Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
awakening
U
بیدار کننده
awakener
U
بیدار کننده
waker
U
بیدار کننده
wanener
U
بیدار کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wakeing
U
بیدار
woke
U
بیدار شد
awoke
U
بیدار
awake
U
بیدار
open eyed
U
بیدار
wakeful
U
بیدار
awaking
U
بیدار
awakes
U
بیدار
awakened
U
بیدار
wide-awake
U
کاملا بیدار
awaken
U
بیدار شدن
to be up
U
بیدار بودن
to stay up
U
بیدار ماندن
arousing
U
بیدار کردن
arouses
U
بیدار کردن
aroused
U
بیدار کردن
arouse
U
بیدار کردن
take to
U
بیدار کردن
awaken
U
بیدار کردن
wide awake
U
کاملا بیدار
awakens
U
بیدار کردن
awaking
U
بیدار ماندن
awaking
U
بیدار شدن
awakes
U
بیدار ماندن
awakes
U
بیدار شدن
awake
U
بیدار ماندن
awake
U
بیدار شدن
sit up
<idiom>
U
بیدار نشستن
sit up
U
بیدار ماندن
wakens
U
بیدار شدن
wakens
U
بیدار کردن
wakening
U
بیدار شدن
wakening
U
بیدار کردن
wakened
U
بیدار شدن
wakened
U
بیدار کردن
waken
U
بیدار شدن
waken
U
بیدار کردن
awakens
U
بیدار شدن
night bird
U
مرغ شب بیدار
hypnopompic
U
خواب و بیدار
broad a wake
U
کاملا بیدار
to wake up
U
بیدار شدن
to wake
U
بیدار شدن
daw
U
بیدار کردن
hit the deck
<idiom>
U
از خواب بیدار شدن
rouse out
U
بیدار کردن افراد
reveille
U
طبل بیدار باش
waked
U
از خواب بیدار کردن رد پا
wake
U
از خواب بیدار کردن رد پا
wakes
U
از خواب بیدار کردن رد پا
get out of bed on the wrong side
<idiom>
U
ازدنده چپ بیدار شدن
vigilant
U
گوش بزنگ بیدار
rewake
U
دوباره بیدار کردن
outwatch
U
بیشتر بیدار ماندن از
He woke up (got up).
U
بلند شد( برخاست ،ازخواب بیدار شد )
Please don't wake me until 9 o'clock!
U
لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
i was up early this morning
U
امروزصبح زود بیدار شدم
Wake not a sleeping lion .
<proverb>
U
شیر خفته را بیدار نکن.
roused
U
از خواب بیدار شدن حرکت دادن
keep (someone) up
<idiom>
U
باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
rouses
U
از خواب بیدار شدن حرکت دادن
to have someone wake you up
U
بگذارید کسی شما را بیدار کند
Be quiet so as not to wake the others.
U
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
rouse
U
از خواب بیدار شدن حرکت دادن
I was up all night in my bed.
U
من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
to book
[order]
an alarm call
U
بگذارید کسی با تلفن شما را بیدار کند
call book
U
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
Better to go to bed supperless than to rise in debt.
<proverb>
U
گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings.
U
عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
the early bird catches the worm
<proverb>
U
کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
keep late hours
U
دیر خوابیدن و دیر بیدار شدن
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
How can the sleeping one awaken another who is asl.
<proverb>
U
خفته را خفته کى کند بیدار.
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
favourer
U
یاری کننده مساعدت کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
skeletonizer
U
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler
U
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
U
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
U
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit
U
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication
U
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
U
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot
U
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer
U
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
U
کج کننده واژگون کننده
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
requistioner
U
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flare
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilisers
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flares
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
supporting arms
U
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
negative true logic
U
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker
U
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant
U
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
radar picket
U
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff
U
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater
U
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumper
U
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers
U
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
U
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
swooner
U
غش کننده
fillet
U
پر کننده
deletive
U
حک کننده
skittish
U
رم کننده
mitigatory
U
کم کننده
hoppers
U
لی لی کننده
crusher
U
له کننده
hopper
U
لی لی کننده
crepitant
U
خش خش کننده
mitigative
U
کم کننده
syncopator
U
غش کننده
deflective
U
کج کننده
filleted
U
پر کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com