English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to phase out something U به ترتیب خارج کردن چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phase out U به ترتیب خارج کردن
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
demagnetizer U وسیلهای که چیزی را از حالت مغناطیسی خارج میکند
to offshore something U چیزی را [برای سود بیشتر] به خارج [از کشور] بردن [اقتصاد]
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
hire purchase U کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
random processing U پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation U ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
imported U 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
import U 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
importing U 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
chains U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
untune U بی ترتیب کردن
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to see something as something [ to construe something to be something] U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to regard something as something U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
firing order U ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
sequences U به ترتیب مرتب کردن دنباله
circuitry U مداربندی کردن ترتیب مدارها
dispose U ترتیب کارها رامعین کردن
sequence U به ترتیب مرتب کردن دنباله
agrees U ترتیب دادن درست کردن
agreeing U ترتیب دادن درست کردن
agree U ترتیب دادن درست کردن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
inactivate U غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
selectively U مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
scheduling U مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
countermining U زنجیری کردن ترتیب انفجار مینها
selective U مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
ejects U خارج کردن
unship U خارج کردن
derailed U از خط خارج کردن
phase out U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
eject U خارج کردن
bring out U خارج کردن
extraction U خارج کردن
expulse U خارج کردن
derails U از خط خارج کردن
derailing U از خط خارج کردن
discharge U خارج کردن
to rule out U خارج کردن
discharges U خارج کردن
derail U از خط خارج کردن
ejected U خارج کردن
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
accession به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
to dress a salad with mayonnaise U مزین کردن [ترتیب دادن ] سالاد با مایونز
collating U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collate U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
alphasort U مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا
collated U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
rectify U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectified U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it <idiom> U به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
tabling U از دستور خارج کردن
spewing U با فشار خارج کردن
defecate U خارج کردن مدفوع
disarms U از ضامن خارج کردن
defecated U خارج کردن مدفوع
lay on the table U از دستور خارج کردن
disarmed U از ضامن خارج کردن
spews U با فشار خارج کردن
tables U از دستور خارج کردن
tabled U از دستور خارج کردن
decivilize U از تمدن خارج کردن
spewed U با فشار خارج کردن
write off U از دفتر خارج کردن
table U از دستور خارج کردن
write-offs U از دفتر خارج کردن
exfiltration U خارج کردن از میدان
to expel [from] U بزور خارج کردن [از]
defecates U خارج کردن مدفوع
defecating U خارج کردن مدفوع
write-off U از دفتر خارج کردن
swap out U مبادله کردن به خارج
disarm U از ضامن خارج کردن
ablate U بریدن و خارج کردن
expectorate U ازشش خارج کردن
disseise U ازتصرف خارج کردن
to put out of court U از دستور خارج کردن
spew U با فشار خارج کردن
expels U منفصل کردن بزور خارج کردن
expel U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling U منفصل کردن بزور خارج کردن
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
reformat U فرمت کردن دیسکی که حاوی داده است و پاک کردن داده به این ترتیب
derange U بی ترتیب کردن دیوانه کردن
disarranged U بی ترتیب کردن مختل کردن
wanton U بی ترتیب کردن شهوترانی کردن
disarrange U بی ترتیب کردن مختل کردن
disarranges U بی ترتیب کردن مختل کردن
disarranging U بی ترتیب کردن مختل کردن
emit U بیرون دادن خارج کردن
unplugging U خارج کردن دو شاخه از سوکت
strike off the rolls U از صورت وکلا خارج کردن
unplugs U خارج کردن دو شاخه از سوکت
emits U بیرون دادن خارج کردن
unplugged U خارج کردن دو شاخه از سوکت
emitted U بیرون دادن خارج کردن
unplug U خارج کردن دو شاخه از سوکت
emancipate U از زیر سلطه خارج کردن
emitting U بیرون دادن خارج کردن
evacuate U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuated U اخراج خارج کردن یا شدن
deconcentrate U از حالت تغلیظ خارج کردن
evacuates U اخراج خارج کردن یا شدن
withdrawal U خارج کردن عقب کشیدن
withdrawals U خارج کردن عقب کشیدن
evacuating U اخراج خارج کردن یا شدن
emancipating U از زیر سلطه خارج کردن
reek U بخار ازدهان خارج کردن
reeking U بخار ازدهان خارج کردن
reeked U بخار ازدهان خارج کردن
uncouple U از حالت زوجی خارج کردن
bail U عمل خارج کردن اب قایق
emancipates U از زیر سلطه خارج کردن
emancipated U از زیر سلطه خارج کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
reeks U بخار ازدهان خارج کردن
riprap U سنگچینی بی ترتیب صدای وزش باد تند سنگریزی کردن
bowdlerize U قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
emitting U بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted U بیرون دادن از خود خارج کردن
safing U از حالت مسلح بودن خارج کردن
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
to play in or out U با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
emit U بیرون دادن از خود خارج کردن
emits U بیرون دادن از خود خارج کردن
deviations U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviation U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
stripping crane U جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
lineup U اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
evicting U خارج کردن خلع ید کردن
evicted U خارج کردن خلع ید کردن
evict U خارج کردن خلع ید کردن
evicts U خارج کردن خلع ید کردن
released U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sidelined U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
smut U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
release U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
sidelines U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
exfiltration U خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
releases U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
smuts U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
sideline U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelining U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
break out U نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
to mind somebody [something] U اعتنا کردن به کسی [چیزی] [فکر کسی یا چیزی را کردن]
denationalised U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
deforesting U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
fix U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fixes U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
demonetization U سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com