English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
maximised U بیشینه ساختن
maximises U بیشینه ساختن
maximising U بیشینه ساختن
maximize U بیشینه ساختن
maximized U بیشینه ساختن
maximizes U بیشینه ساختن
maximizing U بیشینه ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maximum U بیشینه
terminal sensitivity U حد بیشینه حساسیت
maximization U بیشینه سازی
maximum flood U سیل بیشینه
maximization U بیشینه کردن
submaximal U زیر بیشینه
maximum demand U تقاضای بیشینه
maximum efficiency U راندمان بیشینه
peak value U جریان بیشینه
maximum price U بیشینه بها
maximum moment U لنگر بیشینه
maximum value U جریان بیشینه
maximum water level U بیشینه تراز
crest value U جریان بیشینه
maximum flood U طغیان بیشینه
maximum energy U انرژی بیشینه
maximum flood discharge U بده بیشینه طغیان
oblimax rotation U چرخش مایل بیشینه
maximum natality U بیشینه زادو ولد
maxvo U بیشینه اکسیژن مصرفی
maximum liklihood U درست نمایی بیشینه
peak load U بار خارجی بیشینه
daily flood peak U بیشینه روزانه سیل
peak power U بار خارجی بیشینه
maximum undistorted output U بیشینه صدای غیر مغشوش
maximum water level U تراز بیشینه طرح شده مخزن
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
weakest maintained U ضعیف ترین مخلوط سوخت که تحت شرایط معین میتواندتوان را بیشینه نگهدارد
maximal oxygen consumption per minute U حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
maximal oxygen uptake U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power U بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
fabricated U ساختن
constructed U ساختن
invent U ساختن
construct U ساختن
fabricates U ساختن
fashions U مد ساختن
invented U ساختن
make U ساختن
miscreate U بد ساختن
fashioning U مد ساختن
fashioned U مد ساختن
fashion U مد ساختن
inventing U ساختن
invents U ساختن
put up U ساختن
fabricating U ساختن
constructing U ساختن
fabrication U ساختن
create U ساختن
indite U ساختن
bulid U ساختن
carbonize U کک ساختن
pills U حب ساختن
pill U حب ساختن
confect U ساختن
upgrading U ساختن
upgrades U ساختن
upgraded U ساختن
pellet U حب ساختن
upgrade U ساختن
manufactures U ساختن
constructs U ساختن
dree U ساختن با
makes U ساختن
creating U ساختن
creates U ساختن
manufacture U ساختن
manufactured U ساختن
to t. up U ساختن
bridge U پل ساختن
composes U ساختن
compose U ساختن
mint U ساختن
minted U ساختن
remakes U از نو ساختن
idolizing U بت ساختن
bridged U پل ساختن
bridges U پل ساختن
forborne U ساختن با
produce U ساختن
upbuild U ساختن
produced U ساختن
produces U ساختن
idolised U بت ساختن
idolises U بت ساختن
idolising U بت ساختن
idolize U بت ساختن
idolized U بت ساختن
idolizes U بت ساختن
remake U از نو ساختن
minting U ساختن
generates U ساختن
generated U ساختن
generate U ساختن
put-up U ساختن
builds U ساختن
to make away U ساختن
buildings U ساختن
unifies U تک ساختن
unify U تک ساختن
unifying U تک ساختن
to go in with U ساختن با
to get along U ساختن
generating U ساختن
build U ساختن
mints U ساختن
fabricate U ساختن
set up U ساختن
to make a shift U ساختن
pouring U روان ساختن
diversified U گوناگون ساختن
familiarizing U اشنا ساختن
familiarising U اشنا ساختن
familiarize U اشنا ساختن
familiarized U اشنا ساختن
ensconced U استحکامات ساختن
familiarizes U اشنا ساختن
ensconce U استحکامات ساختن
nauseates U متنفر ساختن
improvises U بالبداهه ساختن
nauseated U متنفر ساختن
nauseate U متنفر ساختن
notified U اگاه ساختن
sepulchers U قبر ساختن
reconciles U راضی ساختن
reconcile U راضی ساختن
sepulchre U قبر ساختن
sepulchres U قبر ساختن
subvert U واژگون ساختن
diversifies U گوناگون ساختن
subverted U واژگون ساختن
improvising U بالبداهه ساختن
improvise U بالبداهه ساختن
subverting U واژگون ساختن
reconciling U راضی ساختن
outrage U بی حرمت ساختن
familiarises U اشنا ساختن
familiarised U اشنا ساختن
outraging U بی حرمت ساختن
outrages U بی حرمت ساختن
diversifying U گوناگون ساختن
diversify U گوناگون ساختن
notifies U اگاه ساختن
notify U اگاه ساختن
notifying U اگاه ساختن
gaunt U زننده ساختن
outraged U بی حرمت ساختن
subverts U واژگون ساختن
discover U مکشوف ساختن
minimised U کمینه ساختن
minimises U کمینه ساختن
minimising U کمینه ساختن
minimize U کمینه ساختن
minimized U کمینه ساختن
minimizes U کمینه ساختن
minimizing U کمینه ساختن
disturb U مضطرب ساختن
disturbs U مضطرب ساختن
denigration U سیاه ساختن
necessitate U ناگزیر ساختن
necessitated U ناگزیر ساختن
necessitates U ناگزیر ساختن
necessitating U ناگزیر ساختن
snarl U خشمگین ساختن
accustoms U معتاد ساختن
accustoming U معتاد ساختن
discovered U مکشوف ساختن
discovering U مکشوف ساختن
discovers U مکشوف ساختن
produce U ساختن محصول
produced U ساختن محصول
produces U ساختن محصول
disable U ناتوان ساختن
disables U ناتوان ساختن
disabling U ناتوان ساختن
ensure U مطمئن ساختن
ensured U مطمئن ساختن
ensures U مطمئن ساختن
ensuring U مطمئن ساختن
insures U مطمئن ساختن
insuring U مطمئن ساختن
snarled U خشمگین ساختن
snarling U خشمگین ساختن
snarls U خشمگین ساختن
humidify U مرطوب ساختن
humidifying U مرطوب ساختن
vitiate U معیوب ساختن
accustom U معتاد ساختن
vitiate U ناپاک ساختن
substantiating U مستند ساختن
vitiated U معیوب ساختن
vitiated U ناپاک ساختن
vitiates U معیوب ساختن
vitiates U ناپاک ساختن
vitiating U معیوب ساختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com