English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
above rubies U بهتر از یاقوت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outsells U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsold U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
hyacinth U یاقوت
rubies U یاقوت
sapphire U یاقوت
ruby U یاقوت
sapphires U یاقوت
rose lipped U یاقوت لب
hyacinths U یاقوت
rubies U یاقوت سرخ
ruby U یاقوت سرخ
carbuncles U یاقوت اتشی
jacinth U یاقوت زعفرانی
sapphire U یاقوت کبود
sapphires U یاقوت کبود
rubicelle U یکجور یاقوت
corundum U سنگ یاقوت
beryl U یاقوت کبود
asteria U یاقوت کبود
topaz U یاقوت زرد
topazes U یاقوت زرد
carbuncle U یاقوت اتشی
spinel ruby U یاقوت سرخ
amethyst U یاقوت ارغوانی
amethysts U یاقوت ارغوانی
anthrax U نوعی سنگ یاقوت
balas U یکنوع یاقوت سرخ
chrysolite U یاقوت سبز الیوین
carbuncled U مزین به یاقوت قرمز
star sapphire U یاقوت کبود درخشان
chrysoprase U یکجور یاقوت زرد
balas U یاقوت پوست پیازی
SOS U Sapphire On Silicon فرایند ساخت تراشههای مجتمع روی لایههای سیلیکان و یاقوت کبود
so much the better for me U بهتر من
better U بهتر
so much the better U چه بهتر
all the better U چه بهتر
the more better the best U بهتر
better than U بهتر از
meliorative U بهتر شونده
meliorate U بهتر شدن
might as well <idiom> U ترجیحا بهتر
cote U بهتر بودن از
preferably U بطور بهتر
amelioration U بهتر شدن
ameliorative U بهتر شونده
ameliorator U بهتر کننده
on the mend <idiom> U بهتر شدن
modify U بهتر کردن
ameliorate U بهتر کردن
modifies U بهتر کردن
ameliorates U بهتر کردن
modifying U بهتر کردن
the best of all U از همه بهتر
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
ameliorated U بهتر کردن
So much the better. U دیگه بهتر
ameliorating U بهتر کردن
to change to the better U بهتر شدن
the better plan is to U بهتر این است که .....
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
I feel it is appropriate ... U به نظر من بهتر است که ...
to get back on one's feet U بهتر شدن [از بیماری]
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
outplay U بازی بهتر از حریف
out act U بهتر انجام دادن از
tea is preferable to water U چایی از اب بهتر است
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
it was no better U هیچ بهتر نبود
enhance U بهتر یا واضح تر کردن
he works better U او بهتر کار میکند
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
ammunition modification U بهتر سازی مهمات
enhanced U بهتر یا واضح تر کردن
modification U بهتر کردن مدل
enhances U بهتر یا واضح تر کردن
enhancing U بهتر یا واضح تر کردن
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
rounding U ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> U همدلى از همزبانى بهتر است .
rounding U ایجاد دید بهتر در گرافیک
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
i know you better than he U من شما را بهتر میشناسم تااو
This photo does not do you justice. U خودتان از عکستان بهتر هستید
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
Do you have anything better? U آیا چیزی بهتر دارید؟
hardening and temper U بهتر کردن تشویه ی فولاد
i should p stay at home U بهتر است در خانه بمانم
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
to get back on one's feet U وضعیت خود را بهتر کردن
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
you ought to know better U شما باید بهتر از این بدانید
think better of <idiom> U رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
She has known better days in her youth . U معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
Better do it than wish it done. <proverb> U شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
hole job U شکست دادن حریف با شروع بهتر
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
adjustments U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
outshoot U تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
Do you have a room with a better view? U آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
adjustment U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
Better late than never. <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
Better late than never! <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
Are you feeling any better? U آیا حال شما کمی بهتر است؟
He is the best physician as physicians go. U نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
soil improvement U بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
You're improving. <idiom> U دارید بهتر می شوید [در انجام کارتان] [اصطلاح روزمره]
go-getter <idiom> U شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> U گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
carbonet hardness U درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
sight window U بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
quick kick U کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
adjusting U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjust U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusts U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
lag U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lags U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lagged U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
multipass overlap U سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
letter quality printing U چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
every cloud has a silver lining <idiom> U [خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
acid diluent ترکیبی که با قلم زنی سطح فلز باعث اتصال بهتر لایه های پرداخت با سطح فلزمیشود
outdo U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
Half a loaf is better than no bread . <proverb> U نیم قرص نانى بهتر از بى نانى است.
outdoing U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
workgroup U خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
overlapped U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
ours was better than theirs U مال ما بهتر از مال انها بود
summer resorts U ییلاق عشایر [فرش های بافته شده در این هنگام از کوچ عشایر بدلیل مرغوبیت بهتر پشم، دارای کیفیت بهتری است.]
improves U بهتر کردن اصلاح کردن
improved U بهتر کردن اصلاح کردن
improving U بهتر کردن اصلاح کردن
improve U بهتر کردن اصلاح کردن
prescan U خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
channeled U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
NiMH U نوعی باتری قابل شارژ در laptop که امکان شارژ شدن بهتر از باتری Nicad دارد. شارژ آن سریع تر است و نگران حافظه نیست
pareto criterion U ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com