English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
metonymy U به تقریب گویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
chiromancy U پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
telnet U پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
access U تقریب
accessing U تقریب
accesses U تقریب
approximations U تقریب
accessed U تقریب
approximation U تقریب
continuum approximation U تقریب پیوستاری
approximate U تقریب زدن
approximated U تقریب زدن
approximating function U تابع تقریب
Successive Approximation U تقریب متوالی
approximates U تقریب زدن
approximation function U تابع تقریب
approximate assumption U فرضیه تقریب
steady state approximation U تقریب حالت پایا
linear approximation U تقریب خطی [ریاضی]
roundest U تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
round U تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
roundest U تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
round U تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
fittest U محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
fits U محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
fit U محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
ingenuousness U رک گویی
scandals U بد گویی
hypophrasia U کم گویی
hypologia U کم گویی
so to peaking U گویی
as thought U گویی
pauciloquy U کم گویی
free spokenness U رک گویی
candor U رک گویی
soliloquies U تک گویی
laconic speech U کم گویی
one would say U گویی
soliloquy U تک گویی
scandal U بد گویی
plain speaking U رک گویی
knop U گویی
to stab in the back U بد گویی
outdpokenness U رک گویی
downrightness U رک گویی
candour U رک گویی
extemporization U بالبداهه گویی
tachyphemia U شتابان گویی
ranting U بیهوده گویی
free spokenness U ساده گویی
gratulation U تبریک گویی
ranted U بیهوده گویی
exaggeration U گزافه گویی
rant U بیهوده گویی
echophrasia U پژواک گویی
ambage U ابهام گویی
leasing U دروغ گویی
tachylalia U شتابان گویی
agitolalia U شتابان گویی
witticisms U بذله گویی
witticism U بذله گویی
rhodomontade U گزاف گویی
cluttering U بریده گویی
rants U بیهوده گویی
divagation U پریشان گویی
divination U غیب گویی
echolalia U پژواک گویی
facetiousness U بذله گویی
vituperation U ناسزا گویی
verbalization U دراز گویی
unreserve U بی پرده گویی
to speak ill of U بد گویی کردن از
to fling d. U بد گویی کردن
tautologize U مکرر گویی
stilted speech U مطنطن گویی
somniloquy or quence U سخن گویی
waggery U بذله گویی
wittiness U بذله گویی
wittiness U لطیفه گویی
door-knob U دستگیره گویی
bullshit U گزافه گویی
word salad U اشفته گویی
soliloquize U تک گویی کردن
so to speak U چنانکه گویی
missatement U خلاف گویی
logorrhea U پراکنده گویی
lallation U کودکانه گویی
polyphrasia U پریشان گویی
polylogia U پریشان گویی
labyrinthine speech U پریشان گویی
iterance U باز گویی
idiolalia U مهمل گویی
open heartedness U رک گویی صداقت
poeticism U شعر گویی
prate U یاوه گویی
self contradiction U تناقض گویی
scandalum magnatum U بد گویی از بزرگان
rodomontade U گزاف گویی
tympany U گزافه گویی
revilement U ناسزا گویی
reticency U سکوت کم گویی
ranten U بیهوده گویی
pseudology U دروغ گویی
idioglossia U نامفهوم گویی
gossips U اراجیف بد گویی
disclosure U بی پرده گویی
disclosures U بی پرده گویی
invective U ناسزا گویی
irony U وارونه گویی
ironies U وارونه گویی
overstatement U گزافه گویی
overstatements U گزافه گویی
knobs U دستگیره گویی
knob U دستگیره گویی
contradictions U خلاف گویی
repetition U باز گویی
repetitions U باز گویی
ellipsis U بریده گویی
gossiping U اراجیف بد گویی
gossiped U اراجیف بد گویی
gossip U اراجیف بد گویی
knocks U بد گویی کردن از
knocked U بد گویی کردن از
knock U بد گویی کردن از
jest U بذله گویی
jests U بذله گویی
wits U بذله گویی
wit U بذله گویی
contradiction U خلاف گویی
verbosity U اطناب گویی
premonitions U شوم گویی
restatement U باز گویی
premonition U شوم گویی
improvisation U بدیهه گویی
restatements U باز گویی
piffle U مهمل گویی
reticence U سکوت کم گویی
incoherence U گسسته گویی
jocose U بذله گویی
jocosely U بذله گویی
bounced U جست گزاف گویی
bounces U جست گزاف گویی
recriminative U پس دهنده بد گویی یا تهمت
deliriousness U پرت گویی [روانشناسی]
logorrhea U پرحرفی وبیهوده گویی
doted U پرت گویی کردن
dote U پرت گویی کردن
dotes U پرت گویی کردن
obsequiousness U تملق مزاج گویی
quirks U مزاجی تناقض گویی
deliriousness U هذیان گویی [روانشناسی]
quirk U مزاجی تناقض گویی
recriminatory U پس دهنده بد گویی یاتهمت
veridical U از روی حقیقت گویی
effusively U چنانکه گویی بریزد
bullshit U چرند گویی کردن
natter U یاوه گویی کردن
nattering U یاوه گویی کردن
natters U یاوه گویی کردن
toucher U گویی که باجک برخوردکند
Is that so ? You dont say. U نه بابا ( جدی می گویی ) ؟
tergiversation U بی ثباتی تناقض گویی
Do you mean it ? Really ? Honestly ? U جان من ؟( جدی می گویی )
nattered U یاوه گویی کردن
bounce U جست گزاف گویی
pleasantries U بذله گویی شوخی
overstated U گزافه گویی کردن
overstates U گزافه گویی کردن
fribble U یاوه گویی کردن
pleasantry U بذله گویی شوخی
corespondent U مسئول جواب گویی
hyperbolize U گزافه گویی کردن
hyperbole U غلو گزاف گویی
extravaganzas U فانتزی گزاف گویی
extravaganza U فانتزی گزاف گویی
divining rod U چوب غیب گویی
chicanery U ضد ونقیض گویی مغالطه
chicaneries U ضد ونقیض گویی مغالطه
gutter ball U گویی که به شیار میافتد
forebode U پیش گویی کردن
grandiloquence U گزاف گویی مبالغه
delirium U پرت گویی دیوانگی
witticism U شوخی لطیفه گویی
exaggerating U گزافه گویی کردن
divines U غیب گویی کردن
witticisms U شوخی لطیفه گویی
divined U غیب گویی کردن
overstating U گزافه گویی کردن
divining U غیب گویی کردن
overstate U گزافه گویی کردن
it look as if U چنین مینماید که گویی
divine U غیب گویی کردن
exaggerate U گزافه گویی کردن
exaggerates U گزافه گویی کردن
mealy mouthed U دریغ دارنده ازراست گویی
mealy-mouthed U دریغ دارنده ازراست گویی
geomancy U غیب گویی ازروی خاک
longbows U اغراق گویی کمان دستی
welcoming drink U نوشیدنی خوش آمد گویی
divination U پیش گویی فال گیری
bombast U جنس پنبهای گزافه گویی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com