down time U زمان بیکاری
intellectual unemployment U بیکاری تحصیلکرده ها
an off day U روز بیکاری
disguised unemployment U بیکاری نامرئی
disguised unemployment U بیکاری پنهان
cyclical unemployment U بیکاری دورانی
chronic unemployment U بیکاری مزمن
latency U زمان بیکاری
fundametal U بنیادی تشکیل دهنده
fundamental motor pattern U انگاره بنیادی حرکت
fundamental motor pattern U الگوی بنیادی حرکت
elementary charge U بار بنیادی [فیزیک]
fundamental interactions U نیروهای بنیادی [فیزیک]
fundamental forces U نیروهای بنیادی [فیزیک]
dole U حق بیمه ایام بیکاری
vacant hours U ساعات بیکاری یا فراغت
idleness U بیکاری تنبلی بطالت
unemployment fund U صندوق تامین بیکاری
natural unemployment rate U نرخ بیکاری طبیعی
kief U بنگ کیف بیکاری
involuntary unemployment U بیکاری غیر ارادی
quantity of leisure U مقدار ساعات بیکاری
inactively U از روی بیکاری بطورغیرفعال
idlesse U بیکاری تنبلی بطالت
fundamental forces U اندرکنش های بنیادی [فیزیک]
four forces of nature U چهار نیروی بنیادی طبیعت
fundamental interactions U اندرکنش های بنیادی [فیزیک]
graviton U واحد بنیادی فرضی گرانش
Time hangs heavily on my hands. U از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
inflationary gap U بیکاری مطلقا" وجودنداشته باشد
lay off U فصل کم کاری دوره بیکاری
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
unemployment benefit U کمک دریافتی در دوران بیکاری
idle time U دوره فترت زمان بیکاری
parameters U ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
parameter U ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
photon U ذره بنیادی انرژی الکترومگنتیک که از انتقال یک
leisure hours U ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
stress U یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
stressing U یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
stresses U یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
man a bout town U ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
I am obsessed by fear of unemployment . U تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
mondayish U بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
frictional unemployment U بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
begger my neighbour policy U سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
new deal U برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
father file U پرونده بنیادی پرونده اصلی
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com