Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
heave around
U
به کار انداختن دوار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
capstan
U
میله گردان گردونه دوار لنگر قرقره دوار لنگر
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
rotary
U
دوار
gyrant
U
دوار
rotatory
U
دوار
winch
U
دوار
rotating
U
دوار
winched
U
دوار
capstan
U
دوار
pivoting
U
دوار
winching
U
دوار
giddy
U
دوار
winches
U
دوار
circler
U
دوار
cable holder
U
دوار زنجیر
rotary switch
U
کلید دوار
capstan wheel
U
چرخ دوار
rotary furnace
U
کوره دوار
rotary field
U
میدان دوار
circulating pump
U
پمپ دوار
windlasses
U
دوار لنگر
winch driver
U
متصدی دوار
race ring
U
سینی دوار
paraboloid of revolution
U
سهموی دوار
jenny
U
جراثقال دوار
windlass
U
دوار لنگر
windlass
U
دوار زنجیر
rotary valve
U
شیر دوار
drummed
U
گردونه دوار
drum
U
گردونه دوار
rotary axis
U
محور دوار
spheroid
U
بیضوی دوار
windlasses
U
دوار زنجیر
rotary converter
U
مبدل دوار
gipsy
U
گردونه دوار
giddy
U
مبتلا به دوار سر
energizing in field o phase rotation
U
تغذیه میدان دوار
rotary piston machanism
U
مکانیزم پیستون دوار
vertigo
U
دوار سر چرخش بدور
wheel printer
U
چاپگر چرخ دوار
rotary cement klin
U
کوره سیمان دوار
veer on power
U
با دوار زنجیر دادن
wildcat
U
گیره دوار لنگر
wildcats
U
گیره دوار لنگر
support roller
U
رینگ وطوقه دوار
roundlet
U
کمی گرد و دوار
capstan lathe
U
ماشین تراش دوار
daisy wheel printer
U
چاپگر چرخ دوار
anchor engine
U
موتور دوار لنگر
colorado
U
تیغه دوار ماهیگیری
gyratory crusher
U
ماشین سنگ شکن دوار
heave around
U
شروع به کار کشیدن طناب با دوار
racer
U
ریل یا سرسره دوار برجک توپ
racers
U
ریل یا سرسره دوار برجک توپ
internal gear pump
U
پمپ دوار با رتور دندانه دارداخلی
daisy wheel
U
عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
skate mount
U
پایه دوار مسلسل روی خودرو
mine winch
U
دوار مین جمع کنی ناو
bring down
U
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
gyro
U
وسیلهای که از اندازه حرکت زاویهای یک جرم دوار
gyro rotor
U
چرخ دوار قطبنمای الکتریکی wheel gyro : syn
horrify
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard
U
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifies
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping
U
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
coriolis force
U
نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
stroboscope
U
وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
universal roll
U
برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
let down
U
پایین انداختن انداختن
tilting mixer
U
نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
race ring
U
رینگ لغزنده سرسره لغزنده طوقه دوار
heliocentric
U
دارای مرکز در خورشید دوار بدور خورشید
genemotor
U
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
capstan
U
چرخ لنگر دوار چرخ تسمه
three phase current
U
جریان سه فاز جریان دوار
billiard point
U
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
hitching
U
انداختن
run home
U
جا انداختن
spills
U
انداختن
thrusting
U
انداختن
spill
U
انداختن
spilled
U
انداختن
souse
U
انداختن
hitches
U
انداختن
blobs
U
لک انداختن
blob
U
لک انداختن
throws
U
انداختن
thrust
U
انداختن
throwing
U
انداختن
hitch
U
انداختن
throw
U
انداختن
hitched
U
انداختن
overthrow
U
بر انداختن
retroject
U
پس انداختن
spilling
U
انداختن
thrusts
U
انداختن
hurled
U
انداختن
bottom
U
ته انداختن
bottoms
U
ته انداختن
overthrew
U
بر انداختن
overthrowing
U
بر انداختن
overthrown
U
بر انداختن
overthrows
U
بر انداختن
delete
U
انداختن
deleted
U
انداختن
fling
U
انداختن
flinging
U
انداختن
flings
U
انداختن
hurl
U
انداختن
felled
U
انداختن
felling
U
انداختن
fells
U
انداختن
deletes
U
انداختن
deleting
U
انداختن
benite
U
به شب انداختن
floriate
U
گل انداختن در
omit
U
انداختن
omits
U
انداختن
omitted
U
انداختن
omitting
U
انداختن
jaculate
U
انداختن
lash vt
U
انداختن
leave out
U
انداختن
hew
U
انداختن
hewed
U
انداختن
hewing
U
انداختن
brush finish
U
خط انداختن
hurls
U
انداختن
slings
U
انداختن
slinging
U
انداختن
sling
U
انداختن
deracination
U
بر انداختن
hews
U
انداختن
emplace
U
جا انداختن
let fall
U
انداختن
to skips over
U
انداختن
to pick off
U
تک تک انداختن
pilling
U
تل انداختن
hewn
U
انداختن
launches
U
به اب انداختن
to let fall
U
انداختن
to let drop
U
انداختن
to leave out
U
انداختن
relegates
U
انداختن
to lay by the heels
U
بر انداختن
to play a searchlight
U
انداختن
to put back
U
پس انداختن
string
U
زه انداختن به
relegate
U
انداختن
launch
U
به اب انداختن
fell
U
انداختن
launched
U
به اب انداختن
lines
U
خط انداختن در
line
U
خط انداختن در
relegating
U
انداختن
relegated
U
انداختن
spilled or spilt
U
انداختن
prostrate
U
از پا انداختن
stagger
U
از پا انداختن
launching
U
به اب انداختن
rut
U
خط انداختن
ruts
U
خط انداختن
to draw lots
U
انداختن
to fire off a postcard
U
انداختن
to hew down
U
انداختن
lay away
U
انداختن
trap
U
درتله انداختن
peril
U
درخطر انداختن
inaugurated
U
براه انداختن
trap
U
در تله انداختن
inaugurates
U
براه انداختن
embroiled
U
به نزاع انداختن
extrudes
U
بیرون انداختن
emasculate
U
از مردی انداختن
emasculates
U
از مردی انداختن
emasculating
U
از مردی انداختن
trap
U
بدام انداختن
pickles
U
ترشی انداختن
tossing
U
بالا انداختن
tosses
U
بالا انداختن
tossed
U
بالا انداختن
pickle
U
ترشی انداختن
extruded
U
بیرون انداختن
perils
U
درخطر انداختن
extrude
U
بیرون انداختن
inaugurate
U
براه انداختن
toss
U
بالا انداختن
knock-ups
U
از کار انداختن
disfigures
U
از شکل انداختن
knock up
U
از کار انداختن
fool
U
دست انداختن
fooled
U
دست انداختن
fooling
U
دست انداختن
fools
U
دست انداختن
disfigured
U
از شکل انداختن
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com